play a part


1- نقش داشتن (در)، سهم داشتن، دخیل بودن 2- توبازی رفتن

جمله های نمونه

1. Health education will play a part in preparing us for old age.
[ترجمه گوگل]آموزش بهداشت نقشی در آماده سازی ما برای دوران سالمندی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]آموزش بهداشت نقش مهمی در آماده سازی ما برای پیری خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Host factors such as transit time may also play a part.
[ترجمه گوگل]عوامل میزبان مانند زمان حمل و نقل نیز ممکن است نقش داشته باشند
[ترجمه ترگمان]عوامل میزبان مانند زمان ترانزیت نیز می تواند نقشی ایفا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ethnic and linguistic factors are also likely to play a part.
[ترجمه گوگل]عوامل قومی و زبانی نیز احتمالاً در این امر نقش دارند
[ترجمه ترگمان]عوامل قومی و زبانی نیز احتمالا نقشی ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yet here he was expecting to play a part that would make her hair stand on end.
[ترجمه گوگل]با این حال اینجا انتظار داشت نقشی را بازی کند که موهایش را سیخ کند
[ترجمه ترگمان]با این حال انتظار داشت نقشی بازی کند که موهایش را به پایان برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Therefore all immunosuppressive factors can play a part.
[ترجمه گوگل]بنابراین همه عوامل سرکوب کننده سیستم ایمنی می توانند نقش داشته باشند
[ترجمه ترگمان]بنابراین تمام عوامل immunosuppressive می توانند نقش خود را ایفا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Therefore, both over-confidence and under-confidence may play a part in creating an environment in which accidents happen more readily.
[ترجمه گوگل]بنابراین، هم اعتماد بیش از حد و هم کم اعتمادی ممکن است در ایجاد محیطی که در آن حوادث با سهولت بیشتری اتفاق می‌افتد، نقش داشته باشند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، هم اعتماد به نفس و هم اعتماد به نفس ممکن است نقشی در ایجاد محیطی بازی کنند که در آن حوادث به آسانی رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Although food as a reward can play a part in the training process, this should not be over-stressed.
[ترجمه گوگل]اگرچه غذا به عنوان پاداش می تواند در روند تمرین نقش داشته باشد، اما نباید بیش از حد بر آن تاکید کرد
[ترجمه ترگمان]اگرچه غذا به عنوان پاداش می تواند نقشی در فرآیند آموزش داشته باشد، نباید بیش از حد تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The biological agents that can play a part in breaking down rocks include bacteria, algae and too tIers.
[ترجمه گوگل]عوامل بیولوژیکی که می توانند در شکستن سنگ ها نقش داشته باشند عبارتند از باکتری ها، جلبک ها و لایه های بیش از حد
[ترجمه ترگمان]عوامل زیستی که می توانند نقشی در شکستن صخره ها بازی کنند شامل باکتری ها، جلبک ها و too نیز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do methods of communication play a part in the creation of this desirable environment?
[ترجمه گوگل]آیا روش های ارتباطی در ایجاد این محیط مطلوب نقشی دارند؟
[ترجمه ترگمان]آیا روش های ارتباطی نقشی در ایجاد این محیط مطلوب ایفا می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But big-city gangsters also play a part.
[ترجمه گوگل]اما گانگسترهای شهرهای بزرگ نیز در این امر نقش دارند
[ترجمه ترگمان]اما گانگسترهای شهر بزرگ هم نقش بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The private and public sectors can both play a part.
[ترجمه گوگل]بخش خصوصی و دولتی هر دو می توانند نقش داشته باشند
[ترجمه ترگمان]بخش های خصوصی و دولتی هر دو می توانند نقش خود را ایفا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Organisation during the visit can play a part.
[ترجمه گوگل]سازمان در طول بازدید می تواند نقشی ایفا کند
[ترجمه ترگمان]سازمان در طی این دیدار می تواند نقشی ایفا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Free radicals may also play a part in producing organic compounds with metallic properties.
[ترجمه گوگل]رادیکال های آزاد ممکن است در تولید ترکیبات آلی با خواص فلزی نیز نقش داشته باشند
[ترجمه ترگمان]رادیکال های آزاد نیز می توانند نقشی در تولید ترکیبات آلی با خواص فلزی ایفا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cell-matrix interactions may also play a part through signal transduction mechanisms.
[ترجمه گوگل]برهمکنش های سلول-ماتریس نیز ممکن است از طریق مکانیسم های انتقال سیگنال نقش داشته باشند
[ترجمه ترگمان]برهم کنش پیل - ماتریس نیز ممکن است بخشی از مکانیزم انتقال سیگنال را ایفا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Religious, educational and political institutions all play a part in the process of socialization and social control.
[ترجمه گوگل]نهادهای مذهبی، آموزشی و سیاسی همگی در فرآیند اجتماعی شدن و کنترل اجتماعی نقش دارند
[ترجمه ترگمان]موسسات مذهبی، آموزشی و سیاسی همگی در روند اجتماعی شدن و کنترل اجتماعی نقش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act a role; participate

پیشنهاد کاربران

have a part to play ( in something )
to have a particular job or be responsible for something
نقش داشتن
دست داشتن
چرا می گویید نقش دارند؟!
این عبارت باید به خورد جمله برود.
یک بخشی نقش داشتن . یک قسمت در کارنقش داشتن. . . درعامیانه قدیمی تعریف. معنی ان نیست. دخیل بودن عامل بودن ایفا کردن_√ا
نقشی داشتن
قسمتی را بازی کردن
نقشی را ایفا کردن، نقشی را بازی کردن

بپرس