powerless

/ˈpaʊərləs//ˈpaʊəlɪs/

معنی: ضعیف، بی زور
معانی دیگر: بی نیرو، ناتوان، عاجز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: powerlessly (adv.), powerlessness (n.)
(1) تعریف: lacking strength, power, or vitality; ineffectual.
مترادف: feeble, helpless, impotent, weak
متضاد: almighty, powerful
مشابه: downtrodden, effete, emasculated, fruitless, incapacitated, ineffectual, insufficient, nugatory, resourceless, vulnerable

- I am powerless against his charm.
[ترجمه گوگل] من در برابر جذابیت او ناتوان هستم
[ترجمه ترگمان] من در برابر جذابیت او ناتوان هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: without authority; helpless.
متضاد: powerful
مشابه: weak

- We feel powerless against the state.
[ترجمه گوگل] ما در برابر دولت احساس ناتوانی می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما احساس ناتوانی در برابر دولت داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I am powerless to intervene in the matter.
[ترجمه گوگل]من توان دخالت در این موضوع را ندارم
[ترجمه ترگمان]من قدرت مداخله در این موضوع را ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As children we all feel powerless.
[ترجمه سونیا] مثل کودکان ما همه احساس ناتوانی میکنیم
|
[ترجمه گوگل]در کودکی همه ما احساس ناتوانی می کنیم
[ترجمه ترگمان]مثل کودکانی که همه ما احساس ناتوانی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you don't have money, you're powerless.
[ترجمه گوگل]اگر پول ندارید، ناتوان هستید
[ترجمه ترگمان]اگر پول نداری، ضعیف هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When the enemy attacked, we were completely powerless against them.
[ترجمه گوگل]وقتی دشمن حمله کرد ما در مقابل آنها کاملا ناتوان بودیم
[ترجمه ترگمان]وقتی دشمن حمله کرد، ما کاملا در مقابل آن ها ناتوان بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We are powerless in the face of such forces.
[ترجمه گوگل]ما در مقابل چنین نیروهایی ناتوان هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در مواجهه با چنین نیروهایی هیچ قدرتی نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The villagers are powerless against the armed invaders.
[ترجمه گوگل]روستاییان در برابر مهاجمان مسلح ناتوان هستند
[ترجمه ترگمان]روستائیان در مقابل مهاجمان مسلح ناتوان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He felt so powerless.
[ترجمه گوگل]او احساس ناتوانی می کرد
[ترجمه ترگمان]احساس ضعف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I saw what was happening, but I was powerless to help.
[ترجمه گوگل]دیدم چه اتفاقی دارد می‌افتد، اما از کمک کردن ناتوان بودم
[ترجمه ترگمان]من دیدم چه اتفاقی افتاد، اما من قادر به کمک نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The villagers were powerless against the rising flood water.
[ترجمه گوگل]روستاییان در برابر افزایش سیلاب ناتوان بودند
[ترجمه ترگمان]روستاییان در برابر موج رو به افزایش آب ناتوان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was powerless to resist the attraction that she felt to him.
[ترجمه گوگل]او در برابر جاذبه ای که نسبت به او احساس می کرد ناتوان بود
[ترجمه ترگمان]از مقاومت در برابر جاذبه که نسبت به او احساس می کرد، ناتوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We are powerless to stop the wheel of history.
[ترجمه گوگل]ما ناتوانیم که چرخ تاریخ را متوقف کنیم
[ترجمه ترگمان]ما ناتوان از این هستیم که چرخ تاریخ را متوقف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was powerless in his vice-like grip.
[ترجمه گوگل]او در چنگال معاون او ناتوان بود
[ترجمه ترگمان]او در فساد و فساد او ناتوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They felt powerless in the face of disaster.
[ترجمه گوگل]آنها در برابر فاجعه احساس ناتوانی می کردند
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با فاجعه احساس ناتوانی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Local police were powerless to stop them doing it again.
[ترجمه گوگل]پلیس محلی قادر به متوقف کردن آنها از انجام مجدد این کار نبود
[ترجمه ترگمان]پلیس محلی ناتوان از این بود که دوباره این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Embassy seemed powerless to intervene.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید سفارت قدرتی برای مداخله ندارد
[ترجمه ترگمان]سفارت قدرت مداخله در سفارت را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضعیف (صفت)
light, lean, anemic, weak, faint, weakly, feeble, flagging, anile, asthenic, slack, atonic, infirm, fragile, pusillanimous, sappy, puny, feeblish, languid, shaky, rickety, languorous, weakish, wonky, powerless

بی زور (صفت)
powerless

انگلیسی به انگلیسی

• helpless, unable to act, impotent, incapacitated; unable to produce a result, ineffective, ineffectual
someone who is powerless is unable to control or influence events.
if you are powerless to do something, you are unable to do it.

پیشنهاد کاربران

ناتوان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : power / empower
✅️ اسم ( noun ) : power / empowerment / powerfulness / powerlessness
✅️ صفت ( adjective ) : empowered / empowering / powered / powerful / powerless
✅️ قید ( adverb ) : powerfully / powerlessly
شخصی ک قدرت ندارع
توی روانشناسی : حس ناتوانی یا عاجزی
بی رمق

بپرس