player

/ˈpleɪər//ˈpleɪə/

معنی: هنرپیشه، نوازنده، بازیکن، بازیکن ورزشی
معانی دیگر: (موسیقی) نوازنده، بازیگر، هنرپیشه (تئاتر و غیره)، قمارباز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who takes part in a game or sport.
مشابه: athlete, competitor, contestant, gamester, participant, sportsman

(2) تعریف: one who plays a musical instrument.
مترادف: musician, performer
مشابه: cat, minstrel

(3) تعریف: an actor in a drama.
مترادف: actor, actress, performer, thespian
مشابه: entertainer, ham, mime, mummer

جمله های نمونه

1. chess player
شطرنج باز

2. a football player
فوتبالیست

3. a golf player
بازیکن گلف

4. a guitar player with a delicate touch
گیتار زن که با ظرافت می نوازد

5. a poker player
پو کر باز

6. a seeded player
بازیکن رتبه دار

7. a bum basketball player
بسکتبالیست ناشی

8. a finished piano player
پیانو زن تمام و کمال

9. a good-sized football player
فوتبالیست درشت اندام

10. a poor football player
فوتبالیست ناشی

11. the dirty football player who kicked me on purpose
فوتبالیست ناجوانمردی که عمدا به من لگد زد

12. the dexterity of that violin player
چیره دستی آن نوازنده ی ویولن

13. he is out and away our best football player
بی تردید او بهترین فوتبالیست ما است.

14. two infringements of the rules will disqualify a player
دو مورد تخلف از مقررات موجب محروم شدن بازیکن خواهد شد.

15. though himself not short, he was dwarfed by the basketball player
با آنکه خود او قدکوتاه نبود ولی در کنار آن بسکتبالیست کوتاه قد به نظر می آمد.

16. He has been Milan's most consistent player this season.
[ترجمه گوگل]او ثابت ترین بازیکن میلان در این فصل بوده است
[ترجمه ترگمان]او در این فصل most بازیکن میلان بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. A tennis player needs to have very quick reflexes.
[ترجمه گوگل]یک تنیس باز باید رفلکس های بسیار سریعی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک بازیکن تنیس باید واکنش های سریع داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. That player doesn't play fairly; did you see him kick his opponent down?
[ترجمه گوگل]آن بازیکن منصفانه بازی نمی کند دیدی او حریفش را زمین می زند؟
[ترجمه ترگمان]او محکم بازی نمی کند؛ او را دیدی که opponent را پایین انداخت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The 16-year-old tennis prodigy is the youngest player ever to reach the Olympic finals.
[ترجمه گوگل]اعجوبه 16 ساله تنیس جوان ترین بازیکن تاریخ است که به فینال المپیک راه یافته است
[ترجمه ترگمان]این اعجوبه tennis ۱۶ ساله جوان ترین بازیکن است که تا به حال به فینال المپیک راه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. A tennis player shows good anticipation by moving quickly into position.
[ترجمه گوگل]یک تنیس باز با حرکت سریع در موقعیت، انتظار خوبی از خود نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]یک بازیکن تنیس انتظار خوب را با حرکت سریع در موقعیت نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. I was a fairly good football player in my youth.
[ترجمه گوگل]من در جوانی فوتبالیست نسبتا خوبی بودم
[ترجمه ترگمان]من در جوانی یک بازیگر خوب فوتبال بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. It's wise to have an extra video player as a fallback.
[ترجمه گوگل]عاقلانه است که یک پخش کننده ویدیوی اضافی به عنوان یک نسخه جایگزین داشته باشید
[ترجمه ترگمان]عاقلانه است که یک بازیگر ویدئوی اضافی به عنوان پشتیبان داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. She makes a good tennis player.
[ترجمه گوگل]او یک تنیسور خوب می سازد
[ترجمه ترگمان]او یک بازیگر خوب تنیس می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Start by dealing out ten cards to each player.
[ترجمه گوگل]با دادن ده کارت به هر بازیکن شروع کنید
[ترجمه ترگمان]با خرید ۱۰ کارت به هر بازیکن شروع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. I lent my CD player to Dave and I haven't got it back yet.
[ترجمه دیبا] من سی دی ام را به Dave دادم و هنوز نگرفتم
|
[ترجمه گوگل]من سی دی پلیر ام را به دیو قرض دادم و هنوز آن را پس نگرفته ام
[ترجمه ترگمان]من سی دی رو به دیو قرض دادم و هنوز برنگشته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هنرپیشه (اسم)
actor, artist, thespian, craftsman, player

