preservation

/ˌprezərˈveɪʃn̩//ˌprezəˈveɪʃn̩/

معنی: جلو گیری، نگهداری، حفظ، حراست
معانی دیگر: حفاظت، پاساری، نیکداری، ایمن داشت، محافظت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: protection from loss or damage; the act of preserving.

جمله های نمونه

1. the preservation of natural resources
حفظ منابع طبیعی

2. the preservation of old traditions
نگهداری سنت های دیرین

3. The picture is in an excellent state of preservation.
[ترجمه گوگل]تصویر در وضعیت عالی حفظ شده است
[ترجمه ترگمان]تصویر در وضعیت عالی نگهداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The aim of the policy is the preservation of peace.
[ترجمه گوگل]هدف این سیاست حفظ صلح است
[ترجمه ترگمان]هدف از این سیاست حفظ صلح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The council has placed a preservation order on the building.
[ترجمه گوگل]شورا دستور حفظ ساختمان را صادر کرده است
[ترجمه ترگمان]این شورا دستور حفاظت از ساختمان را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Eliot campaigned for the preservation of London's churches.
[ترجمه گوگل]الیوت برای حفظ کلیساهای لندن کمپینی کرد
[ترجمه ترگمان]الیوت برای حفظ کلیساهای لندن مبارزه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The trust fund will ensure preservation of the site in perpetuity.
[ترجمه گوگل]صندوق امانی حفظ سایت را برای همیشه تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]صندوق امانی حفاظت از این مکان را به طور دایم تضمین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The old building is in good preservation.
[ترجمه گوگل]ساختمان قدیمی به خوبی حفظ شده است
[ترجمه ترگمان]ساختمان قدیمی در امان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The speediest succor might avail to the preservation of his life.
[ترجمه گوگل]سریعترین کمک ممکن است برای حفظ جان او مفید باشد
[ترجمه ترگمان]سریع ترین کمکی ممکن است برای حفظ جان او مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This avenue of mature trees has a preservation order on it.
[ترجمه گوگل]این خیابان درختان بالغ دارای دستور نگهداری است
[ترجمه ترگمان]این خیابانی از درختان بالغ بر آن حکم محافظت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The police are responsible for the preservation of law and order.
[ترجمه گوگل]پلیس مسئول حفظ نظم و قانون است
[ترجمه ترگمان]پلیس مسئول حفظ نظم و قانون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The police are responsible for the preservation of public order and security.
[ترجمه گوگل]پلیس وظیفه حفظ نظم و امنیت عمومی را بر عهده دارد
[ترجمه ترگمان]پلیس مسئول حفظ نظم عمومی و امنیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We are working for the preservation of the environment.
[ترجمه گوگل]ما برای حفظ محیط زیست تلاش می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما برای حفظ محیط زیست کار می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The speediest succour might avail to the preservation of his life.
[ترجمه گوگل]سریعترین کمک ممکن است برای حفظ جان او مفید باشد
[ترجمه ترگمان]سریع ترین راه ممکن است برای حفظ جان او مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلوگیری (اسم)
abatement, curb, prevention, snub, countercheck, suppression, restraint, interdict, obstruction, blockage, restriction, preservation, interdiction, debarment, forbiddance, interception, stoppage

نگهداری (اسم)
restraint, conservation, retinue, tenure, maintenance, keeping, preservation, retention, upkeep, detainer, sustenance, guardianship, sustentation, sustention

حفظ (اسم)
protection, retinue, preservation

حراست (اسم)
protection, preservation

تخصصی

[علوم دامی] مهار کننده فساد
[صنایع غذایی] نگهداری، حفظ، محافظ ت، جلوگیری، حراست - نگهداری : در صنایع غذایی به هر فرایند فیزیکی یا شیمایی گفته میشود که باعث جلوگیری و یا تاخیر در فساد غذا میگردد
[نساجی] محافظت
[ریاضیات] نمایش، پایداری، نگهداشتن، باقی ماندن، حفظ کردن

انگلیسی به انگلیسی

• protection, act of safeguarding, conservation, act of saving from damage or harm

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : preserve
✅️ اسم ( noun ) : preservation / preserve / preservative / preservationist / preserver
✅️ صفت ( adjective ) : preservative
✅️ قید ( adverb ) : _
preservation ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش )
واژه مصوب: نگهداری
تعریف: حمایت از منابع با ممانعت از استفادة انسان از آنها
بتونه کاری ( زیر سازی آماده سازی جهت رنگ آمیزی )
پاسداشت
مثل پاسداشت فرهنگی
در روانپزشکی به معنای درجاماندگی میباشد
محافظت
ایمن داشت محافظ
بقا، پایستگی

بپرس