planned economy

جمله های نمونه

1. This is a centrally planned economy.
[ترجمه گوگل]این یک اقتصاد برنامه ریزی مرکزی است
[ترجمه ترگمان]این یک اقتصاد برنامه ریزی شده متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Religious and civil power united to support a planned economy and fair trade practices.
[ترجمه گوگل]قدرت مذهبی و مدنی برای حمایت از اقتصاد برنامه ریزی شده و شیوه های تجارت منصفانه متحد شدند
[ترجمه ترگمان]قدرت مذهبی و مدنی برای حمایت از یک اقتصاد برنامه ریزی شده و شیوه های تجارت عادلانه متحد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In a planned economy, it's not easy to buy grain at a negotiated price.
[ترجمه گوگل]در یک اقتصاد برنامه ریزی شده، خرید غلات با قیمت توافقی آسان نیست
[ترجمه ترگمان]در یک اقتصاد برنامه ریزی شده، خرید گندم با قیمت مذاکره آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. China's e - bike industry started under the planned economy of the Maoist 1960 s.
[ترجمه گوگل]صنعت دوچرخه الکترونیکی چین تحت اقتصاد برنامه ریزی شده مائوئیستی دهه 1960 آغاز شد
[ترجمه ترگمان]صنعت دوچرخه سواری چین در اقتصاد برنامه ریزی شده of ۱۹۶۰ شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because of a - long - term planned economy, our companies are inefficient in resources collocation.
[ترجمه گوگل]به دلیل یک اقتصاد برنامه ریزی شده بلند مدت، شرکت های ما در تجمیع منابع ناکارآمد هستند
[ترجمه ترگمان]به دلیل یک اقتصاد برنامه ریزی شده طولانی مدت، شرکت های ما در تطبیق با منابع ناکارآمد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Everybody can think: Are we how flounce off planned economy system manacle?
[ترجمه گوگل]همه می توانند فکر کنند: آیا ما چقدر از مدیریت سیستم اقتصاد برنامه ریزی شده عقب نشینی می کنیم؟
[ترجمه ترگمان]همه می توانند فکر کنند: آیا ما در حال پیاده سازی سیستم اقتصادی برنامه ریزی شده هستیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Build the traditional planned economy on absolutely and rational basis to have grumous star-chamber creed temperament and blame good-tempered consciousness.
[ترجمه گوگل]اقتصاد برنامه‌ریزی شده سنتی را بر مبنای مطلق و منطقی بسازید تا خلق و خوی عقیده‌ای بداخلاقی داشته باشید و آگاهی خوش‌خلق را سرزنش کنید
[ترجمه ترگمان]اقتصاد برنامه ریزی شده سنتی را به طور کامل و منطقی ایجاد کنید تا خلق و خوی اعتقادی chamber را داشته باشد و آگاهی و آگاهی مردم را به خاطر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, bus traffic system still follow the tradition planned economy pattern, which can not adapt to the development of the market in the city of ChangSha at present.
[ترجمه گوگل]با این حال، سیستم ترافیک اتوبوس همچنان از الگوی اقتصاد برنامه ریزی شده سنتی پیروی می کند، که در حال حاضر نمی تواند با توسعه بازار در شهر چانگ شا سازگار شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنوز سیستم ترافیک اتوبوس از الگوی اقتصادی برنامه ریزی شده پیروی می کند که نمی تواند با توسعه بازار در شهر of در حال حاضر منطبق باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Traditional institutional arrangement under a centrally planned economy was weak of regulation.
[ترجمه گوگل]ترتیبات نهادی سنتی تحت یک اقتصاد برنامه‌ریزی مرکزی از نظر مقررات ضعیف بود
[ترجمه ترگمان]قرار گیری نهادی سنتی تحت یک اقتصاد برنامه ریزی شده متمرکز، ضعیف از مقررات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our planned economy is at once in equilibrium and in disequilibrium.
[ترجمه گوگل]اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده ما هم‌زمان در تعادل و در عدم تعادل است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد برنامه ریزی شده ما در تعادل و در توازن بخشیدن به آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After hamster revulsion, begin by planned economy to market economy shunt.
[ترجمه گوگل]پس از انزجار همستر، با شنت اقتصاد برنامه ریزی شده به اقتصاد بازار شروع کنید
[ترجمه ترگمان]پس از انزجار از hamster، با اقتصاد برنامه ریزی شده برای ناقل اقتصاد بازار شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some argued that a planned economy and tight social control were essential to the regime's survival.
[ترجمه گوگل]برخی استدلال کردند که اقتصاد برنامه ریزی شده و کنترل اجتماعی شدید برای بقای رژیم ضروری است
[ترجمه ترگمان]برخی معتقدند که یک اقتصاد برنامه ریزی شده و کنترل شدید اجتماعی برای بقای رژیم ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nevertheless, as an outcome of planned economy, it met problem of the high relative costs caused by low labor productivity, high fixed costs and high risks during the process of production .
[ترجمه گوگل]با این وجود، به عنوان یک نتیجه اقتصاد برنامه ریزی شده، با مشکل هزینه های نسبی بالا ناشی از بهره وری پایین نیروی کار، هزینه های ثابت بالا و ریسک های بالا در طول فرآیند تولید مواجه شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، به عنوان نتیجه اقتصاد برنامه ریزی شده، با مشکل هزینه های نسبی بالا ناشی از بهره وری نیروی کار پایین، هزینه های ثابت بالا و خطرات بالا در طول فرآیند تولید مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In a planned economy the central planning agency develops plans for allocating resources.
[ترجمه گوگل]در یک اقتصاد برنامه ریزی شده، آژانس برنامه ریزی مرکزی برنامه هایی را برای تخصیص منابع تدوین می کند
[ترجمه ترگمان]در یک اقتصاد برنامه ریزی شده، آژانس برنامه ریزی مرکزی برنامه هایی را برای تخصیص منابع توسعه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The economy of the Soviet Union leans heavily toward a centrally planned economy.
[ترجمه گوگل]اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی به شدت به سمت یک اقتصاد برنامه ریزی مرکزی متمایل است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد اتحادیه جماهیر شوروی به شدت به سمت یک اقتصاد برنامه ریزی شده متمرکز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• concentrated economy in which a country controls the means of production and marketing and is involved in planning economic activity (as opposed to a free economy system)
in a planned economy prices and business activities are controlled by the government, rather than by individual companies.

پیشنهاد کاربران

a system in which the economy of a country is controlled by the government, rather than by the supply and demand for goods and services
سیستمی که در آن اقتصاد یک کشور به جای عرضه و تقاضا برای کالاها و خدمات، توسط دولت کنترل می شود
...
[مشاهده متن کامل]

اقتصاد دولتی
Under the planned economy, private businesses could not enjoy equal treatment.

planned economy
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/planned-economy
اقتصاد هدایت شده

بپرس