plausibility

/ˌplɒzəˈbɪləti//ˌplɔːzəˈbɪlɪti/

معنی: باور کردنی و معقول بودن
معانی دیگر: باورکردنی و معقول بودن

جمله های نمونه

1. This new evidence lends plausibility to the theory that she was murdered.
[ترجمه گوگل]این شواهد جدید به این نظریه که او به قتل رسیده است قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]این مدرک جدید هم تایید می کرد که اون به قتل رسیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Beware of the plausibility of salesmen!
[ترجمه جسن هدایتی] از صداقت فروشنده ها مطمئن شوید!
|
[ترجمه گوگل]مراقب معقول بودن فروشنده ها باشید!
[ترجمه ترگمان]مواظب the باشید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gilling's ability to teeter between fantasy and plausibility recalls Dickens. What he imagines is equal to anything Prospero might have conjured.
[ترجمه گوگل]توانایی گیلینگ در انحراف بین فانتزی و معقول بودن دیکنز را به یاد می آورد آنچه او تصور می کند با هر چیزی که پروسپرو ممکن است تجسم کرده باشد برابری می کند
[ترجمه ترگمان]دیکنز می گوید توانایی Gilling در ارتباط بین فانتزی و تخیل، دیکنز را به یاد می آورد آنچه او تصور می کند برابر با هر چیزی است که ممکن است درست کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But plausibility, as Berger emphasized, is almost always under strain.
[ترجمه گوگل]اما همان طور که برگر تاکید کرد، قابل قبول بودن تقریباً همیشه تحت فشار است
[ترجمه ترگمان]اما، همان طور که برگر تاکید کرد، این امر تقریبا همیشه تحت فشار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Notice that the principle of contextual plausibility allows legitimacy to expressions which arise in the contrived contexts of the classroom.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که اصل معقولیت زمینه ای به عباراتی که در زمینه های ساختگی کلاس درس به وجود می آیند مشروعیت می دهد
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که اصل امکان پذیر بودن امکان مشروعیت بخشیدن به expressions که در بافت های تعبیه شده در کلاس بوجود می آیند را مجاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their ideas gain plausibility amongst the idle, the envious and the unlettered.
[ترجمه گوگل]عقاید آنها در میان افراد بیکار، حسود و بی سواد قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]Their در میان عاطل و باطل و the و the خرد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Simeon still insisted, against all plausibility, that he would graduate from City as an electrical engineer.
[ترجمه گوگل]سیمئون همچنان اصرار داشت، بر خلاف همه احتمالات، که از سیتی به عنوان مهندس برق فارغ التحصیل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]سیمون همچنان پافشاری می کرد و می گفت که از شهر به عنوان مهندس برق فارغ التحصیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An alternative hypothesis, which has considerable intuitive plausibility, needs to be refuted before this assumption can be justified.
[ترجمه گوگل]یک فرضیه جایگزین، که قابلیت شهودی قابل توجهی دارد، باید قبل از اینکه این فرض توجیه شود، رد شود
[ترجمه ترگمان]یک فرضیه دیگر، که یک plausibility شهودی است، قبل از این که این فرض توجیه شود باید رد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can define specific plausibility checks for the entry of attendances and absences.
[ترجمه گوگل]شما می توانید بررسی های معقول خاصی را برای ورود حضور و غیاب تعریف کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید چک های مشخصی را برای ورود of و غیبت های تعریف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dually we can also obtain the relationship among plausibility function, outer measure and upper probability.
[ترجمه گوگل]به طور دوگانه می‌توانیم رابطه بین تابع معقولیت، اندازه بیرونی و احتمال بالایی را نیز بدست آوریم
[ترجمه ترگمان]همچنین می توانیم رابطه بین تابع plausibility، اندازه گیری بیرونی و احتمال بالای را به دست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And it gives plausibility to the henchman who sacrifices his life to take a final shot at James Bond.
[ترجمه گوگل]و به سرسپرده‌ای که جانش را فدا می‌کند تا آخرین ضربه را به سمت جیمز باند بزند، قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]و این برای the که جانش را قربانی می کند تا آخرین عکس را به سر جیمز باند ببرد، امکان پذیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a certain plausibility to this definition.
[ترجمه گوگل]این تعریف معقول خاصی دارد
[ترجمه ترگمان]برای این تعریف یک plausibility مشخص وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Plausibility depends on the number and type of weapons.
[ترجمه گوگل]قابل قبول بودن به تعداد و نوع سلاح ها بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]Plausibility به تعداد و نوع سلاح بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Merely promising to cut deficits lacks plausibility.
[ترجمه گوگل]صرف قول دادن به کاهش کسری ها، قابل قبول نیست
[ترجمه ترگمان]تنها وعده کافی برای کاهش کسری بودجه ممکن است امکان پذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These studies of speciation in action illustrate the plausibility of reinforcement and sympatric speciation, both of which are increasingly well supported by theory and empirical work (table S.
[ترجمه گوگل]این مطالعات از گونه زایی در عمل، معقول بودن تقویت و گونه زایی همدلانه را نشان می دهد، که هر دو به طور فزاینده ای توسط نظریه و کار تجربی پشتیبانی می شوند (جدول S
[ترجمه ترگمان]این مطالعات از گونه زایی در عمل امکان پذیر بودن reinforcement و گونه زایی را نشان می دهد که هر دو به طور فزاینده ای مورد حمایت تیوری و کار تجربی (جدول S)می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باور کردنی و معقول بودن (اسم)
plausibility

انگلیسی به انگلیسی

• reasonableness, believability, credibility; state of appearing to be trustworthy (about a person)

پیشنهاد کاربران

با عقل جور آمدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : plausibility
✅️ صفت ( adjective ) : plausible
✅️ قید ( adverb ) : plausibly
باورکردنی
معتبر بودن، صحت، اعتبار، قابل قبول بودن، موجه بودن، معقول بودن
مطلوب بودن.
باورپذیری، صحت، اعتبار، درستی، موجه نمایی، خوش ظاهر بودن، فریبندگی

بپرس