politicise

جمله های نمونه

1. He became politicised during his years in prison.
[ترجمه گوگل]او در سالهای زندان سیاسی شد
[ترجمه ترگمان]او در دوران محکومیت خود در زندان سیاسی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It will escalate the dispute into a more politicised arena.
[ترجمه گوگل]این مناقشه را به عرصه ای سیاسی تر تبدیل خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این کمیسیون نزاع را به یک عرصه سیاسی تری تبدیل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The President's post should not be politicised. Once a president is elected, he is above politics. A. P. J. Abdul Kalam
[ترجمه گوگل]پست رئیس جمهور نباید سیاسی شود هنگامی که یک رئیس جمهور انتخاب می شود، او بالاتر از سیاست است A P J عبدالکلام
[ترجمه ترگمان]پست ریاست جمهوری نباید سیاسی باشد زمانی که رئیس جمهور انتخاب می شود، بالاتر از سیاست است الف پی جی Abdul
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Opposition groups say the reform will politicise judges.
[ترجمه گوگل]مخالفان می گویند این اصلاحات قضات را سیاسی می کند
[ترجمه ترگمان]گروه های مخالف می گویند که این اصلاحات قضات را سیاسی خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But that in itself may help politicise the middle class.
[ترجمه گوگل]اما این خود ممکن است به سیاسی شدن طبقه متوسط ​​کمک کند
[ترجمه ترگمان]اما این موضوع به خودی خود می تواند به سیاسی کردن طبقه متوسط کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We do not want to politicise . . .
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم سیاسی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما نمی خوایم که
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. China has reacted angrily to what it calls attempts to "politicise" the Olympics.
[ترجمه گوگل]چین به آنچه که تلاش‌ها برای «سیاسی کردن» المپیک می‌خواند، با عصبانیت واکنش نشان داده است
[ترجمه ترگمان]چین نسبت به آنچه که آن را \"سیاسی کردن\" المپیک می نامد، واکنش نشان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "I do not politicise science.
[ترجمه گوگل]«من علم را سیاسی نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من علم را سیاسی نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It may also politicise lending.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است وام دهی را سیاسی کند
[ترجمه ترگمان]همچنین می تواند وام گرفتن را سیاسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She repeated a Chinese mantra that it opposes attempts to politicise these issues or use them to erect new trade barriers.
[ترجمه گوگل]او یک شعار چینی را تکرار کرد که با تلاش برای سیاسی کردن این موضوعات یا استفاده از آنها برای ایجاد موانع تجاری جدید مخالف است
[ترجمه ترگمان]او یک شعار چینی را تکرار کرد که مخالف تلاش برای سیاسی کردن این مسائل یا استفاده از آن ها برای ایجاد موانع تجاری جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Others are seething over Rudy Giuliani's plan to attend, fearing that the former mayor, now running for president on the back of his leadership that day, will politicise the event.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر از برنامه رودی جولیانی برای حضور در این مراسم غوغا می‌کنند، زیرا می‌ترسند که شهردار سابق، که اکنون با پشتوانه رهبری خود در آن روز نامزد ریاست‌جمهوری شده، این مراسم را سیاسی کند
[ترجمه ترگمان]سایرین از طرح رودی جولیانی برای شرکت در این مراسم عصبانی هستند و می ترسند که شهردار سابق که اکنون در پشت رهبری اش در آن روز برای ریاست جمهوری رقابت می کند، این رویداد را سیاسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Minister Mohamed Nazri Abdul Aziz told DAP veteran leader Lim Kit Siang not to politicise Teoh's death and turn it into a race issue.
[ترجمه گوگل]وزیر محمد نذری عبدالعزیز به لیم کیت سیانگ، رهبر کهنه کار DAP گفت که مرگ تئو را سیاسی نکنید و آن را به یک موضوع نژادی تبدیل نکنید
[ترجمه ترگمان]دکتر محمد Nazri عبد العزیز به DAP کیت رهبر کهنه کار DAP گفت که لیم کیت Siang رهبر کهنه کار قصد ندارد مرگ Teoh را سیاسی کند و آن را به یک مساله نژادی تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The first is that the new rules threaten to politicise issues that were, in most cases, happily looked after at home.
[ترجمه گوگل]اولین مورد این است که قوانین جدید تهدیدی برای سیاسی کردن مسائلی است که در بیشتر موارد با خوشحالی در خانه به آنها رسیدگی می شد
[ترجمه ترگمان]اولی این است که قوانین جدید تهدیدی برای سیاسی کردن مسائل سیاسی هستند که در اغلب موارد با خوشحالی به خانه نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And many believe Moscow's geopolitical stance on energy resources could politicise the sector.
[ترجمه گوگل]و بسیاری بر این باورند که موضع ژئوپلیتیک مسکو در مورد منابع انرژی می تواند این بخش را سیاسی کند
[ترجمه ترگمان]و بسیاری بر این باورند که موضع ژئوپلتیک مسکو در مورد منابع انرژی می تواند این بخش را سیاسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make political, cause to be political; deal with politics, be involved in politics (also politicize)

پیشنهاد کاربران

بپرس