plat

/plæt//plæt/

معنی: قطعه، نقشه کشی، جلگه، نقشه، بافتن گیسو، زمینهسازی، قطعه زمین کوچک، نقشه کشیدن، میان بر
معانی دیگر: مخفف:، فلات، رجوع شود به: platy-، (محلی - گیسو یا طناب و غیره)، بافتن، تاباندن، نقشه (به ویژه نقشه ی قطعه زمین تقسیط شده)، طرح

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a plot of ground.
مشابه: patch, plot

(2) تعریف: a map or plan, esp. of a plot of land, divided into lots.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: plats, platting, platted
• : تعریف: to make a plat of; plot or survey.
مشابه: map, plot
اسم ( noun )
• : تعریف: a braid or plait.
مشابه: braid, plait
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: plats, platting, platted
• : تعریف: to braid, plait, or interweave.
مشابه: braid, plait

جمله های نمونه

1. An entire project is laid out and platted.
[ترجمه گوگل]کل پروژه گذاشته شده و آبکاری شده است
[ترجمه ترگمان]یک پروژه کامل مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. San Francisco was platted as if it were a prairie town.
[ترجمه گوگل]سانفرانسیسکو طوری پوشیده شده بود که انگار یک شهر دشتی است
[ترجمه ترگمان]سانفرانسیسکو درست مثل این بود که این شهر یک شهر prairie است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Received final approval for an administrative plat to consolidate lots 1-
[ترجمه گوگل]دریافت تاییدیه نهایی برای پلات اداری برای تجمیع قطعات 1-
[ترجمه ترگمان]دریافت تاییدیه نهایی برای یک plat اجرایی برای تحکیم یک مجموعه ۱ -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Number of pages on a printing plat, and therefore on one side of a printed sheet.
[ترجمه گوگل]تعداد صفحات روی صفحه چاپ و در نتیجه در یک طرف ورق چاپ شده
[ترجمه ترگمان]شماره صفحات بر روی یک صفحه چاپ، و بنابراین در یک طرف ورقه چاپی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A: Ithink he has too much on his plat right now.
[ترجمه گوگل]پاسخ: فکر می‌کنم او در حال حاضر چیزهای زیادی در اختیار دارد
[ترجمه ترگمان]الف: من فکر می کنم اون الان خیلی سرش شلوغه، همین الان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The flexible diaphragm is connected to a plat cantilever - calibrated spring.
[ترجمه گوگل]دیافراگم منعطف به یک کنسول تخت متصل است - فنر مدرج
[ترجمه ترگمان]دیافراگم انعطاف پذیر به یک فنر cantilever plat - متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Plate projection system: A plat exposure system which works by projecting the image from microfilm or compact roll film rather than by the same-size one-to-one contact printing of films.
[ترجمه گوگل]سیستم نمایش صفحه: یک سیستم نوردهی صفحه که با نمایش تصویر از میکروفیلم یا فیلم رول فشرده به جای چاپ تماسی یک به یک در اندازه یکسان کار می کند
[ترجمه ترگمان]سیستم تصویر صفحه: یک سیستم نوردهی plat که با بیرون دادن تصویر از یک فیلم رول یا roll فشرده کار می کند به جای پخش یک فیلم با اندازه یک سان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Study of Fabricating Methods of Plat Castable Ceramics Restoration.
[ترجمه گوگل]بررسی روش های ساخت ترمیم سرامیک های ریخته گری صفحه ای
[ترجمه ترگمان]بررسی روش های Fabricating بازگشت سرامیک Castable سرامیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nanshan Solitary Tree Plat lies in the southern bank of Yangtze River in Chongqing City.
[ترجمه گوگل]تخته درخت انفرادی نانشان در کرانه جنوبی رودخانه یانگ تسه در شهر چونگ کینگ قرار دارد
[ترجمه ترگمان]Nanshan: درخت Plat در ساحل جنوبی رودخانه Yangtze واقع در شهر Chongqing قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A flat plat fixed-bed reactor for gas purification was designed, its structure, working principle, function of screen plate, guide baffle, gas receiver and filtration cap were introduced.
[ترجمه گوگل]یک راکتور تخت تخت ثابت برای تصفیه گاز طراحی شد، ساختار آن، اصل کار، عملکرد صفحه صفحه نمایش، بافل راهنما، گیرنده گاز و کلاهک فیلتراسیون معرفی شد
[ترجمه ترگمان]یک رآکتور مسطح با بس تر ثابت برای تصفیه گاز طراحی شد، ساختار آن، اصل کار، عملکرد صفحه نمایش، دیواره راهنما، گیرنده گاز و کلاهک فیلتر معرفی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The imaging plat (IP) responsivity to irradiation tracks was theoretically studied in the present work.
[ترجمه گوگل]پاسخ صفحه تصویربرداری (IP) به مسیرهای تابش به طور نظری در کار حاضر مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تصویرسازی (IP)responsivity به خطوط پرتو از لحاظ نظری در کار حاضر مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Could you tell me where the plat books for the Northwest Valley are?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به من بگویید که کتاب های پلات برای دره شمال غربی کجا هستند؟
[ترجمه ترگمان]می توانی به من بگویی که کتاب های plat برای دره شمال غربی کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The temperature and flow distribution of each plat in the absorb tower. I have been calculated by the step-by-step method.
[ترجمه گوگل]توزیع دما و جریان هر صفحه در برج جذب من به روش گام به گام محاسبه شده ام
[ترجمه ترگمان]دما و توزیع جریان هر plat در برج جذب من با روش گام به گام محاسبه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We hope it will become the plat where we communion, discuss EIA market and study English.
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که این مکان تبدیل به مکانی شود که در آن با هم ارتباط برقرار می کنیم، در مورد بازار EIA بحث می کنیم و انگلیسی را مطالعه می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که این تبدیل به the شود که در آن ما در حال برگزاری مراسم عشا ربانی، بحث در مورد بازار EIA و مطالعه زبان انگلیسی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Upsetting of circular cylinder between ordinary plat platens is studied through the optical plasticity.
[ترجمه گوگل]برهم زدن استوانه دایره ای بین صفحات معمولی از طریق پلاستیسیته نوری بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]Upsetting استوانه مدور بین plat معمولی platens از طریق پلاستیسیته نوری بررسی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطعه (اسم)
section, tract, lump, bit, part, share, portion, lot, passage, stretch, fragment, segment, mainland, block, panel, piece, goblet, dab, bloc, plank, slab, plat, plot, doit, internode, nugget, pane, snip

