perverse

/pərˈvɜːrs//pəˈvɜːs/

معنی: منحرف، گمراه، فاسد، هرزه، معیوب، در خطا
معانی دیگر: دچار ضلالت، خبیث، کژراه، خودسر، لگام گسیخته، لجباز، خیره سر، نافرمان، خود سرانه، با لجبازی، خیره سرانه، کژراهانه، لجوجانه، رجوع شود به: perverted

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: perversely (adv.), perverseness (n.)
(1) تعریف: stubbornly opposed to what is expected or requested of one, or marked by or inclined toward such an attitude.
مترادف: contrary, willful, wrongheaded
متضاد: accommodating, cooperative
مشابه: balky, contumacious, cross-grained, headstrong, intransigent, mulish, obdurate, obstinate, pigheaded, rebellious, stubborn

- Knowing how perverse he can be, I'm not surprised he refused to wear a tie to the funeral.
[ترجمه گوگل] با دانستن اینکه او چقدر می تواند منحرف باشد، تعجب نمی کنم که او از بستن کراوات در مراسم تشییع جنازه امتناع کرد
[ترجمه ترگمان] دانستن اینکه چقدر بد می تواند باشد، تعجب نمی کنم که از پوشیدن کراوات به مراسم تدفین خودداری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She seems to take perverse pleasure in disappointing her parents.
[ترجمه مژگان] به نظر میرسه با نامید کردن والدینش به طرز عجیبی لذت میبره
|
[ترجمه گوگل] به نظر می‌رسد که او از ناامید کردن والدینش لذت انحرافی می‌برد
[ترجمه ترگمان] به نظر میاد باعث خوشحالی پدر و مادرش میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: stubbornly directed toward wickedness or evil; corrupt or sinful.
مترادف: aberrant, depraved, perverted
مشابه: corrupt, deviant, evil, iniquitous, profligate, queer, wanton, wicked

- The leader treated his people with perverse cruelty.
[ترجمه Mohaddese.Bostan] رهبر رفتار بی رحمیانه و بیمارگونه ای با مردم دارد
|
[ترجمه گوگل] رهبر با مردم خود با ظلم انحرافی رفتار کرد
[ترجمه ترگمان] رهبر با بی رحمی خود با مردم رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: irritable or peevish.
مترادف: cantankerous, irritable, peevish, petulant
مشابه: atrabilious, bad-tempered, cranky, cross, grouchy, huffy, irascible, quarrelsome, querulous, short-tempered, splenetic, sulky, testy, touchy

- He didn't sleep well last night, so he's liable to be perverse this morning.
[ترجمه گوگل] او دیشب خوب نخوابیده است، بنابراین ممکن است امروز صبح منحرف شود
[ترجمه ترگمان] دیشب خوب نخوابیده، بنابراین ممکن است امروز صبح زشت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a perverse young man
مرد جوان کژراه

2. his perverse insistance to know my address and phone number
اصرار لجوجانه ی او برای دانستن نشانی و شماره ی تلفن من

3. she gets a perverse pleasure out of scaring her children
او از ترساندن بچه های خود لذت بیمارگونه ای می برد.

4. the only righteous in a world perverse
(میلتون) یگانه (آدم) پارسا در یک دنیای فاسد

