piece de resistance

/ˈpiːsˈdiːrəˈzɪstəns//piːsdərɪˈzɪstəns/

معنی: امر مهم، کار پر اهمیت، خوراک اصلی
معانی دیگر: فقره برجسته، بخش عمده خوراک، مثلا تیکه بزرگی از گوشت

جمله های نمونه

1. Of all the events, the piece de resistance will be a gala night at the King's Hall.
[ترجمه گوگل]از بین همه رویدادها، قطعه مقاومت یک شب جشن در تالار پادشاه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]از بین همه این حوادث، این قطعه مقاومت شبی باشکوه در تالار پادشاه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Father Tim said mildly having saved this piece de resistance for the right moment.
[ترجمه گوگل]پدر تیم به آرامی گفت که این قطعه مقاومت را برای لحظه مناسب ذخیره کرده است
[ترجمه ترگمان]پدر تیم که این قطعه مقاومت را برای لحظه مناسب ذخیره کرده بود گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The architect's piece de resistance was the City Opera House.
[ترجمه گوگل]قطعه مقاومت معمار خانه اپرای شهر بود
[ترجمه ترگمان]قطعه مقاومت معمار خانه اپرای شهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But now, this is the piece de resistance.
[ترجمه گوگل]اما اکنون، این قطعه مقاومت است
[ترجمه ترگمان]اما حالا، این قطعه مقاومت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Continuously to today, I selects the beef works as the piece de resistance, also cooks by the apprentice, I only then discovered before my idea was wrong.
[ترجمه گوگل]به طور مداوم تا به امروز، من کارهای گوشت گاو را به عنوان قطعه مقاومت انتخاب می کنم، همچنین توسط شاگرد پخته می شود، قبل از اینکه ایده من اشتباه باشد، تازه متوجه شدم
[ترجمه ترگمان]به طور مرتب امروز، من گوشت گاو را به عنوان قطعه مقاومت انتخاب می کنم، هم چنین توسط کارآموز آشپزی می کنم، و سپس قبل از اینکه ایده من اشتباه باشد، کشف کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امر مهم (اسم)
task, piece de resistance

کار پر اهمیت (اسم)
piece de resistance

خوراک اصلی (اسم)
piece de resistance

پیشنهاد کاربران

The principal dish of a meal, the main item or event in a series
امر مهم، کار اصلی، اصل مطلب، خوراک اصلی، اصل کاری

بپرس