نوازنده (اسم)
player, musician, executant, instrumentalist

بازیکن (اسم)
player

بازیکن ورزشی (اسم)
player

تخصصی

[سینما] بازیگر
[فوتبال] بازیکن
[ریاضیات] بازیکن

انگلیسی به انگلیسی

• actor; sports player, athlete; one who plays a musical instrument; trifler, one who trifles, one who amuses himself; idler, lazy person, unproductive person; machine that reproduces sound or image (such as: cassette player, cd player record player, video player etc.); (slang) gigolo; (slang) gambler
a player in a sport or game is a person who takes part.
you can refer to a musician as a player. for example, a piano player is someone who plays the piano.
a player is also a person, group, or country that takes part in a process.
see also cassette player, cd player, record player.

پیشنهاد کاربران

گیم ❌
بازی ✅
گیمر ❌
بازی باز✅
پلیر❌
بازیکن✅
پی سی پلیر/ پی سی گیمر❌
رایابازیکن / رایابازی باز ✅
کنسول پلیر / کنسول گیمر❌
پیشانه بازیکن / پیشانه بازی باز✅
پارسی را پاس بداریم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : play
✅️ اسم ( noun ) : play / playfulness / player / playing
✅️ صفت ( adjective ) : playful / playable
✅️ قید ( adverb ) : playfully
عامل
اگر به صورت Player ( یعنی با P بزرگ ) نوشته شود به معنی سرمایه گذار یا کسی است که دائماً در حال معامله در بازار بورس است.
چون روی ویدیویی که بازنمیشه این مربوط به سیستم گوشی منه ولی درکل بمعنی ویدیویی که سریع وتند اجرامیشه مثل دانلودکردن که دانلودسریع داریم وآهسته ویدیویی که پخش میشه روی پخش تندهست
خانوم باز - بی بند و بار ( اصطلاح )
. That player slept with five of my friends
آن خانوم باز با پنج نفر از دوستانم خوابید.
رقیب
E - commerce travel sites for example: MakeMytrip. com, Yatra. com and Indian Railways' IRlCTC website along with it a number of smaller players account
سایت های مسافرتی تجارت الکترونیکی به عنوان مثال :MakeMytrip. com, Yatra. com و راه آهن هند IRICTC به همراه آن تعدادی رقبای کوچیکتر )
اسم player به معنای دستگاه پخش
اسم player در مفهوم دستگاه پخش به دستگاهی گفته می شود که صدا ها و تصاویری که از قبل روی یک cd و dvd و . . . ضبط شده اند را پخش می کند. مثال:
a dvd player ( دستگاه پخش دی وی دی )
...
[مشاهده متن کامل]

اسم player به معنای بازیکن
اسم player در مفهوم بازیکن به فردی گفته می شود که در یک مسابقه یا بازی، شرکت می کند. مثال:
a football player ( یک بازیکن فوتبال )
. each player takes three cards ( هر بازیکن سه ( عدد ) کارت برمیدارد. )
اسم player به معنای نوازنده
اسم player در مفهوم نوازنده به فردی گفته می شود که یک آلت موسیقی می نوازد. مثال:
a piano player ( نوازنده پیانو )
منبع: سایت بیاموز

player ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: بازیگر 1
تعریف: هنرمندی که نقشی را بر روی صحنه اجرا می‏کند
معنی دو دره باز هم میده
معمولاً به پسرایی که میگن که برای تفریح با دخترا وارد رابطه میشن و احساساتشون رو پایمال میکنن و به اصطلاح، دختربازن
اسم یکی از شخصیت های انیمیشن امانگ اس گیم تونز که از وقتی بازی رو شروع کرده ۵ ماه میگذره ولی یه بارم برنده نشده
و برای برنده شدن هرکاری میکنه. . .
معنی پلیر میشه بازیکن
فرد مهم، نفرِ کلیدی، دست اندر کار
پخش گر ( تو زمینه اهنگ و ویدئو )
عوامل دخیل
نقش آفرین
بازیگر, انجام دهنده سرگرمی یافعالیت.
ایفاگر
بازیکن
پخش کننده
دستگاه پخش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس