possession

/pəˈzeʃn̩//pəˈzeʃn̩/

معنی: مالکیت، دارایی، تسلط، خون سردی، تصرف، ثروت، ید تسلط
معانی دیگر: تصاحب، داشتن، مالک (چیزی) بودن، هرچیز مورد تصاحب، (جمع) ثروت، داروندار، مال و منال، رجوع شود به: self-possession، (فوتبال و بسکتبال و غیره) در اختیار داشتن توپ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of possessing, or the condition of being possessed.
مترادف: grasp
مشابه: control, custody, hold, maintenance, occupancy, occupation, retention, tenure

(2) تعریف: ownership.
مترادف: ownership, tenure, title
متضاد: deprivation
مشابه: domain, hold, own, tenancy

(3) تعریف: something that is owned.
مترادف: belongings, goods, holdings, property, things, trappings
مشابه: acquisition, appointments, furnishings, loot, paraphernalia, stuff

- I have many other possessions besides my house.
[ترجمه Soroushgh97] من دارایی های دیگر علاوه بر خانه ام دارم
|
[ترجمه میلاد] بجز خانه خودم دیگر املاک زیاد دارم
|
[ترجمه شان] به جز خانه ام، من دار و ندار ( مال و منال ) زیادی دارم.
|
[ترجمه گوگل] من غیر از خانه ام دارایی های دیگری دارم
[ترجمه ترگمان] علاوه بر این خانه، املاک بسیار دیگری دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a territory ruled by a state or nation.
مترادف: colony, domain, territory
مشابه: dominion, protectorate, realm

(5) تعریف: self-control.
مترادف: composure, poise, restraint, self-control, self-possession
مشابه: equanimity, sang-froid, serenity

(6) تعریف: the state of being gripped or controlled by an idea, emotion, or evil spirit.
مترادف: domination, enchantment, fixation, obsession, thrall, trance
مشابه: charm, consumption, deviltry, rule, spell

جمله های نمونه

1. possession of wealth and power
داشتن ثروت و قدرت

2. material possession
مال دنیا

3. lose possession (of something)
(چیزی را) از دست دادن

4. take possession (of something)
(چیزی را) تصاحب کردن،در اختیار گرفتن

5. chose in possession
حق عینی،حق بالفعل

6. be in possession (of something)
(چیزی را) مالک بودن یا در اختیار داشتن

7. to dispute an enemy's possession of land
در مقابل تصرف زمین توسط دشمن مقاومت به خرج دادن

8. Possession is nine points of the law.
[ترجمه حامد هپی] مالکیت ، 9 مورد از قانون است
|
[ترجمه گوگل]تملک 9 نکته قانون است
[ترجمه ترگمان]مالکیت نه نقطه از قانون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No possession, but use, is the only riches.
[ترجمه ژوژو] ثروتمند بودن بخشیدن در عین نداری است
|
[ترجمه گوگل]بدون داشتن، اما استفاده، تنها ثروت است
[ترجمه ترگمان]اختیار داشتن، اما استفاده از این تنها ثروت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Happiness lies not in the mere possession of money ; it lies in the joy of achievement, in the thrill of creative effort.
[ترجمه گوگل]خوشبختی فقط در داشتن پول نیست در لذت موفقیت، در هیجان تلاش خلاق نهفته است
[ترجمه ترگمان]شادی در تملک پول نیست؛ در لذت رسیدن به هیجان، در هیجان تلاش خلاقانه نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That picture is in my possession.
[ترجمه گوگل]آن عکس در اختیار من است
[ترجمه ترگمان] اون عکس در اختیار منه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The possession of stolen property is a criminal offence.
[ترجمه گوگل]داشتن اموال مسروقه جرم است
[ترجمه ترگمان]دزدی اموال دزدی، اهانت criminal است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You cannot legally take possession of the property until three weeks after the contract is signed.
[ترجمه گوگل]شما تا سه هفته پس از امضای قرارداد نمی توانید از نظر قانونی ملک را تصرف کنید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید مالکیت ملک را تا سه هفته پس از امضای قرارداد قبول کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Happiness lies not in the mere possession of money. It lies in the joy of achievement, in the thrill of creative effort.
[ترجمه گوگل]خوشبختی فقط در داشتن پول نیست این در لذت موفقیت، در هیجان تلاش خلاق نهفته است
[ترجمه ترگمان]خوشبختی به صرف پول نیست آن در لذت رسیدن به هیجان، در هیجان تلاش خلاقانه نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They had exclusive possession of the property as tenants.
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان مستاجر مالکیت انحصاری را داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها ملک را به عنوان مستاجر در اختیار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He will guarantee us possession of the house by May.
[ترجمه گوگل]او تا ماه مه مالکیت خانه را به ما تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]او ما را در ماه مه به ما تضمین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The most precious possession that ever comes to a man in this world is a woman's heart.
[ترجمه مریم حسن زاده] ارزشمندترین دارایی ای که یک مرد در دنیا دارد قلب یک زن است
|
[ترجمه گوگل]گرانبهاترین دارایی که در این دنیا به دست یک مرد می رسد، قلب یک زن است
[ترجمه ترگمان]ارزشمندترین دارایی دنیا در این دنیا قلب یک زن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مالکیت (اسم)
acquisition, ownership, possession, proprietorship

