post hoc

/poʊstˈhɑːk//pəʊstˈhɑːk/

لاتین پس از این

جمله های نمونه

1. As part of ongoing post hoc analyses of potential mechanisms for this finding, we explored whether on-treatment A1C itself had an independent relationship with mortality.
[ترجمه گوگل]به‌عنوان بخشی از تجزیه و تحلیل‌های تعقیبی در حال انجام مکانیسم‌های بالقوه برای این یافته، بررسی کردیم که آیا A1C حین درمان خود رابطه مستقلی با مرگ و میر دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان]به عنوان بخشی از تجزیه و تحلیل تک کاره مکانیسم های بالقوه برای این یافته، ما بررسی کردیم که آیا A۱C های درمانی خود رابطه مستقلی با مرگ و میر داشته یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They recommend a new trial to confirm the post hoc analyses, preferably one that prospectively incorporates a prognostic scoring system such as APACHE II.
[ترجمه گوگل]آنها یک کارآزمایی جدید را برای تأیید تجزیه و تحلیل‌های پس‌هک توصیه می‌کنند، ترجیحاً آزمایشی که در آینده نگر یک سیستم امتیازدهی پیش آگهی مانند APACHE II را در خود جای دهد
[ترجمه ترگمان]آن ها یک آزمایش جدید را توصیه می کنند تا تحلیل های بعدی را تایید کنند، ترجیحا یکی از آن ها که به طور موثری یک سیستم امتیازدهی تشخیصی مانند APACHE II را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Like post hoc, slippery slope can be a tricky fallacy to identify, since sometimes a chain of events really can be predicted to follow from a certain action.
[ترجمه گوگل]شیب لغزنده می‌تواند مانند پست‌هاک، اشتباهی دشوار برای شناسایی باشد، زیرا گاهی اوقات زنجیره‌ای از رویدادها واقعاً می‌توان پیش‌بینی کرد که از یک اقدام خاص به وجود می‌آیند
[ترجمه ترگمان]از آنجایی که گاهی اوقات زنجیره ای از وقایع را می توان پیش بینی کرد تا از یک اقدام خاص پیروی کند، یک شیب لغزنده می تواند یک مغالطه tricky باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tip : To avoid the post hoc fallacy, the arguer would need to give us some explanation of the process by which the tax increase is supposed to have produced higher crime rates.
[ترجمه گوگل]نکته: برای پرهیز از مغالطه پس‌هک، استدلال‌گر باید توضیحی درباره فرآیندی ارائه دهد که طبق آن افزایش مالیات، نرخ‌های بالاتر جرم و جنایت ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]نکته: برای اجتناب از این استدلال غلط، arguer باید توضیحی در مورد فرآیندی که با آن افزایش مالیات باعث افزایش میزان جرائم می شود به ما بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A post hoc analysis was used to examine the effect of bezafibrate on progression to use of oral antidiabetic medications or insulin in individuals with diabetes at baseline.
[ترجمه گوگل]یک تجزیه و تحلیل تعقیبی برای بررسی اثر بزافیبرات بر پیشرفت مصرف داروهای ضد دیابت خوراکی یا انسولین در افراد مبتلا به دیابت در ابتدا مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]برای بررسی اثر of در روند پیشرفت به استفاده از داروهای antidiabetic شفاهی و یا انسولین در افراد مبتلا به دیابت در سطح پایه استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The result is significant on post hoc multiple comparisons of early production performance of different band type combination.
[ترجمه گوگل]نتیجه در مقایسه‌های چندگانه پس‌هک عملکرد تولید اولیه ترکیب باندهای مختلف قابل‌توجه است
[ترجمه ترگمان]نتیجه در مقایسه چند تک کاره با عملکرد اولیه تولید انواع باند مختلف قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Inside effluxion of time of post hoc, the HengYang begins to be multifarious and Fuji Kang contact.
[ترجمه گوگل]هنگ یانگ در درون جریان زمان پس از تعلیق، شروع به متنوع شدن و تماس فوجی کانگ می کند
[ترجمه ترگمان]در داخل effluxion زمان پست، the به دفعات متعدد و Fuji کانگ آغاز به کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The post Hoc test declared the personality development was relatively quick from class aged three to class aged four.
[ترجمه گوگل]تست تعقیبی نشان داد که رشد شخصیت از کلاس سه سالگی تا کلاس چهار سالگی نسبتا سریع بوده است
[ترجمه ترگمان]بعد از این آزمون مشخص شد که رشد شخصیت نسبتا سریع از کلاس سه تا چهار سالگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This fallacy gets its name from the Latin phrase "post hoc, ergo propter hoc," which translates as "after this, therefore because of this. "
[ترجمه گوگل]این مغالطه نام خود را از عبارت لاتین "post hoc، ergo propter hoc" گرفته است که به عنوان "بعد از این، بنابراین به دلیل این" ترجمه می شود
[ترجمه ترگمان]این مغالطه نام خود را از عبارت لاتین \"post، hoc\" می گیرد که \"بعد از این\" ترجمه می شود، بنابراین به خاطر همین است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Post hoc analysis showed that the women tolerating the higher doses were exercising 4 times a week or more.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل Post hoc نشان داد که زنانی که دوزهای بالاتر را تحمل می کردند، 4 بار در هفته یا بیشتر ورزش می کردند
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل تک کاره نشان داد که زنانی که دوزهای بالاتر را تحمل می کنند، ۴ بار در هفته یا بیشتر تمرین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is a great difference between a thing happening _ propter hoc _ and _ post hoc _.
[ترجمه گوگل]تفاوت زیادی بین یک اتفاق _ propter hoc _ و _ post hoc _ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بین چیزی که در حال رخ دادن تک کاره و تک کاره است تفاوت زیادی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The data are collected through Discourse Completion Task (DCT) and a post hoc interview questionnaire.
[ترجمه گوگل]داده ها از طریق تکلیف تکمیل گفتمان (DCT) و پرسشنامه مصاحبه تعقیبی جمع آوری شده است
[ترجمه ترگمان]داده ها از طریق وظیفه اتمام گفتار (DCT)و یک پرسشنامه پس از مصاحبه جمع آوری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "People who point to structural conditions almost always do so post hoc," argues University of North Carolina sociologist Charles Kurzman, author of a book about the 1979 Iranian revolution.
[ترجمه گوگل]چارلز کورزمن، جامعه شناس دانشگاه کارولینای شمالی، نویسنده کتابی در مورد انقلاب 1979 ایران، استدلال می کند: «افرادی که به شرایط ساختاری اشاره می کنند تقریباً همیشه این کار را پس از آن انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]چارلز Kurzman، جامعه شناس دانشگاه کارولینای شمالی، نویسنده کتابی درباره انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹، می گوید: \"افرادی که به شرایط ساختاری اشاره می کنند تقریبا همیشه این کار را انجام می دهند\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

The term "post hoc" is a Latin phrase that translates to "after this" in English.
تجزیه و تحلیل فی البداهه. post - hoc analysis
معاقب بعدی
پی آیند، بعدی، متاخر، پس آیند
adv. متعاقباً
تعقیبی
پسین
تعقیبی ( در آمار )

بپرس