polarization

/ˌpoʊləraɪˈzeɪʃn̩//ˌpəʊləraɪˈzeɪʃn̩/

معنی: تضاد، قطبش، ایجاد دو قطب
معانی دیگر: قطبیدگی، قطبش گری، سرالش گری، دو گانگی، پادش، کیاگنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a condition, or production of a condition, in which similar vibrations of light waves or the like move in one plane or direction.

(2) تعریف: the condition, fact, or process of being or becoming concentrated around opposite poles.
متضاد: compromise

جمله های نمونه

1. polarization of light
قطبش نور،قطبی شدن نور

2. There is increasing polarization between the blacks and whites in the US.
[ترجمه گوگل]قطبیت فزاینده ای بین سیاه پوستان و سفیدپوستان در ایالات متحده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]قطبش فزاینده ای بین سیاه پوستان و سفید پوستان در آمریکا وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The polarization of society into rich and poor can clearly be seen in the city centres.
[ترجمه گوگل]قطبی شدن جامعه به ثروتمند و فقیر را می توان به وضوح در مراکز شهر مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]پلاریزاسیون در جوامع غنی و فقیر را می توان در مراکز شهر مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Social polarization Recent trends have tended to produce greater social divisions between places.
[ترجمه گوگل]قطبی شدن اجتماعی روندهای اخیر تمایل به ایجاد تقسیمات اجتماعی بیشتر بین مکان ها دارند
[ترجمه ترگمان]قطبش اجتماعی گرایش ها اخیر گرایش به ایجاد تقسیمات اجتماعی بزرگتری بین مکان ها دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An account of polarization in reproduction does not complete a consideration of production and reproduction under disorganized capitalism.
[ترجمه گوگل]گزارشی از قطبی شدن در بازتولید، بررسی تولید و بازتولید تحت سرمایه داری سازمان یافته را کامل نمی کند
[ترجمه ترگمان]شرحی از قطبش در تولید مثل به طور کامل در مورد تولید و تولید مثل در نظام سرمایه داری disorganized به پایان نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The education system reflects the polarization of society.
[ترجمه گوگل]نظام آموزشی منعکس کننده قطبی شدن جامعه است
[ترجمه ترگمان]سیستم آموزشی بازتاب قطبش جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That might be an indication of some racial polarization.
[ترجمه گوگل]این ممکن است نشانه ای از قطبیت نژادی باشد
[ترجمه ترگمان]این می تواند نشانه ای از برخی قطبش نژادی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Once the polarization occurs, there is precious little Mrs Clinton can do about it.
[ترجمه گوگل]هنگامی که قطبی شدن اتفاق می افتد، خانم کلینتون کوچکی می تواند در مورد آن انجام دهد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که قطبش رخ می دهد، خانم کلینتون با ارزش زیادی می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To get the full complex-number array of polarization states, we must consider circular and elliptical polarization.
[ترجمه گوگل]برای بدست آوردن آرایه اعداد مختلط کامل حالت های قطبش، باید قطبش دایره ای و بیضوی را در نظر بگیریم
[ترجمه ترگمان]برای بدست آوردن آرایه کاملی از حالت های پلاریزاسیون، باید قطبش دایره ای و بیضوی را مد نظر قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Based on the theory of the principal polarization state and first-order assumption, a compact analytical expression of the degree of polarization (DOP) of the optical signal is derived.
[ترجمه گوگل]بر اساس تئوری حالت قطبش اصلی و فرض مرتبه اول، یک بیان تحلیلی فشرده از درجه قطبش (DOP) سیگنال نوری مشتق شده است
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه حالت پلاریزاسیون اصلی و فرض مرتبه اول، یک بیان تحلیلی فشرده از درجه پلاریزاسیون (DOP)سیگنال نوری مشتق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. None of these countries has found a way yet to get around the problem of the polarization of wealth.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از این کشورها هنوز راهی برای دور زدن مشکل قطبی شدن ثروت پیدا نکرده اند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از این کشورها هنوز راهی برای حل مشکل قطبش ثروت یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But these things, though much needed, only address the symptoms of a society racked by racial polarization.
[ترجمه گوگل]اما این چیزها، اگرچه بسیار مورد نیاز است، اما فقط نشانه های جامعه ای را که از قطبی شدن نژادی در هم گرفته است، می پردازد
[ترجمه ترگمان]اما این چیزها، هر چند که مورد نیاز است، تنها به نشانه های یک جامعه می پردازد که از قطبش نژادی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is appropriate now to consider how this solution may be generalized to include the case when the polarization is not aligned.
[ترجمه گوگل]اکنون مناسب است که در نظر بگیریم که چگونه این راه حل ممکن است تعمیم داده شود تا زمانی که قطبش همسو نیست را شامل شود
[ترجمه ترگمان]اکنون مناسب است که در نظر بگیریم که چگونه این راه حل ممکن است تعمیم داده شود تا در صورتی که قطبش تنظیم نشده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the collision of plane electromagnetic waves with non-aligned polarization, it must therefore be concluded that the dynamics remains unaltered.
[ترجمه گوگل]در برخورد امواج الکترومغناطیسی صفحه با قطبش غیر هم تراز، باید نتیجه گرفت که دینامیک بدون تغییر باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]بنابراین در برخورد امواج الکترومغناطیسی با پلاریزاسیون بدون محور، باید نتیجه گیری شود که پویایی بدون تغییر باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Using this method, they have obtained a two-parameter class of colliding wave solutions with non-aligned polarization.
[ترجمه گوگل]با استفاده از این روش، آنها یک کلاس دو پارامتری از راه حل های موج برخورد با قطبش غیر هم تراز را به دست آورده اند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این روش، آن ها یک کلاس دو پارامتری از راه حل های موج با قطبش غیرخطی بدست آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تضاد (اسم)
conflict, contrast, opposition, antithesis, contradiction, polarization, polarity

