predation

/prɪˈdeɪʃən//prɪˈdeɪʃən/

معنی: شکار
معانی دیگر: غارت، چپاولگری، غارتگری، درندگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or practice of plundering.

(2) تعریف: the method of survival that involves capturing and feeding on prey.

جمله های نمونه

1. Goldfish are particularly prone to predation by cats and birds such as herons.
[ترجمه گوگل]ماهی قرمز به ویژه در معرض شکار گربه ها و پرندگانی مانند حواصیل است
[ترجمه ترگمان]گربه ها به ویژه مستعد شکار توسط گربه ها و پرندگانی مثل حواصیل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Predation concentrated on individual whelks feeding on the open rock surface.
[ترجمه گوگل]شکار بر روی چنگک های منفرد متمرکز شده است که از سطح سنگ باز تغذیه می کنند
[ترجمه ترگمان]Predation متمرکز بر تغذیه انفرادی روی سطح سنگ باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some trait must provide them with immunity from predation.
[ترجمه گوگل]برخی از ویژگی ها باید برای آنها در برابر شکار مصونیت ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]برخی از این ویژگی ها باید برای آن ها مصونیت از شکار تهیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But it does endure its share of predation by man.
[ترجمه گوگل]اما سهم خود را از شکار شدن توسط انسان تحمل می کند
[ترجمه ترگمان]اما تحمل آن را که انسان با انسان در میان نهد، تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Within one generation, the predation rate drops to the level found in areas where the animals have long co-existed.
[ترجمه گوگل]در طی یک نسل، میزان شکار به سطحی کاهش می‌یابد که در مناطقی که این حیوانات مدت‌هاست با هم زندگی می‌کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]در یک نسل، میزان شکار در مناطقی یافت می شود که حیوانات از مدت ها قبل وجود داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their colour pattern will then protect them from predation.
[ترجمه گوگل]الگوی رنگ آنها سپس آنها را از شکار محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]سپس الگوی رنگ آن ها از آن ها در برابر شکارچیان محافظت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Furthermore, the importance of predation can be seen as yet another element in the disturbance picture.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اهمیت شکار را می توان به عنوان عنصر دیگری در تصویر آشفتگی مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، اهمیت شکار را می توان به عنوان یک عنصر دیگر در تصویر آشفتگی مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is an adaptation to survive predation from the many animals that hunt them - not least man for the cooking pot!
[ترجمه گوگل]این یک اقتباس برای زنده ماندن از شکار حیوانات زیادی است که آنها را شکار می کنند - حتی انسان برای دیگ پخت و پز!
[ترجمه ترگمان]این یک سازگاری است برای زنده ماندن از طریق شکار از حیواناتی که آن ها را شکار می کنند - حداقل مرد برای قابلمه آشپزی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Below low water mark, predation by lobsters may be significant.
[ترجمه گوگل]در زیر علامت کم آب، شکار خرچنگ ها ممکن است قابل توجه باشد
[ترجمه ترگمان]پایین تر از نقطه پایین آب، تهیه غذا از سوی lobsters ممکن است قابل توجه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The birds whose selective predation put the finishing touches to their evolution must, at least collectively, have had excellently good vision.
[ترجمه گوگل]پرندگانی که شکار گزینشی آنها سنگ تمام گذاشتن در تکامل آنها، حداقل در مجموع، باید دید بسیار خوبی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]پرندگانی که شکار انتخابی آن ها مراحل نهایی را به تکامل خود منتقل می کنند باید حداقل به طور جمعی دیدگاه خوبی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Loss of beachfront habitat and predation by domestic cats and introduced red foxes pushed the least tern to the brink of extinction.
[ترجمه گوگل]از دست دادن زیستگاه ساحلی و شکار گربه‌های خانگی و روباه‌های قرمز معرفی شده، کوچک‌ترین درنا را به مرز انقراض رساند
[ترجمه ترگمان]از دست دادن زیستگاه ساحلی و شکار توسط گربه های اهلی و معرفی روباه ها قرمز به خطر انقراض آن ها را به خطر انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is a reflex born of predation by voracious crabs that nip at the tender tubeworm plumes with their claws.
[ترجمه گوگل]این یک رفلکس است که از شکار شدن خرچنگ های حریص که با چنگال های خود به ستون های کرم لوله ای حساس می زند، به وجود می آید
[ترجمه ترگمان]این یک واکنش از سوی خرچنگ های حریص است که پره ای نرم tubeworm را با پنجه های خود گاز می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The step from predation to this symbiosis is a short one.
[ترجمه گوگل]گام از شکار تا این همزیستی کوتاه است
[ترجمه ترگمان]گام از سوی شکار به این هم زیستی، کوتاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some of these isolated populations are subject to predation, others to starvation, flooding, severe winters or summer drought.
[ترجمه گوگل]برخی از این جمعیت های جدا شده در معرض شکار، برخی دیگر در معرض گرسنگی، سیل، زمستان های شدید یا خشکسالی تابستانی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از این جمعیت های منزوی در معرض خطر شکار قرار دارند و برخی دیگر از گرسنگی، سیل، زمستان های سرد و یا خشکسالی تابستانی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکار (اسم)
game, chase, catch, prey, hunt, predation, ravin, quarry, victim, juicy bit

تخصصی

[خاک شناسی] شکارگری

انگلیسی به انگلیسی

• style of life in which food is obtained mainly by the killing and eating of animals; predatory behavior; depredation; act of robbing and destroying; robbery; practice of using low pricing to put a competitor out of business with the intention of raising prices to attain monopoly profits once the competitor is gone (economics)

پیشنهاد کاربران

predation ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش ) ==واژه بیگانه: predationواژه مصوب: شکارگریتعریف: نوعی برهم کنش بین اندامگان ها که در آن یک اندامگان ( شکارگر ) غذای خود را با خوردن اندامگان دیگر ( طعمه ) به دست می آورد==predation ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش ) ==واژه بیگانه: predationواژه مصوب: شکارگریتعریف: نوعی برهم کنش بین اندامگان ها که در آن یک اندامگان ( شکارگر ) غذای خود را با خوردن اندامگان دیگر ( طعمه ) به دست می آورد==predation ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه مصوب: شکارگری
تعریف: نوعی برهم کنش بین اندامگان ها که در آن یک اندامگان ( شکارگر ) غذای خود را با خوردن اندامگان دیگر ( طعمه ) به دست می آورد

بپرس