prejudice

/ˈpredʒədəs//ˈpredʒʊdɪs/

معنی: ضرر، تبعیض، غرض، پیش داوری، غرض ورزی، قضاوت تبعیض امیز، خسارت وضرر، تعصب، تبعیض کردن
معانی دیگر: پیشداوری (معمولا پیشداوری منفی)، نظر منفی، صدمه، آسیب (ناشی از عمل یا قضاوت)، خلل، لطمه، آسیب رساندن، صدمه زدن، لطمه زدن، پیشداوری کردن، دچار تعصب کردن، تبعی­، غر­ ورزی، قضاوت تبعی­ امیز، تبعی­ کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: without prejudice
(1) تعریف: an opinion, judgment, preference, or conception formed without knowing or examining the facts.
مترادف: prejudgment
مشابه: bias, opinion, preconception

- He was surprised to see the high level of technology being used and produced in these countries as his prejudice had been that these were backward nations.
[ترجمه علی جادری] ااو از مشاهده سطح بالای تکنولوژی که مورد استفاده قرار می گرفت و یا تولید می شد شگفت زده شد , چرا که پیشداوری او این بود که اینها کشورهای عقب افتاده ای هستند .
|
[ترجمه زینب سرآمد] او از دیدن سطح بالای تکنولوژی که در این کشورها مورد استفاده قرار می گرفت یا تولید می شد شگفت زده شد زیرا پیش داوری او این بود که اینهاجوامع ای عقب افتاده هستند.
|
[ترجمه گوگل] او از دیدن سطح بالای فناوری که در این کشورها استفاده و تولید می شود شگفت زده شد زیرا تعصب او این بود که این کشورها کشورهای عقب مانده هستند
[ترجمه ترگمان] او از مشاهده سطح بالای فن آوری مورد استفاده و تولید در این کشورها شگفت زده شده بود چرا که تعصب او این بود که این کشورها ملت های عقب مانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or state of holding or being influenced by preconceived opinions, as opposed to opinions based on an objective examination of the facts.
مترادف: bias, narrow-mindedness
متضاد: objectivity
مشابه: discrimination, jaundice, partiality

- The court considered the facts and made its decision without prejudice.
[ترجمه گوگل] دادگاه حقایق را در نظر گرفت و بدون پیش داوری تصمیم خود را اتخاذ کرد
[ترجمه ترگمان] دادگاه حقایق را در نظر گرفت و تصمیم خود را بدون تعصب اتخاذ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Prejudice and hatred have kept the two groups apart for centuries.
[ترجمه گوگل] تعصب و نفرت این دو گروه را برای قرن ها از هم دور نگه داشته است
[ترجمه ترگمان] تعصب و نفرت این دو گروه را برای قرن ها جدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: irrational hostility or negativity toward a person or group, esp. on the basis of race, religion, or ethnicity.
مترادف: intolerance
مشابه: bias, chauvinism, discrimination, ethnocentrism, homophobia, hostility, intolerance, jingoism, misogyny, race, racism, sexism, xenophobia

- Prejudice against American citizens of Japanese descent was strong in the U.S. during World War II.
[ترجمه علی سبزه ای] در طول جنگ جهانی دوم، تعصب در برابر شهروندان آمریکایی با تبار ژاپنی قوی بود.
|
[ترجمه گوگل] تعصب علیه شهروندان آمریکایی ژاپنی الاصل در طول جنگ جهانی دوم در ایالات متحده قوی بود
[ترجمه ترگمان] تعصب در برابر شهروندان آمریکایی تبار ژاپنی در آمریکا در طول جنگ جهانی دوم قوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: disadvantage or harm caused by the adverse preconceptions of others.
مترادف: detriment
مشابه: damage, disadvantage, harm

- The court's decision operated to the prejudice of the defendant.
[ترجمه گوگل] تصمیم دادگاه به ضرر متهم عمل کرد
[ترجمه ترگمان] تصمیم دادگاه برای پیش داوری متهم فعال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prejudices, prejudicing, prejudiced
مشتقات: prejudiced (adj.)
(1) تعریف: to bias or cause prejudice in.
مترادف: bias
مشابه: influence, jaundice, predispose, sway

- Wearing a highly provocative dress may have prejudiced the jury against her.
[ترجمه گوگل] پوشیدن یک لباس بسیار تحریک آمیز ممکن است هیئت منصفه را علیه او تعصب کرده باشد
[ترجمه ترگمان] پوشیدن لباس های تحریک کننده می تواند هیات منصفه را به پیش داوری متهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause damage or detriment to.
مترادف: damage, harm, hurt
مشابه: disadvantage, impair, mar

