pinprick

/ˈpɪnprɪk//ˈpɪnprɪk/

معنی: رنجانیدن، خلیدن با نوک سنجاق
معانی دیگر: خراش با سر سوزن، ناراحتی فرعی، آزار تحمل پذیر، چیزی که مایه اندک انگیختگی گردد

جمله های نمونه

1. The stars pinpricked the dark sky.
[ترجمه گوگل]ستارگان آسمان تاریک را سوزن زدند
[ترجمه ترگمان]ستارگان آسمان تیره را پوشانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You have to ignore the pinpricks and just get on with the job.
[ترجمه گوگل]شما باید نوک سوزن ها را نادیده بگیرید و فقط کار را ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]تو باید the رو نادیده بگیری و فقط کار رو انجام بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These problems were pinpricks compared with what was to come.
[ترجمه گوگل]این مشکلات در مقایسه با آنچه که قرار بود پیش بیاید، خاردار بودند
[ترجمه ترگمان]این مشکلات در مقایسه با آنچه که باید انجام می شد، متمرکز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His eyes narrowed to two small pinpricks of black.
[ترجمه گوگل]چشمانش به دو نوک سیاه کوچک ریز شد
[ترجمه ترگمان]چشم هایش به دو شی کوچک تیره تیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nausea and tiredness were mere pinpricks compared to the emotional pain she was feeling.
[ترجمه گوگل]حالت تهوع و خستگی در مقایسه با درد عاطفی که او احساس می کرد، فقط یک سوزن سوزن بود
[ترجمه ترگمان]حالت تهوع و خستگی فقط در مقایسه با دردی که احساس می کرد pinpricks
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The only mark on her was a pinprick left by the injection.
[ترجمه گوگل]تنها اثری که روی او وجود داشت، سوزن سوزنی بود که در اثر تزریق باقی مانده بود
[ترجمه ترگمان]تنها نشانه ای که روی او بود از اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک اندک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This matter pinpricked and heckled the socialist leaders.
[ترجمه گوگل]این موضوع رهبران سوسیالیست را تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]این مساله رهبران سوسیالیست را آشفته و آشفته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And above, the pinpricks of light wheeling on.
[ترجمه گوگل]و در بالا، خراش های نور در حال چرخش است
[ترجمه ترگمان]و بالاتر از آن، the روشن جریان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Neurological examination showed reduced pinprick sensation in both feet.
[ترجمه گوگل]معاینه عصبی کاهش احساس سوزن سوزن را در هر دو پا نشان داد
[ترجمه ترگمان]معاینه عصبی اثر pinprick را در هر دو پا کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. More pinpricks of light were moving down there.
[ترجمه گوگل]نورهای بیشتری به سمت پایین حرکت می کردند
[ترجمه ترگمان]نقاط روشن نور در آنجا حرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her cheeks were assailed by minute pinpricks of fire.
[ترجمه گوگل]گونه‌های او با سوزن‌های کوچک آتش مورد حمله قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]به محض روشن کردن شعله های آتش، گونه هایش گل انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet nausea and bone-weariness were mere pinpricks compared to the emotional upheaval she was going through.
[ترجمه گوگل]با این حال، تهوع و خستگی استخوان در مقایسه با تحولات عاطفی که او از سر می‌پرداخت، تنها یک سوزن سوزن بود
[ترجمه ترگمان]با این وجود حالت تهوع و خستگی در مقایسه با تغییرات روحی که داشت در آن جریان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A thousand pinpricks of scalding steam grew to knife-points and the knives twisted.
[ترجمه گوگل]هزاران سوزن بخار جوشان به نوک چاقو تبدیل شد و چاقوها پیچ خوردند
[ترجمه ترگمان]هزار تا سوزن داغ برای چاقو زدن به چاقو و چاقو پیچ خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The river was alive with pinpricks of light.
[ترجمه گوگل]رودخانه با سوزن های نور زنده بود
[ترجمه ترگمان]رودخانه با pinpricks روشن، زنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رنجانیدن (فعل)
dissatisfy, disoblige, displease, pinprick

خلیدن با نوک سنجاق (فعل)
pinprick

انگلیسی به انگلیسی

• stab, puncture; puncture made by a pin
a pinprick is something that annoys you for a short time.
a pinprick of light is a very small spot of light.

پیشنهاد کاربران

تشعشعات کوچک نور TinyPinpricks of light
نوک سوزن
مالیات ، باج ، خراج
مقدار/سوراخ/مشکل جزئی
روزنه

بپرس