place setting

/ˈpleɪsˈsetɪŋ//pleɪsˈsetɪŋ/

(میز خوراک) سرویس، میز آرایی، چیدن سفره، وسایل میز غذاخوری، کارد و چنگال و غیره برای یک نفر، مقام پشت میز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the dishes, glasses, and silverware set out on a table for each person's use at a meal.

جمله های نمونه

1. A seven-piece place setting costs about £4
[ترجمه گوگل]یک مکان هفت تکه حدود 4 پوند هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]یک محل هفت قطعه در حدود ۴ پوند هزینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Matching sets of cups, saucers, plates or place settings.
[ترجمه گوگل]مجموعه های مطابق فنجان، نعلبکی، بشقاب یا تنظیمات مکان
[ترجمه ترگمان]تطبیق تعداد فنجان ها، نعلبکی ها، صفحات، و یا تنظیمات محل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She saw seven place settings and seven beds with white sheets.
[ترجمه گوگل]او هفت مکان و هفت تخت با ملحفه های سفید دید
[ترجمه ترگمان]او هفت جایگاه و هفت تخت خواب را با ورقه های سفید دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A waitress appeared, quickly putting water and place settings before them.
[ترجمه گوگل]پیشخدمتی ظاهر شد و به سرعت آب را گذاشت و تنظیمات را پیش روی آنها گذاشت
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت ظاهر شد، به سرعت آب و تنظیمات را قبل از آن ها قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In canteens and place settings from leading stores.
[ترجمه گوگل]در غذاخوری ها و تنظیمات مکان از فروشگاه های پیشرو
[ترجمه ترگمان]در canteens و تنظیمات محلی از فروشگاه های پیشرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dishwasher manufacturers use a standard place setting as a guide to how much machines will hold.
[ترجمه گوگل]تولیدکنندگان ماشین ظرفشویی از تنظیم مکان استاندارد به عنوان راهنمای میزان نگهداری ماشین‌ها استفاده می‌کنند
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان Dishwasher از یک مکان استاندارد به عنوان راهنما برای این که چقدر ماشین نگهداری خواهد کرد استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Once your rollers are in place, set with a light fixing spray for a long-lasting result that has shine without stickiness.
[ترجمه گوگل]هنگامی که غلتک‌ها در جای خود قرار گرفتند، با یک اسپری تثبیت کننده سبک تنظیم کنید تا نتیجه‌ای ماندگار و بدون چسبندگی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که rollers شما در مکان قرار می گیرند، با اسپری ثابت ثابت برای یک نتیجه طولانی مدت که بدون چسبندگی است تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The place setting is laid with the silver dinner service made by Garrard.
[ترجمه گوگل]چیدمان مکان با سرویس شام نقره ای ساخته شده توسط Garrard طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]تنظیمات محلی با سرویس شام نقره ای که توسط Garrard ساخته شده است قرار داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One brought her mother's gold tooth, another a place setting of silver cutlery.
[ترجمه گوگل]یکی دندان طلای مادرش را آورد و دیگری جای کارد و چنگال نقره ای
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها دندان طلایی مادرش را آورد و جای دیگری برای کارد و چنگال نقره پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I place setting for each guest at dinner last night.
[ترجمه گوگل]من برای هر مهمان در شام دیشب تنظیم می کنم
[ترجمه ترگمان]من دیشب برای هر مهمان شام آماده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each place setting shall have two glasses.
[ترجمه گوگل]هر تنظیم مکان باید دو لیوان داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هر جایی که قرار است دو گیلاس بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I set out one place setting for each guest at dinner last night.
[ترجمه گوگل]دیشب برای هر مهمان در شام یک مکان تنظیم کردم
[ترجمه ترگمان]دیشب برای هر مهمان شام آماده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bamboo placemats on the table complement both contemporary and traditional place settings.
[ترجمه گوگل]تختخواب های بامبو روی میز، مکمل مکان های معاصر و سنتی هستند
[ترجمه ترگمان]بامبو بامبو روی میز هم تنظیمات محلی و هم سنتی را تکمیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Be in inside every penalty area between the doorpost that be apart from a ball the midpoint of equidistance 11 meters place setting dot of a penalty shot.
[ترجمه گوگل]در داخل هر محوطه جریمه بین تیرک دروازه قرار بگیرید که جدا از یک توپ، نقطه وسط فاصله 11 متری یک ضربه پنالتی باشد
[ترجمه ترگمان]در هر منطقه پنالتی در چارچوب آستانه در نظر گرفته شود که جدا از توپ از نقطه میانی of ۱۱ متر فاصله داشته باشد و نقطه پنالتی را به حداقل برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a place setting is a complete set of equipment including knives, forks, spoons, and glasses, that is arranged on a table for one person to use at a meal.

پیشنهاد کاربران

the glasses, plates, knives and forks, etc. that one person needs for eating a meal, arranged on a table
لیوان ها، بشقاب ها، چاقوها و چنگال ها و غیره که یک نفر برای صرف غذا به آنها نیاز دارد، روی میز چیده شده است.
وسایل غذاخوری یک�نفره
place settingplace setting
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/place-setting
place setting ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: وسایل غذاخوری یکنفره
تعریف: یک دست وسایل غذا خوردن مخصوص یک نفر

بپرس