جمله های نمونه

1. prejudice against those of a different race or religion
پیشداوری نسبت به کسانی که از نژاد یا مذهب دیگری هستند

2. prejudice somebody against (or in favor of) somebody (or something)
کسی را دچار پیش داوری بر علیه (یا برله) کسی (یا چیزی) کردن

3. a prejudice against modern art
نظر منفی نسبت به هنر امروزی

4. racial prejudice
تعصب نژادی

5. without prejudice (to)
1- بی آسیب،بدون صدمه 2- (حقوق) بدون نفی کردن (حقی دیگر)

6. ignorance breeds prejudice
جهل موجب پیش داوری می گردد.

7. ignorance leads to prejudice
نادانی منجر به پیشداوری می شود.

8. the man of prejudice is, afortiori, a man of limited mental vision
پر واضح است که آدم متعصب،بینش ذهنی محدودی نیز دارد.

9. we accept this settlement without prejudice to our claim for a better settlement later on
این مصالحه را به شرطی می پذیریم که به حق ما نسبت به یک مصالحه ی بهتر در آینده صدمه نزند.

10. she continued to drink to the prejudice of her health
با ادامه ی به میخوارگی به سلامتی خود صدمه زد.

11. a judge should not allow his own feelings to prejudice him
قاضی نباید اجازه بدهد که احساساتش او را دچار تعصب کند.

12. Prejudice sometimes hampers a person from doing the right thing.
[ترجمه گوگل]تعصب گاهی اوقات انسان را از انجام کار درست باز می دارد
[ترجمه ترگمان]تعصب گاهی مانع از انجام کار درست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He continued to smoke, to the prejudice of his health.
[ترجمه ابوالقاسم امینی] او به سیگار کشیدنش ادامه داد و به سلامتی خود آسیب رساند.
|
[ترجمه گوگل]او به سیگار کشیدن ادامه داد تا سلامتی اش به خطر بیفتد
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیده بود که آقای نای تلی به حرف زدن ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your bad spelling may prejudice your chances of getting the job.
[ترجمه گوگل]املای بد شما ممکن است شانس شما را برای به دست آوردن شغل مورد نظر قرار دهد
[ترجمه ترگمان]املای نادرست شما ممکن است به شانس شما برای رسیدن به شغل لطمه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They accused him of having a prejudice against his women employees.
[ترجمه گوگل]آنها او را متهم کردند که نسبت به زنان کارمندش تعصب دارد
[ترجمه ترگمان]آن ها او را به داشتن تبعیض علیه کارکنان زن متهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Laws against racial prejudice must be strictly enforced.
[ترجمه گوگل]قوانین علیه تعصب نژادی باید به شدت اجرا شود
[ترجمه ترگمان]قوانین علیه تعصب نژادی باید به شدت اجرا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. A judge must be free from prejudice.
[ترجمه گوگل]قاضی باید عاری از تعصب باشد
[ترجمه ترگمان]قاضی باید از تعصب آزاد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Women still face prejudice in the workplace.
[ترجمه گوگل]زنان هنوز در محیط کار با تعصب روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]زنان هنوز هم در محل کار تعصب دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Prejudice remains deeply ingrained in many organizations.
[ترجمه گوگل]تعصب در بسیاری از سازمان ها عمیقاً ریشه دوانده است
[ترجمه ترگمان]تعصب در بسیاری از سازمان ها ریشه دوانیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Racism is a deeply rooted prejudice which has existed for thousands of years.
[ترجمه گوگل]نژادپرستی یک تعصب عمیقا ریشه دار است که هزاران سال وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]نژادپرستی یک تعصب ریشه دار است که هزاران سال وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضرر (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, harm, prejudice, disadvantage, injury, detriment, wound

تبعیض (اسم)
prejudice, discrimination

غرض (اسم)
gain, motive, partiality, purpose, intention, grudge, spite, prejudice, lucre, peeve, private interest

پیش داوری (اسم)
prejudice

غرض ورزی (اسم)
prejudice

قضاوت تبعیض امیز (اسم)
prejudice

خسارت وضرر (اسم)
prejudice

تعصب (اسم)
partiality, zealotry, zeal, bias, prejudice, bigotry, fanaticism, intolerance, intolerancy, preconception, prepossession

تبعیض کردن (فعل)
bias, prejudice

تخصصی

[حقوق] لطمه زدن، تضییع کردن، تبعیض، پیش داوری، زیان، لطمه، صدمه، تضییع

انگلیسی به انگلیسی

• preconceived opinion, bias; prejudgment, sentence passed before proper examination of the circumstances
express a preconceived opinion, express one's biases; infringe on someone's rights, injure the rights of another
prejudice is an unreasonable dislike of someone or something.
if you show prejudice in favour of someone, you treat them better than other people. if you show prejudice against someone, you treat them worse than other people.

