pinch pennies

/pɪnʧ ˈpɛniz//pɪnʧ ˈpɛnɪz/

(بیش از حد) صرفه جویی کردن

جمله های نمونه

1. When we were first married we had to pinch pennies just to get by.
[ترجمه Maryam] وقتی به تازگی ازدواج کرده بودیم، محبور بودیم در هزینه هایمان صرفه جویی کنیم تا بتوانیم زندگی مان را بگذرانیم.
|
[ترجمه گوگل]وقتی برای اولین بار ازدواج کردیم، مجبور بودیم پول‌هایی را به دست بیاوریم تا از پس آن بربیایم
[ترجمه ترگمان]وقتی ازدواج کردیم، مجبور شدیم پول صرفه جویی کنیم، فقط برای اینکه سر و کله بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We decided not to pinch pennies with our upcoming party.
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم که با مهمانی آتی خود پول نگیریم
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که با حزب آینده خودمان پول خرد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We learned how to pinch pennies when we were strapped for cash.
[ترجمه گوگل]ما یاد گرفتیم که چگونه سکه ها را زمانی که برای پول نقد بسته شده بودیم بچسبانیم
[ترجمه ترگمان]ما یاد گرفتیم که زمانی که برای پول نقد بسته بودیم چگونه پنی بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We must pinch pennies to make ends meet.
[ترجمه گوگل]برای گذران زندگی باید سکه ها را خرج کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید مقداری پول خرد کنیم تا به هم برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now that you have a good - paying job, you don't have to pinch pennies.
[ترجمه گوگل]اکنون که شغلی با درآمد خوب دارید، نیازی به خرج کردن پول ندارید
[ترجمه ترگمان]حالا که تو یه شغل خوب داری مجبور نیستی پول خرد کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When Tom and Mary were saving money to buy a house, they had to pinch pennies.
[ترجمه گوگل]زمانی که تام و مری برای خرید یک خانه پول پس انداز می کردند، مجبور بودند سکه ها را پایین بیاورند
[ترجمه ترگمان]وقتی تام و مری برای خریدن یک خانه پول پس انداز می کردند، مجبور بودند سکه ها را بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When Tom and Marry were saving to buy a house, they had to pinch pennies.
[ترجمه گوگل]زمانی که تام و ازدواج برای خرید خانه پس انداز می کردند، مجبور بودند سکه ها را خرج کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی که تام و مری برای خرید یک خانه پس انداز می کردند، آن ها مجبور بودند پول خرد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She loved to shop and buy clothes, while I tended to pinch pennies.
[ترجمه گوگل]او عاشق خرید و خرید لباس بود، در حالی که من تمایل داشتم سکه ها را بچسبانم
[ترجمه ترگمان]او عاشق خرید و خرید لباس بود، در حالی که من تمایل داشتم پنی بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We'll have to spend money when necessary . Don't try to pinch pennies all the time.
[ترجمه گوگل]در صورت لزوم باید پول خرج کنیم سعی نکنید همیشه سکه ها را نیشگون بگیرید
[ترجمه ترگمان]وقتی لازم شد باید پول خرج کنیم سعی نکن همیشه پول خرد کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

( UK also pinch and scrape )
to spend as little money as possible
تا حد امکان کمتر پول خرج کردن
When we were first married, we had to pinch pennies just to get by.
pinch pennies
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/pinch-pennies
💎Pinch Pennies
To be careful with money, to be thrify
💎pinch pennies
old - fashioned
( UK also pinch and scrape )
to spend as little money as possible
👈🏿 When we were first married we had to pinch pennies just to get by
...
[مشاهده متن کامل]

CambridgeDictionary@
اصطلاح، با مفهوم فارسی:
*با خساست پول خرج کردن - ذره ذره پول خرج کردن*
*ناخن خشک بودن*
She was trying to pinch pennies in order to save up money for a new car.
او سعی می کرد ذره ذره پول خرج کند تا بتواند برای ماشین جدید خریدن پول جمع کند.
b - amooz. com@
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM

با خساست پول خرج کردن
ذره ذره پول خرج کردن
وضعیت مالی خوبی نداشتن

بپرس