pincers

/ˈpɪnsərz//ˈpɪnsəz/

معنی: انبر
معانی دیگر: گاز انبر، میخ کش، ماشه، گبره

جمله های نمونه

1. Crabs normally catch food with their pincers.
[ترجمه گوگل]خرچنگ ها معمولا غذا را با انبر خود می گیرند
[ترجمه ترگمان]اما معمولا غذا را با pincers صید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He worked with a pair of pincers.
[ترجمه گوگل]او با یک انبر کار می کرد
[ترجمه ترگمان]با یک جفت چنگک کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hunger feels like pincers, like the bite of crabs, it burns, burns and has no fire.
[ترجمه گوگل]احساس گرسنگی مانند انبر است، مانند نیش خرچنگ، می سوزد، می سوزد و آتش ندارد
[ترجمه ترگمان]گرسنگی است، مانند نیش خرچنگ، میسوزه، میسوزه و آتش هم ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't struggle: take a grip with pincers or pliers and remove the sucker as though pulling out a nail.
[ترجمه گوگل]تقلا نکنید: با انبر یا انبردست چنگ بزنید و مکنده را بیرون بیاورید که انگار میخ را بیرون می‌کشید
[ترجمه ترگمان]تقلا نکنید: چنگال را بردارید و یا انبردست سوزنی را بردارید و ماهی را بیرون بیاورید، انگار که میخ را بیرون بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Suddenly he grabs her pincers with his.
[ترجمه گوگل]ناگهان انبر او را با خود می گیرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان چنگال او را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They crush their victim in their pincers, but feed by injecting digestive juices and sucking the prey dry.
[ترجمه گوگل]آنها قربانی خود را در انبر خود له می کنند، اما با تزریق شیره گوارشی و خشک کردن طعمه تغذیه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها قربانی خود را در چنگال خود له می کنند، اما با تزریق اسید گوارش غذا می خورند و خود را خشک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many sea-urchins of temperate waters have tiny pronged pincers, often provided with poison glands.
[ترجمه گوگل]بسیاری از خارپشت‌های دریایی آب‌های معتدل دارای انبرهای کوچکی هستند که اغلب دارای غدد سمی هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این کودکان دریایی آب های معتدل گاز مختلفی دارند که اغلب با غدد سمی تامین می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Quick - adjustment Hydraulic System: Quick regulations on pincers & fingers, maximizing machine performance.
[ترجمه گوگل]سیستم هیدرولیک تنظیم سریع: مقررات سریع روی انبر و انگشتان، به حداکثر رساندن عملکرد دستگاه
[ترجمه ترگمان]سیستم هیدرولیکی با تنظیم سریع: مقررات سریع بر روی گاز انبر، به حداکثر رساندن عملکرد ماشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Special quick pincers can be settled on wheel rim quickly and easily. Alignment angles as camber, toe-in etc. can be detected without lifting the vehicles and making compensation.
[ترجمه گوگل]گیره های سریع مخصوص را می توان به سرعت و به راحتی روی لبه چرخ قرار داد زوایای هم ترازی مانند کامبر، انگشت پا و غیره را می توان بدون بلند کردن وسایل نقلیه و جبران خسارت تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]یک گاز انبر سریع می تواند به سرعت و به راحتی روی لبه چرخ قرار بگیرد زاویه های Alignment مثل camber، پنجه - در و غیره را می توان بدون برداشتن وسایل نقلیه و جبران خسارت تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pincers poised and eyes gleaming, a bulldog ant surveys its surroundings.
[ترجمه گوگل]مورچه بولداگ با انبوهی آماده و چشمانی درخشان، اطراف خود را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]یک مورچه بولداگ نزدیک بود و چشمانش برق می زد، یک مورچه بولداگ به اطراف خود نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A pair of pincers used in medical treatment; especially for the delivery of babies .
[ترجمه گوگل]یک جفت انبر مورد استفاده در درمان پزشکی؛ مخصوصا برای زایمان
[ترجمه ترگمان]یک جفت of که در درمان پزشکی به کار می روند، به خصوص برای زایمان نوزادان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was within the claws of the Warsaw pincers that the Polish Army fought and died.
[ترجمه گوگل]ارتش لهستان جنگید و جان باخت
[ترجمه ترگمان]در میان پنجه های of ورشو بود که ارتش لهستان جنگید و مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His surgical instruments were a knife and a pair of pincers.
[ترجمه گوگل]ابزار جراحی او یک چاقو و یک جفت انبر بود
[ترجمه ترگمان]ابزار جراحی او چاقو و یک جفت چنگک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some grew to a length of two metres and were armed with immense pincers with which they seized smaller creatures.
[ترجمه گوگل]طول برخی از آنها به دو متر می رسید و به انبرهای عظیمی مسلح می شدند که با آن موجودات کوچکتر را می گرفتند
[ترجمه ترگمان]بعضیها به طول دو متر رشد کردند و مسلح به pincers عظیمی بودند که موجودات کوچک تری آن را توقیف کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انبر (اسم)
barnacle, pliers, pincers

انگلیسی به انگلیسی

• pliers, tongs; tweezers, forceps

پیشنهاد کاربران

انبرک. انبر. چنگک . چنگول. گازانبر. کلبتین
a tool for holding or pulling something, made of two curved metal bars that move against each other so that when the handles are pushed together the other ends close tightly
ابزاری برای نگه داشتن یا کشیدن چیزی، ساخته شده از دو میله فلزی منحنی که روی هم حرکت می کنند به طوری که وقتی دسته ها به هم فشار می آورند، انتهای دیگر آن محکم بسته می شود
...
[مشاهده متن کامل]

** گازانبر وسیله ای است که به وسیله دو اهرم عمل تمرکز نیرو بر یک نقطه معین را انجام می دهد. گازانبر در بسیار از مواقع که نیاز به یک مزیت مکانیکی برای نگه داشتن، بریدن و کشیدن یک جسم است بکار می رود. گازانبر از اهرم های درجه یک محسوب می شود اما تفاوتش با انبردست ها در این است که تمام نیرو در یک نقطه یا در طول دو لبه گازانبر متمرکز می شود. این تفاوت به گازانبر اجازه می دهد به سطح بسیار نزدیک شود، موضوعی که به خصوص در هنگام کارکردن با میخ ها مورد نیاز است. گازانبرهای نجاری مخصوصا مناسب این وظیفه هستند.
The surgeon used two long pincers to control the tools he was using.
Excavators used pincers fitted with sensors to regulate their pressure.
He uses pincers to stretch the hot glass.
Grip the wire with pincers and pull hard.
Pincers can be useful for removing nails from floorboards.

pincerspincers
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/pincers
چنگال خرچنگ هم معنی میده
چنگک
اَنبرک

بپرس