پیشنهاد کاربران

prejudice ( n ) ( prɛdʒədəs ) =an unreasonable dislike of or preference for a person, group, custom, etc. , especially when it's based on their race, religion, sex, etc. prejudiced ( adj )
prejudice
تعصب، تبعیض
جبهه داشتن در برابر چیزی
تعصب ( prejudice= bigotry ) : برابر پارسی این نام واژه بدینسان هستند:
۱ - برنایشتی ( از برهان ) ٬ پیورزی ( از ذبیح بهروز ) .
( سفرنگ=شرح ) : یک باور یا سوهیشن ( احساس ) اَبی دادگرانه و اَبی خردیگ، به ویژه زمانی که اَبی اندیشش و دانش یا شناختِ بَسنده ریخت گرفته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - متعصب ( bigot=dogmatist ) : برنایشت، پیورز، بن باور.

پاسخ خانم �سیما� به اشتباه امتیاز منفی گرفته. ایشان به درستی معادل این واژه را در نقش فعل بیان کرده اند. در حالت فعل، یعنی باعث یا موجب تعصب/سوگیریِ فردی شدن یا در کسی تعصب به وجود آوردن

Someone or something that prejudices you influences you unfairly so that you form an unreasonable opinion about something:
...
[مشاهده متن کامل]

لطمه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prejudice
✅️ اسم ( noun ) : prejudice
✅️ صفت ( adjective ) : prejudiced / prejudicial
✅️ قید ( adverb ) : _
✅قضاوت تعصب� آمیز
✅پیشداوری ( معمولا پیشداوری منفی )
✅نظر منفی و مغرضانه
Queiroz slams Kinsmann's prejudiced criticism of Iran's World Cup team
سوگیری
جانبداری
پیش داوری
پیش داوری به پافشاریِ بدونِ دلیل و غیرِ قابلِ اثباتِ فلسفی یا تجربی گویند. ریشهٔ پیش داوری علاقه به یک عقیده یا شخصی است که باعث می شود که انسان به راحتی حرف بی دلیل یا بدون دلایل کافی را نه تنها بپذیرد،
...
[مشاهده متن کامل]
بلکه بر روی آن پافشاری هم داشته باشد. نقطه مقابل پیش داوری قضاوت بیطرف و عادلانه است که در آن فهم و قضاوت افراد و کارها از روی حقیقت است.

این واژه رو با prejudge اشتباه نگیرید
prejudge میشه پیش داوری یا زود قضاوت کردن
prejudice میشه تبعیض، تعصب
صدمه یا آسیب ناشی از قضاوت یا اقدام دیگری در نادیده گرفتن حقوق خود
به ویژه: تضییع حقوق یا مطالبات قانونی خود
قضاوت یا نظر از پیش تعیین شده
نظر نامطلوب یا تمایلی که بدون دلیل موجه یا قبل از آگاهی کافی شکل گرفته است
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه ای از این قضاوت یا نظر
نگرش غیرمنطقی خصومت آمیز علیه یک فرد، یک گروه، یک نژاد یا ویژگی های فرضی آنها
وبستررر

prejudice ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: پیش داوری
تعریف: نگرش منفی به یک فرد یا گروه پیش از آنکه هرگونه ارتباط با آن فرد یا گروه شکل گرفته باشد
تعصب.
برنایشت.
پِیوَرزی.
پیشداوَری.
کارواژگان:
پیشداوَریدَن.
پِیوَرزیدَن.
موجب سوگیری شدن
زیان وارده
تبعیض - حق کشی - ( حس برتری بی جا - نا به جا )
discrimination
bigotry
bias

1 ) He came to hate the town, with its narrow💥 prejudices
اون مرد بخاطر پیش داوری/تعصب/قضاوت تنگ نظرانه ش از این شهر متنفر بود
2 ) Product safety can only be guaranteed if genuine spare parts are used. Any other materials can 💥prejudice
functionality and safety
ذهنیت
پیش داوری و تعصب
تحت تاثیر قرار دادن

تبعیض - زیان
سلسله مراتب
تعصب
without prejudice=without admitting guilt
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس