piled

جمله های نمونه

1. he piled the rice onto his plate
او بشقاب خود را از پلو پر کرد.

2. he piled the shoes on top of each other
او کفش ها را روی هم انباشته کرد.

3. lumber piled on the job
الواری که در محل کار انباشته شده است

4. books were piled on shelves haphazardly
کتاب ها را بدون نظم و ترتیب روی میز انباشته کرده بودند.

5. exports had piled up on the wharf
کالاهای صادراتی در بارانداز انباشته شده بود.

6. gradually he piled up a lot of information on rustam
کم کم اطلاعات زیادی درباره ی رستم گردآوری کرد.

7. the clouds are piled in white peaks
ابرها به صورت قله های سپید انباشته شده اند.

8. the truck was piled high with watermelons
کامیون مملو بود از هندوانه.

9. office work that had piled up for months
کارهای اداره که ماه ها انباشته شده بود

10. they dug the well and piled the dirt in the alley
آنها چاه را کندند و خاک آن را در کوچه انباشتند.

11. the door opened and school children piled out
در باز شد و شاگردان مدرسه ریختند بیرون.

پیشنهاد کاربران

بپرس