premonition

/preməˈnɪʃn̩//ˌpriːməˈnɪʃn̩/

معنی: اخطار، تحذیر، برحذر داشتن، فکر قبلی
معانی دیگر: پیش آگاهی، خبر، دلشوره، (به دل) برات شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: premonitory (adj.)
(1) تعریف: an advance sign or warning; forewarning.
مشابه: harbinger

- Smoke in the weeks before was a premonition of the volcano's eruption.
[ترجمه پاک روان] در چند هفته گذشته، دود خبر از فوران آتشفشان می داد.
|
[ترجمه گوگل] دود در هفته‌های قبل پیش‌بینی فوران آتشفشان بود
[ترجمه ترگمان] در چند هفته گذشته دود فوران آتشفشان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an intuition of a future occurrence; presentiment.
مشابه: foreboding

جمله های نمونه

1. i had a premonition that something bad would happen
به دلم برات شده بود که اتفاق بدی روی خواهد داد.

2. falling leaves gave a premonition of winter
برگهای خزان از زمستان خبر می دادند.

3. Perhaps he had a premonition about what might happen in London.
[ترجمه بهروز مددی] شاید در مورد اینکه چه اتفاقی ممکن است در لندن بیافتد، دلشوره داشت.
|
[ترجمه گوگل]شاید او در مورد اتفاقاتی که ممکن است در لندن بیفتد، پیش بینی کرده بود
[ترجمه ترگمان]شاید او پیش بینی کرده بود که در لندن چه اتفاقی ممکن است بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had a premonition that he would never see her again.
[ترجمه گوگل]او پیش بینی کرده بود که دیگر او را نخواهد دید
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی کرده بود که دیگر هرگز او را نخواهد دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When Anne didn't arrive, Paul had a premonition that she was in danger.
[ترجمه گوگل]وقتی آن نرسید، پل پیش‌بینی کرد که در خطر است
[ترجمه ترگمان]وقتی آن نرسیده بود، پل پیش بینی کرده بود که او در خطر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As we approached the house, I had a premonition that something terrible had happened.
[ترجمه گوگل]وقتی به خانه نزدیک شدیم، پیش بینی کردم که اتفاق وحشتناکی رخ داده است
[ترجمه ترگمان]وقتی به خانه نزدیک شدیم، اخطار کرده بودم که اتفاق بدی افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I bet £10 on a horse called Premonition.
[ترجمه گوگل]من 10 پوند روی اسبی به نام Premonition شرط می بندم
[ترجمه ترگمان]شرط می بندم که ۱۰ پوند روی یک اسب به اسم premonition گذاشته شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The day before her accident, she had a premonition of danger.
[ترجمه گوگل]یک روز قبل از تصادف، او پیش بینی خطر را داشت
[ترجمه ترگمان]روز قبل از تصادف، او یک اخطار به خطر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had an unshakable premonition that he would die.
[ترجمه گوگل]او پیشگویی غیرقابل تزلزلی داشت که می میرد
[ترجمه ترگمان]پیش خود پیش بینی کرده بود که او خواهد مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I wonder if she had a premonition of her own fate.
[ترجمه گوگل]تعجب می کنم که آیا او از سرنوشت خود پیش بینی کرده است؟
[ترجمه ترگمان]نمی دانم آیا او به سرنوشت خود پی برده بود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Even then I had a premonition of danger, of menace.
[ترجمه گوگل]حتی در آن زمان هم پیش‌آگاهی از خطر، تهدید داشتم
[ترجمه ترگمان]حتی اون موقع هم یه اخطار به خطر انداختم که تهدید به تهدید به شم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was illogical, but she had a premonition that Officer Hassan's instinct would prove correct.
[ترجمه گوگل]غیرمنطقی بود، اما او پیش‌بینی می‌کرد که غریزه افسر حسن درست می‌شود
[ترجمه ترگمان]این غیر منطقی بود، اما پیش بینی کرده بود که غریزه افسر حسن درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She had a premonition that she was going to die, and she did so peacefully.
[ترجمه گوگل]او پیش‌بینی می‌کرد که قرار است بمیرد و این کار را با آرامش انجام داد
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی کرده بود که او خواهد مرد و این کار را با آرامش انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pinza started 5-1 joint favourite with Premonition, who had won at Epsom and York earlier in the season.
[ترجمه گوگل]پینزا 5-1 بازی مورد علاقه مشترک خود را با Premonition آغاز کرد که در اوایل فصل در Epsom و York پیروز شده بود
[ترجمه ترگمان]Pinza ۵ - ۱ مورد علاقه مشترک خود را با premonition آغاز کرد که قبلا در اوایل این فصل در Epsom و یورک به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They commemorated that earlier tragedy with a premonition that it might happen again.
[ترجمه گوگل]آنها آن تراژدی قبلی را با این پیشگویی که ممکن است دوباره تکرار شود، گرامی داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها این تراژدی را با یک اخطار قبلی که ممکن است دوباره تکرار شود را گرامی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اخطار (اسم)
notification, talking to, notice, monition, alarm, warning, alarum, signal, caveat, premonition, prenotion, tip-off

تحذیر (اسم)
warning, determent, premonition, prenotion, prevision

برحذر داشتن (اسم)
premonition

فکر قبلی (اسم)
premonition

انگلیسی به انگلیسی

• advance feeling, presentiment; forewarning; intuitive flash
if you have a premonition, you have a feeling that something is going to happen, often something which is unpleasant.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : premonish
✅️ اسم ( noun ) : premonition
✅️ صفت ( adjective ) : premonitory
✅️ قید ( adverb ) : _
به دل برات شدگی
پیش آگاهی داشتن/به دل برات شدن
دلشوره
# I had a premonition that something bad would happen
# She had a premonition that she would never see him again
# He had a premonition that his plane would crash
دلشوره به دل انداختن
القاء
الهام و خیر از آینده
A warning about a future event that comes in advance
دلشوره
حس شوم
حسی ناخوشایند که در شما ایجاد میشود، زمانی که چیزی بد قرار است اتفاق بیفتد

بپرس