قطبش (اسم)
polarization, polarity

ایجاد دو قطب (اسم)
polarization

تخصصی

[شیمی] قطبیدگی، قطبش
[سینما] قطبی شدن
[برق و الکترونیک] قطبی شدگی 1. جهت میدان الکتریکی تابش شده از آنتن فرستنده . در ایالات متحده، قطبی شدگی افقی و در بریتانیا قطبی شدگی عمودی، استاندارد سیگنالهای تلویزیونی است. 2. ارتعاش بردارهای پرتونور یا تابش الکترومغناطیس دیگر در جهت خاص، مانند نور قطبی شده .3 . تغییر شیمیایی که در پیلهای خشک در حین استفاده اتفاق می افتد که مقاومت داخلی پیل را افزایش می دهد و عمر مفید آن را کوتاه می کند. 4. جابه جایی بارهای مفید در دی الکتریک به هنگام قرار گرفتن در میدان الکتریکی . - پلاریزاسیون، قطبیدگی
[زمین شناسی] قطبش، قطبیدگی - (الکتریسیته): الف) ایجاد دوقطبی ها یا چندقطبی های رده بالاتر در یک محیط. - ب) قطبیت یا پتانسیل نزدیک یک الکترود. - (مغناطیس):مترادف توصیه نشده مغناطیسی شدن. - (نورشناسی):تغییر شکل نور به نحوی که ارتعاشات آن به یک سطح واحد محدود شود. نور قطبی در مطالعه مقاطع نازک کانی ها و سنگ ها توسط میکروسکوپ پلاریزان به کار می رود.
[ریاضیات] قطبی کردن، قطبی سازی، قطبش

انگلیسی به انگلیسی

• making polarized, giving two opposite tendencies; condition of having polariy; phenomenon in which light waves move in one plane (also polarisation)

پیشنهاد کاربران

قطبی سازی
وضعیت قطبی
polarization ( خوردگی )
واژه مصوب: قطبش
تعریف: تغییر شکل ابر الکترونی در اطراف هسته
دودستگی ( علوم سیاسی و اجتماعی )
دوگانگی
قطبیدگی ( سیاست و علوم اجتماعی )
حالت استراحت قلبی

بپرس