pit

/ˈpɪt//pɪt/

معنی: خندق، حفره، گودال، چال، مغاک، سیاه چال، چاله، چاه، هسته البالو و گیلاس و غیره، چال دار کردن، به رقابت وا داشتن، هسته میوه را دراوردن، در گود مبارزه قرار دادن
معانی دیگر: (پوسته ی سختی که دانه ی میوه در آن قرار دارد مثلا در هلو و زردآلو و بادام) هسته، استه، تکژ، (هسته ی میوه را) در آوردن، گودی، گوچاه، کریشک، لان، چوله، (با: the) جهنم، دوزخ، خطر نهان، دام، گزند پنهان، تله، صحنه ی گود، گود زورخانه، ناوردگاه (در گودی)، (در سطح بدن) فرورفتگی، (بورس سهام و کالا) محل ویژه، چاله دار کردن، دارای چاله چوله کردن یا شدن، حفره دار کردن یا شدن، (در گود زورخانه یا مسابقه و غیره) به جان هم انداختن، جنگاندن، مبارزه کردن، مقابله کردن، رجوع شود به: pitfall، دالان یا چاه معدن، کانراه، کان زغالسنگ، معدن زغال سنگ، جای آبله (pockmark هم می گویند)، جای زخم، (انگلیس) سالن تئاتر (به ویژه بخش عقب آن که از صحنه دور است)، تماشاچیان عقب سالن، (تئاتر) جایگاه ارکستر (که در گودال جلو صحنه قرار دارد)، (در تالارها و نمایشگاه ها و غیره) بخش گود صحن، بخش نیمه همکف، (تعمیرگاه اتومبیل و غیره) چال (که اتومبیل روی آن قرار می گیرد)، (گیاه ـ شناسی - فرورفتگی ریز در دیواره ی یاخته) لانچه، کاواکچه، در گودال قرار دادن (یا انبار کردن)، در چاه انداختن، (انگلیس - عامیانه) بستر، تخت خواب

جمله های نمونه

1. pit of the stomach
فرورفتگی شکم (در زیر استخوان سینه)

2. a pit full of poisonous snakes
یک چاله پر از مارهای سمی

3. corn pit
محل معاملات ذرت

4. the pit and the pendulum
سیاه چال و آونگ

5. to pit and tail cherries
هسته و دم گیلاس ها را گرفتن

6. a bear pit
گود خرس جنگی

7. the bottomless pit
جهنم،جهان اسفل،گودال بی انتها

8. the yawning pit which appeared in front of her
گودال گشاینده ای که در جلو او ظاهر شد.

9. gambling is a pit that catches the youth
قمار دامی است که جوانان را گرفتار می کند.

10. to dig a pit
گودال کندن

11. he cracked a peach pit and took the seed out
هسته ی هلو را شکست و مغز آن را در آورد.

12. suspense was wrenching at (the pit of) his stomach
هیجان دلش را به پیچ و تاب آورده بود.

13. with labor i excavated a pit
با زحمت یک گودال کندم.

14. demons from the depths of the pit
شیاطین اعماق جهنم

15. i buried the leaves in a pit
برگها را در چاله خاک کردم.

16. The female digs a pit in which to lay the eggs.
[ترجمه گوگل]ماده گودالی حفر می کند تا در آن تخم بگذارد
[ترجمه ترگمان]زن ها چاله را می کنند که باید تخم ها را در آن نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They'd dug a shallow pit and left the bodies in it.
[ترجمه گوگل]آنها یک گودال کم عمق حفر کرده بودند و اجساد را در آن رها کرده بودند
[ترجمه ترگمان]چاله کم عمق را حفر کرده بودند و اجساد را در آن جا گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The tan-coloured dog looks suspiciously like an American pit bull terrier.
[ترجمه گوگل]سگ قهوهای مایل به زرد به طرز مشکوکی شبیه یک پیت بول تریر آمریکایی است
[ترجمه ترگمان]سگ قهوه ای رنگی مثل سگ شکاری آمریکایی با بدگمانی به او نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The pit is being shut down because it no longer has enough coal that can be mined economically.
[ترجمه گوگل]این گودال در حال تعطیل شدن است زیرا دیگر زغال سنگ کافی برای استخراج اقتصادی ندارد
[ترجمه ترگمان]این گودال در حال بسته شدن است، زیرا دیگر زغال سنگ کافی ندارد که بتواند از نظر اقتصادی استخراج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He was convicted of failing to muzzle a pit bull.
[ترجمه گوگل]او به دلیل کوتاهی در زدن پوز بول محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او متهم به شکست دادن پوزه گاو در گودال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خندق (اسم)
bay, hole, dike, gallery, ditch, trench, moat, pit, entrenchment, fosse

حفره (اسم)
hollow, hole, grave, cell, ditch, trench, pit, cavern, delve, socket, cavity, fossa, fovea, gutter, sinus, lacuna, loculus, pothole

گودال (اسم)
hole, swag, grave, trench, pit, cavern, puddle, cavity, sinkhole, fossa, fosse, fovea, vesicle, sinus, graben

چال (اسم)
hole, trench, pit, cavern, fossa, fosse, lubritorium

مغاک (اسم)
ditch, pit

سیاه چال (اسم)
pit, dungeon, donjon, oubliette

چاله (اسم)
hollow, pit

چاه (اسم)
well, shaft, pit

هسته البالو و گیلاس و غیره (اسم)
pit

چال دار کردن (فعل)
pit

به رقابت واداشتن (فعل)
pit

هسته میوه را دراوردن (فعل)
pit

در گود مبارزه قرار دادن (فعل)
pit

تخصصی

[سینما] جای نوازندگان
[عمران و معماری] گودال - چاله - حفره - فرورفتگی - معدن
[دندانپزشکی] گودال، به گودالی از سطح اکلوزال دندان گفته می شود که از برخورد شیارهای رشدی با همدیگر بوجود می آید. pit معمولا عمیق ترین قسمت fossa می باشد.
[مهندسی گاز] گودال چاه - حفره، گودال، گودشدن، چاه
[زمین شناسی] چال، چال دار کردن، گودال، حفره، چاله، سیاه چال
[ریاضیات] حفره، فرورفتگی، گودال، چاله، نوک
[معدن] کاواک (معادن روباز)
[] شکاف عمودی در کوه - کیسه خواب