دارایی (اسم)
wealth, thing, possession, belonging, asset, property, finance, estate, weal, holding, fortune, purse

تسلط (اسم)
possession, authority, domination, hegemony, dominance, predomination, gripe

خون سردی (اسم)
equanimity, composure, possession, cool, calmness, coolness, sangfroid, self-possession, recollection, unflappability

تصرف (اسم)
inhabitancy, possession, modification, change, seizing, tenure, occupation, seizure, occupancy

ثروت (اسم)
wealth, possession, money, worth, treasure, weal, fortune, riches, gold, mammon, moneybag

ید تسلط (اسم)
possession

تخصصی

[فوتبال] مالکیت
[حقوق] تصرف، تملک، تصاحب، مال، دارایی، مایملک
[ریاضیات] مالکیت، دارائی، ثروت، تصرف

انگلیسی به انگلیسی

• custody, tenure; property; asset; control; ownership
the possession of something is the fact of having it or owning it; a formal use.
if something is in your possession, or if you are in possession of it, you have it; a formal expression.
your possessions are the things that you own or have with you.

پیشنهاد کاربران

( فوتبال ) مالکیت توپ . دراختیار داشتن توپ
The spiritual life is more important than material possessions
some times it means particular values that you are in just in limited time = belonging
تعلق داشتن به جایی چیزی نه فقط مالکیت چیزی
اگه در نوشتار یا به صورت رسمی بخواین بگین که یه چیزی در اختیار شماست یا صاحب اون چیز هستید ( البته بیشتر به صورت فیزیکی ) ، بگید:
I'm in possession of . . .
مثلا بخواین بگین که لپتاپ دارین، میتونین بگین:
I'm in possession of a laptop.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : possess
✅️ اسم ( noun ) : possession / possessive / possessiveness / possessor
✅️ صفت ( adjective ) : possessive / possessed / possessory / possessable ( possessible )
✅️ قید ( adverb ) : possessively
آنچه که تحتِ مالکیّت و تسلّط و تصرّفِ باشد
مال و منال
مایملک
مال و اموال
تسخیر ( توسط شیطان یا روح )
اموال و دارایی
مالکیت و داشتن
( Possession of stolen goods ( property : در اختیار داشتن اموال و اشیاء دزدیده شده
( اسم )
1 - مالکیت
2 - دارایی
در تملک داشتن
مالکیت
something that belongs to you
دارایی
وسیله شخصی، متعلقات ، دارایی، belonging
متعلقات
در اختیار قرار داشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس