police state

/pəˈliːsˈsteɪt//pəˈliːssteɪt/

معنی: حکومت پلیسی، اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
معانی دیگر: حکومت رعب و تهدید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a country in which the government exercises rigid and usu. repressive control by means of a strong police force, esp. a secret police force.

جمله های نمونه

1. The discipline of a police state was what he had grown up with, what suited his talents best.
[ترجمه گوگل]نظم و انضباط یک دولت پلیس همان چیزی بود که او با آن بزرگ شده بود، چیزی که بیشتر با استعدادهایش سازگار بود
[ترجمه ترگمان]انضباط یک حالت پلیس چیزی بود که او با آن رشد کرده بود، چه چیزی مناسب این استعداد او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Public help for the police in a police state is a rare luxury.
[ترجمه گوگل]کمک های مردمی به پلیس در یک ایالت پلیس یک تجمل نادر است
[ترجمه ترگمان]کمک عمومی به پلیس در یک دولت پلیس یک تجمل نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The fact that it's a genocidal and secretive police state only exacerbates matters.
[ترجمه گوگل]این واقعیت که این یک دولت پلیسی نسل کشی و مخفی است، فقط مسائل را تشدید می کند
[ترجمه ترگمان]این واقعیت که یک پلیس genocidal و secretive است، اوضاع را بدتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their land has been turned into a police state.
[ترجمه گوگل]زمین آنها به یک دولت پلیس تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]زمین های آن ها تبدیل به یک دولت پلیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He disagreed that we have a police state.
[ترجمه گوگل]او مخالف بود که ما یک کشور پلیسی داریم
[ترجمه ترگمان]او مخالف است که ما یک دولت پلیس داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And only a police state can force everyone to obey them.
[ترجمه گوگل]و فقط یک دولت پلیسی می تواند همه را مجبور به اطاعت از آنها کند
[ترجمه ترگمان]و فقط یک دولت پلیس می تواند همه را وادار به اطاعت از آن ها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Saddam Hussein's police state ruthlessly eliminates anyone who dares to dissent.
[ترجمه گوگل]دولت پلیسی صدام حسین بی رحمانه هر کسی را که جرأت مخالفت را داشته باشد حذف می کند
[ترجمه ترگمان]دولت پلیس صدام حسین بی رحمانه هر کسی که جرات مخالفت داشته باشد را حذف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Here, in the regressive, infantile wish for the perfect parent of early childhood lies the germ of the police state.
[ترجمه گوگل]در اینجا، در آرزوی واپسگرایانه و کودکانه برای والد کامل دوران کودکی، میکروب دولت پلیس نهفته است
[ترجمه ترگمان]در اینجا، به روش regressive، آرزوی کودکانه پدر و مادر کامل دوران کودکی، نطفه دولت پلیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The romantic vision of things to come is constantly juxtaposed with the seedy realities of the police state.
[ترجمه گوگل]چشم انداز عاشقانه چیزهای آینده دائماً در کنار واقعیت های مبهم دولت پلیسی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]دیدگاه رمانتیک از چیزها به طور مداوم در کنار واقعیت های غم انگیز دولت پلیس قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But if police safety is what we want, it seems that is most easily achieved in a police state.
[ترجمه گوگل]اما اگر ایمنی پلیس چیزی است که ما می خواهیم، ​​به نظر می رسد که در یک دولت پلیسی به آسانی به دست می آید
[ترجمه ترگمان]اما اگر ایمنی پلیس چیزی است که ما می خواهیم، به نظر می رسد که به راحتی در یک وضعیت پلیس به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The rule of the Shoguns was feasible, of course, only under strict discipline and what amounted to a police state.
[ترجمه گوگل]فرمانروایی شوگان ها، البته، فقط تحت نظم و انضباط شدید و آنچه که به یک دولت پلیسی تبدیل می شد، امکان پذیر بود
[ترجمه ترگمان]قاعده of، البته، تنها تحت انضباط دقیق و آنچه که به یک دولت پلیس می رسید، امکان پذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The debate in the West is about how to handle this increasingly belligerent police state. Mr.
[ترجمه گوگل]بحث در غرب بر سر این است که چگونه می توان با این دولت پلیسی که به طور فزاینده جنگ طلب می شود برخورد کرد آقای
[ترجمه ترگمان]بحث در غرب درباره این است که چگونه این وضعیت پلیس به شدت تهاجمی را کنترل کند آقای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. International human rights groups say that China is a police state in which the government has the power to bully, detain, or even execute citizens who step out of line.
[ترجمه گوگل]گروه های بین المللی حقوق بشر می گویند که چین یک کشور پلیسی است که در آن دولت این قدرت را دارد که شهروندانی را که از خط خارج می شوند، قلدری، بازداشت یا حتی اعدام کند
[ترجمه ترگمان]گروه های بین المللی حقوق بشر می گویند که چین یک کشور پلیسی است که در آن دولت قدرت به دست آوردن، بازداشت، یا حتی اعدام شهروندانی که از خط خارج می شوند را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "Papa Doc" vows to extend power to the black masses but turns the country into a police state.
[ترجمه گوگل]"پاپا داک" قول می دهد که قدرت را به توده های سیاه پوست گسترش دهد اما کشور را به یک دولت پلیس تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]\"پا پا\" قول می دهد که قدرت را به توده های سیاه گسترش دهد، اما کشور را تبدیل به یک کشور پلیس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حکومت پلیسی (اسم)
police state

اداره کشور به وسیله نیروی پلیس (اسم)
police state

انگلیسی به انگلیسی

• state run by an oppressive government in which the citizens have little freedom
a police state is a state or country in which the government controls people's freedom by means of the police, especially secret police; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

بپرس