5. This kind of reasoning is deeply perverse.
[ترجمه گوگل]این نوع استدلال عمیقاً انحرافی است
[ترجمه ترگمان]این نوع استدلال به طور عمیق فاسد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's perverse of him to buy hot dogs when we want ice - cream .
[ترجمه گوگل]این انحراف از او است که وقتی ما بستنی می خواهیم، ​​هات داگ بخرد
[ترجمه ترگمان]خیلی بده که اون هات داگ بخره وقتی بستنی می خوایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She finds a perverse pleasure in upsetting her parents.
[ترجمه گوگل]او از ناراحت کردن والدینش لذتی انحرافی می یابد
[ترجمه ترگمان]خیلی خوشش میاد پدر و مادرش رو ناراحت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jack was being perverse and refusing to agree with anything we said.
[ترجمه گوگل]جک انحراف داشت و با هر چیزی که ما می‌گفتیم موافقت نمی‌کرد
[ترجمه ترگمان]جک خیلی عصبانی بود و با حرفی که زدیم موافق نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He gets perverse satisfaction from embarrassing people.
[ترجمه گوگل]او از شرمساری مردم رضایت انحرافی می گیرد
[ترجمه ترگمان]اون از مردم خجالت میکشه که باعث ناراحتی مردم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It would be perverse to quit now that we're almost finished.
[ترجمه گوگل]انحرافی است که اکنون که تقریباً کارمان تمام شده است، دست از کار بکشیم
[ترجمه ترگمان]حالا که کارمان تمام می شود، خیلی بد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It would be perverse to take a different view.
[ترجمه گوگل]انحرافی است که دیدگاه دیگری داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]باید دید متفاوتی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She took a perverse pleasure in hearing that her sister was getting divorced.
[ترجمه گوگل]او از شنیدن این که خواهرش در حال طلاق گرفتن است، خوشحال شد
[ترجمه ترگمان]از شنیدن این حرف خوشحال شد که خواهرش دارد از هم جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That perverse guy has been nagging at me all day.
[ترجمه گوگل]آن مرد منحرف تمام روز سرم نق می زد
[ترجمه ترگمان]اون مرد هرزه کل روز داره بهم غر میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I find a perverse delight in listening to traffic.
[ترجمه گوگل]من لذتی انحرافی در گوش دادن به ترافیک پیدا می کنم
[ترجمه ترگمان]من احساس بدی دارم که به ترافیک گوش میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was deriving a perverse pleasure from his discomfort.
[ترجمه گوگل]او از ناراحتی او لذت انحرافی می برد
[ترجمه ترگمان]حتی از ناراحتی او هم لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. In some perverse way the ill-matched partners do actually need each other.
[ترجمه گوگل]به نحوی انحرافی، شرکای نامناسب در واقع به یکدیگر نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد انحرافی، شرکای مبتلا به بیمار واقعا به یکدیگر نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. You are being unnecessarily perverse.
[ترجمه گوگل]شما بی جهت منحرف می شوید
[ترجمه ترگمان] تو خیلی بد رفتار می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منحرف (صفت)
aberrant, deviant, deviated, perverted, perverse, deviating, devious, amiss, lost, awry, errant, turning, oblique, skew, hell-bent, twisty

گمراه (صفت)
aberrant, perverse, astray, heterodox, devious, amiss, hell-bent, self-deluded

فاسد (صفت)
perverse, bad, vile, evil, naught, reprobate, addle, decayed, rotten, corrupt, vicious, immoral, wicked, villainous, peccant, dissolute, rancid, gamy, sinister, depraved, rakish, putrid, jadish, virtueless

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

معیوب (صفت)
perverse, damaged, vicious, cripple, faulty, blemished, defective, imperfective

در خطا (صفت)
perverse

انگلیسی به انگلیسی

• deviant, aberrant; distorted, perverted, falsified
someone who is perverse deliberately does things that are unreasonable.

پیشنهاد کاربران

1 -
adjective disapproving
The adjective perverse is used to describe someone or something that shows a deliberate and determined desire to behave in a way that most people think is wrong, unacceptable, or unreasonable. For example, a person who takes pleasure in upsetting others or who refuses to do something that is in their best interest for no apparent reason could be described as perverse.
...
[مشاهده متن کامل]

صفت perverse برای توصیف کسی یا چیزی استفاده می شود که نشان دهنده تمایل عمدی و مصمم به رفتاری است که اکثر مردم فکر می کنند اشتباه، غیرقابل قبول یا غیر منطقی است. برای مثال، فردی که از ناراحت کردن دیگران لذت می برد یا از انجام کاری که به نفع اوست، بدون هیچ دلیل آشکاری امتناع می ورزد، می تواند به عنوان perverse توصیف شود، لجباز، غیر موجه
Jack was being perverse and refusing to agree with anything we said.
She took a perverse pleasure in hearing that her sister was getting divorced.
Sometimes I think he refuses to cooperate just to be perverse.
She takes perverse pleasure in shocking people.
For some perverse reason, he is refusing to see a doctor.
Synonym;
wayward/ old - fashioned

منابع• https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/us/definition/english/perverse
تخطی
تخطی کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : perversion
✅️ صفت ( adjective ) : perverse
✅️ قید ( adverb ) : perversely
تومخی، عوضی، بی ملاحظه
عجیب و غریب
خودسر و لجباز
غیر متعارف و غیر اخلاقی
ناشایست deviating from what is considered moral or right or proper or good
خودسرانه، با بی مبالاتی، بی ملاحظه
خطاکار
لجوج/خیره سر/لجباز

بپرس