نقشه کشی (اسم)
projection, cartography, drawing, plat

جلگه (اسم)
plain, flat, champaign, valley, plat, flatland

نقشه (اسم)
program, design, scheme, plan, project, model, plat, chart, map, plot

بافتن گیسو (اسم)
plat, plait

زمینه سازی (اسم)
plat

قطعه زمین کوچک (اسم)
plat

نقشه کشیدن (فعل)
scale, machinate, plan, project, plat, map, plot, compass, engineer, finagle

میان بر (قید)
plat

تخصصی

[عمران و معماری] نقشه ثبتی
[زمین شناسی] طرح - نقشه کشی: (الف) نمودار ترسیم شده با مقیاس که نشان دهنده مرزها و تقسیمات یک قطعه زمین تعریف شده در پیمایش است و با تمامی داده های اصلی لازم برای تعیین و توصیف دقیق بخش های مختلف نشان داده شده همراه بوده است . تفاوت آن با نقشه در این است که نیازی به نشان دادن عوارض اضافی مصنوعی، زهکشی و ناهمواری ها در آن نیست . - ب) طرح یا نقشه دقیق و مبسوط نشان دهنده یک شهرستان، زمین شخصی، ماده معدنی یا سایر نواحی پیمایش شده و نشان دهنده تقسیمات واقعی یا پیشنهادی، عوارض ویژه یا کاربری اراضی است.

انگلیسی به انگلیسی

• braid, plait; fold, crease
portion, part; small area of land; chart, graph; map
braid, weave, plait; fold, crease
prepare a graph, prepare a chart; prepare a map

پیشنهاد کاربران

بپرس