انگلیسی به انگلیسی

• hole; mine; trap; ring where animal fights take place; depression; section of the stock market where a particular type of commodity is traded
stone, kernel, seed
scar, cause a permanent marking; put in opposition, set one against another
remove a seed, remove the large kernel from a fruit
a pit is a hole in the ground.
a pit is also a small, shallow hole in the surface of something.
you can refer to a coal mine as a pit.
in motor racing, the pits are the areas where drivers stop for fuel and repairs during races.
see also pitted.
if you have a feeling in the pit of your stomach, you have an unpleasant feeling inside your body because you are afraid or anxious.
if you describe someone or something as the pits, you mean that they are the worst of their kind; an informal expression.
if you pit your wits against someone, you compete with them in a test of knowledge or intelligence.

پیشنهاد کاربران

VERB
معنای آبادیس:
به رقابت وا داشتن - در گود مبارزه قرار دادن
💠 The elections for the 12th parliament and the sixth Assembly of Experts on Friday are also taking place as Israel’s war on Gaza has openly pitted the “axis of resistance” of political and military groups across the region backed by Tehran against the US and its allies.
...
[مشاهده متن کامل]

pit 7 ( n ) armpit =the part of the body under the arm where it joins the shoulder
pit
pit 6 ( n ) ( also orchestra pit ) =the place in a theater just in front of the stage where the orchestra sits and plays for an opera, a ballet, etc.
pit
pit 5 ( n ) the pit =a place near the track where cars can stop for fuel, new tires, etc. during a race
pit
pit 4 ( n ) =a hard shell containing the nut or seed in the middle of some types of fruit, e. g. a peach pit.
pit
pit 3 ( n ) =a small shallow hole in the surface of something, especially a mark left on the surface of the skin by some disease, such as chicken pox
pit
pit 2 ( n ) =a deep hole in the ground from which minerals are dug out, e. g. a gravel pit.
pit
pit 1 ( n ) ( pɪt ) =a large deep hole in the ground, e. g. We dug a deep pit in the yard.
pit
اگر به همراه against استفاده بشه معنی شوراندن علیه کسی یا چیزی را میده. مثل:
To pit old against young
شوراندن نسل قدیم علیه نسل جدید
مکان کثیف و نامرتب
اسامی میوه های مختلف به انگلیسی:
apple = سیب 🍏 🍎
seed ( American ) / pit ( British ) = تخم سیب
pear = گلابی 🍐
banana = موز 🍌
grape = انگور 🍇
watermelon = هندوانه 🍉
...
[مشاهده متن کامل]

melon = خربزه، ملون
cantaloupe = طالبی
honeydew melon = طالبی
❗️لطفا برای مشاهده تفاوت این دو طالبی، عکس های هر کدام را در گوگل سرچ و مشاهده کنید
plum = آلو
greengage = آلو سبز
apricot = زردآلو
peach = هلو 🍑
nectarine = شلیل
cherry = گیلاس 🍒
sour cherry = آلبالو
fig = انجیر
persimmon = خرمالو
mango = انبه 🥭
pineapple = آناناس 🍍
avocado / avocado pear = آووکادو 🥑
strawberry = توت فرنگی 🍓
blueberry = بلوبری
blackberry / bramble ( British ) = توت سیاه
raspberry = تمشک
❗️بعضی جا ها هر دو کلمه رو تمشک معنا کردند. برای مشاهده تفاوت این دو، لطفا هم blackberry و هم raspberry رو در گوگل سرچ کنید و تصاویر هر کدام رو مشاهده کنید
orange = پرتقال
tangerine = نارنگی 🍊
clementine = نارنگی یافا
lemon = لیمو 🍋
lime = لیمو ترش
pomegranate = انار
kiwi / kiwi fruit = کیوی 🥝
quince = به
stone ( British ) / pit ( American ) = هسته میوه

چال
چاله
لان
گوده
گود رفتن
pizza pit پیتزا فروشی
گودال , چاله
– He buried the golds in a pit
– We dug a deep pit in the yard
– The body had been dumped in a pit
– They'd dug a shallow pit and left the bodies in it
فرو رفتگی ( پزشکی )
pit ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: چال
تعریف: اثر یا نشانة یک حفره در برش لایه نگاشتی که پدیداری معمول در محوطه های باستانی است
پیت یا کاواک
در برق
کانال عمیق جهت عبور کابل
گودال، چاله
تعمیرگاه ( در محل مسابقه اتومبیل رانی، در جمع )
در زیست شناسی:لان
به چالش کشیدن
انبار ( یا گودال )
Pit :[اصطلاح کازینو]منطقه ای بین میزهای کازینو که فقط کارمنان اجازه ی حضور در آن را دارند.
to pit sb against sb
یعنی شخصی رو با شخص دیگر بد کردن، دو نفر رو به جون هم انداختن
گودال . خندق حفره . حفاری . چاله . چاه . هسته میوه
جنگیدن
گوده ، گوده گذاری ، گوده گذاشتن
[میوه]
هسته گیری ، هسته گرفتن ، هسته درآوری
سنجیدن
گودال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس