pluck up


دل و جرئت پیدا کردن

جمله های نمونه

1. He can't pluck up the courage to leave home.
[ترجمه zahra] او دل و جرئت ترک کردن خانه راندارد
|
[ترجمه گوگل]او نمی تواند شجاعت ترک خانه را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]جرات رفتن به خانه را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I shall have to pluck up courage and speak to her about it.
[ترجمه گوگل]من باید شجاعت پیدا کنم و در مورد آن با او صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]باید دل و جرئت داشته باشم و در این مورد با او صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It took me about two hours to pluck up courage to call.
[ترجمه گوگل]حدود دو ساعت طول کشید تا جرات تماس گرفتن را پیدا کنم
[ترجمه ترگمان]دو ساعت طول کشید تا جرات زنگ زدن پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It took me ages to summon/pluck up the courage to ask for a promotion.
[ترجمه گوگل]چند سال طول کشید تا بتوانم جسارت درخواست ارتقاء شغلی را به دست بیاورم
[ترجمه ترگمان]قرن ها طول کشید تا این شجاعت رو برای ترفیع بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But why not pluck up the courage to do what you've always wanted?
[ترجمه گوگل]اما چرا جرات انجام کاری را که همیشه می خواستید به دست نمی آورید؟
[ترجمه ترگمان]اما چرا جرات انجام کاری را که همیشه می خواستید بکنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I think you should pluck up the courage to invite him out.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم شما باید شجاعت داشته باشید و او را به بیرون دعوت کنید
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم تو باید جرات کنی که او را به بیرون دعوت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kent suspected that if the fellow ever did pluck up courage to call he would be disappointed.
[ترجمه گوگل]کنت مشکوک بود که اگر آن شخص جرأت کند زنگ بزند، ناامید خواهد شد
[ترجمه ترگمان]کنت حدس می زد که اگر این مرد جرات کرده باشد که با او تماس بگیرد نا امید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At the dinner table, beer and a pluck up atmosphere indispensable fashion drinks, popular people.
[ترجمه گوگل]در میز شام، آبجو و یک جو چیدن کردن نوشیدنی های مد ضروری، مردم محبوب
[ترجمه ترگمان]سر میز غذا، آبجو و دل و جرات، مشروبات غیر ضروری، مشروب خور، مردم محبوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pluck up! you aren't hurt badly.
[ترجمه کیمیا] جمع کن بابا ! تو ( اون قدر ) بد صدمه نخوردی.
|
[ترجمه گوگل]بلند کردن! تو بد صدمه نخوردی
[ترجمه ترگمان]! خفه شو تو بد صدمه نمی زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He could not pluck up enough courage to ask her to marry him.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست آنقدر شجاعت پیدا کند که از او بخواهد با او ازدواج کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانست دل و جرات پیدا کند و از او بخواهد که با او ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In times of difficulty we must pluck up courage.
[ترجمه گوگل]در مواقع سختی باید شجاعت داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]به سختی باید دل و جرات پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The man began to pluck up his courage, and suddenly unslung and bent his bow.
[ترجمه گوگل]مرد شروع به برداشتن جسارت کرد و ناگهان کمانش را رها کرد و خم کرد
[ترجمه ترگمان]مرد جراتی به خود داد و تعظیم کرد و کمانش را خم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tom begged her to pluck up hope again, and she said she could not.
[ترجمه گوگل]تام از او التماس کرد که دوباره امیدش را جلب کند و او گفت که نمی تواند
[ترجمه ترگمان]تام از او خواهش کرد که دوباره امیدوار باشد، و گفت که نمی تواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr Brass made a dismal attempt to pluck up his spirits and appear at his ease.
[ترجمه گوگل]آقای براس تلاش مذبوحانه ای کرد تا روحیه خود را بالا ببرد و در آسودگی ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]آقای برنج سعی می کرد روحیه خود را جمع و جور کند و راحت به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

خود را مجبور کردن به انجام کاری که ازش میترسی

بپرس