prepossess

/ˌpriːpəˈzes//ˌpriːpəˈzes/

معنی: قبلا بتصرف اوردن، قبلا تبعیض فکری داشتن
معانی دیگر: (فکر و ذکر و احساسات را) از پیش معطوف کردن (به چیزی)، متمایل کردن، گرایش دادن (به ویژه برله کسی یا چیزی)، (فورا و به طور مثبت) تحت تاثیر قرار دادن، مجذوب کردن، (در اصل) از پیش یا قبل از دیگران اشغال کردن یا گرفتن، تحت تاثیر عقیده یامسلکی قراردادن، قبلا تبعی­ فکری داشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: preposses, prepossessing, prepossessed
(1) تعریف: to preoccupy the mind of.
مشابه: absorb, engross, obsess, possess, preoccupy

(2) تعریف: to cause to be prejudiced.
مشابه: bias, influence, predispose, sway

(3) تعریف: to inspire or impress favorably beforehand.
مشابه: bias, sway

- Her vivacity prepossessed him and he was inclined to hire her even before the interview started.
[ترجمه گوگل] نشاط او او را مستعد کرده بود و حتی قبل از شروع مصاحبه تمایل داشت او را استخدام کند
[ترجمه ترگمان] نشاط و سرزندگی او سبب می شد که او را حتی قبل از شروع مصاحبه استخدام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She was prepossessed with the notion of her own superiority.
[ترجمه گوگل]او درگیر تصور برتری خودش بود
[ترجمه ترگمان]به فکر برتری خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He wasn't a very prepossessing sort of person.
[ترجمه گوگل]او یک نوع آدم مستضعف نبود
[ترجمه ترگمان]او آدم بسیار جذابی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The box didn't look very prepossessing, but the necklace inside was beautiful.
[ترجمه گوگل]جعبه به نظر خیلی مضحک نمی آمد، اما گردنبند داخل آن زیبا بود
[ترجمه ترگمان]جعبه بسیار مطبوع به نظر نمی رسید، اما گردن بند داخل آن زیبا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The interviewer was prepossessed by his good manners.
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده به خاطر اخلاق خوبش مضطرب شده بود
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده از رفتار خوب او لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He / His appearance is not at all prepossessing.
[ترجمه گوگل]او / قیافه اش اصلاً محتاطانه نیست
[ترجمه ترگمان]ظاهر او اصلا جذاب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was quite prepossessed by his appearance.
[ترجمه گوگل]من از ظاهر او کاملاً مضطرب شدم
[ترجمه ترگمان]من کاملا تحت تاثیر ظاهر او قرار گرفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is not a prepossessing start, as the following example from my past experience as a social worker suggests.
[ترجمه گوگل]همانطور که مثال زیر از تجربه گذشته من به عنوان یک مددکار اجتماعی نشان می دهد، شروعی پیش فرض نیست
[ترجمه ترگمان]این یک شروع جذاب نیست، به عنوان مثال زیر از تجربه گذشته من به عنوان یک مددکار اجتماعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Intelligence service was even prepared to give young Hans a second look, even though he was not a prepossessing sight.
[ترجمه گوگل]سرویس اطلاعاتی حتی آماده بود تا نگاهی دوباره به هانس جوان بیاندازد، حتی اگر او منظره ای مضطرب نبود
[ترجمه ترگمان]سرویس اطلاعاتی حتی حاضر بود به هانس جوان یک نگاه دوم بدهد، با وجود اینکه او یک چشم جذاب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Leaders must pay attention to the ways and methods of authorization, and prepossess the authorization.
[ترجمه گوگل]رهبران باید به راه‌ها و روش‌های صدور مجوز توجه کنند و مجوز را پیش‌فرض کنند
[ترجمه ترگمان]رهبران باید به روش ها و روش های کسب اجازه توجه کنند و مجوز را تایید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قبلا به تصرف اوردن (فعل)
prepossess

قبلا تبعیض فکری داشتن (فعل)
prepossess

انگلیسی به انگلیسی

• acquire confidence, acquire trust; impress beforehand

پیشنهاد کاربران

بپرس