pervasiveness


قوه سرایت یا اشباع

جمله های نمونه

1. This trend of social pervasiveness will continue.
[ترجمه گوگل]این روند فراگیری اجتماعی ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این روند پیشرفت اجتماعی ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A major cause of this pervasiveness is the structural difference between application logic and security logic.
[ترجمه گوگل]یکی از دلایل اصلی این فراگیر بودن، تفاوت ساختاری بین منطق برنامه و منطق امنیتی است
[ترجمه ترگمان]علت اصلی این pervasiveness، تفاوت ساختاری بین منطق برنامه و منطق امنیتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The consistency and pervasiveness of this effect is startling, perhaps even disconcerting.
[ترجمه گوگل]قوام و فراگیر بودن این اثر شگفت‌آور و شاید حتی نگران‌کننده است
[ترجمه ترگمان]سازگاری و پایداری این افکت شگفت انگیز است، شاید حتی آزاردهنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the pervasiveness of the online media had convinced the trial judge to overlook nearly 70 years of precedent outlawing similar prior restraints.
[ترجمه گوگل]اما فراگیر شدن رسانه های آنلاین، قاضی محاکمه را متقاعد کرده بود که نزدیک به 70 سال سابقه غیرقانونی محدودیت های قبلی مشابه را نادیده بگیرد
[ترجمه ترگمان]اما the رسانه های آنلاین قاضی دادگاه را متقاعد کرده بودند که تقریبا ۷۰ سال قبل از اینکه محدودیت های قبلی را غیرقانونی کند، نادیده گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Despite the pervasiveness and potential seriousness of bullying, it is a problem that often escapes detection by teachers.
[ترجمه گوگل]علیرغم فراگیر بودن و جدی بودن بالقوه قلدری، مشکلی است که اغلب توسط معلمان تشخیص داده نمی شود
[ترجمه ترگمان]با وجود جدیت و جدیت potential، این مساله ای است که اغلب از تشخیص توسط معلمان جان سالم به در می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yet despite the importance and pervasiveness of networks, scientists have had little understanding of their structure and properties.
[ترجمه گوگل]با این حال، علیرغم اهمیت و فراگیر بودن شبکه ها، دانشمندان درک کمی از ساختار و خواص آنها داشته اند
[ترجمه ترگمان]با این حال، علی رغم اهمیت و اهمیت شبکه ها، دانشمندان درک کمی از ساختار و خواص آن ها داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But kind/true/necessary proponents say that the very pervasiveness of trash talk makes it even more imperative that we deal with the issue.
[ترجمه گوگل]اما طرفداران مهربان/صحیح/ضروری می گویند که فراگیر شدن بحث های آشغال باعث می شود که ما با این موضوع برخورد کنیم
[ترجمه ترگمان]اما طرفداران مهربان \/ لازم می گویند که بحث و گفتگو با موضوع زباله باعث می شود که ما با این مساله برخورد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The survey results underscore the pervasiveness of academic dishonesty even as schools employ more sophisticated means to catch cheaters and take a tougher stance to discourage unethical behavior.
[ترجمه گوگل]نتایج نظرسنجی بر فراگیر بودن عدم صداقت تحصیلی تاکید می کند، حتی در شرایطی که مدارس از ابزارهای پیچیده تری برای دستگیری متقلبان و اتخاذ موضع سخت گیرانه تر برای جلوگیری از رفتار غیراخلاقی استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]نتایج این نظرسنجی نشان می دهد که عدم صداقت تحصیلی حتی در حالی که مدارس از ابزارهای پیچیده تر استفاده می کنند تا متقلبان را دستگیر کرده و موضع سخت تری برای دلسرد کردن رفتار غیراخلاقی بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pervasiveness of these self-selection issues has led researchers to devise experiments that allow them to ensure that participation in a programme is determined essentially by chance.
[ترجمه گوگل]فراگیر بودن این موضوعات خود انتخابی، محققان را به ابداع آزمایش‌هایی سوق داده است که به آنها امکان می‌دهد اطمینان حاصل کنند که مشارکت در یک برنامه اساساً تصادفی است
[ترجمه ترگمان]ارزیابی این مسائل مربوط به انتخاب، محققان را بر آن داشته است تا آزمایش هایی را طراحی کنند که به آن ها امکان می دهد تا اطمینان حاصل کنند که مشارکت در یک برنامه اساسا به وسیله شانس تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Because of its pervasiveness and cognitive characteristics, metaphor is widely applied to the field of language study.
[ترجمه گوگل]به دلیل فراگیر بودن و ویژگی های شناختی آن، استعاره به طور گسترده در زمینه مطالعه زبان به کار می رود
[ترجمه ترگمان]به دلیل ویژگی های شناختی و شناختی آن، استعاره بطور گسترده در زمینه مطالعات زبانی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Given the pervasiveness of melamine, it's always possible that trace elements will end up in food.
[ترجمه گوگل]با توجه به فراگیر بودن ملامین، همیشه این امکان وجود دارد که عناصر کمیاب در غذا به پایان برسند
[ترجمه ترگمان]با توجه به the ملامین، همیشه ممکن است که عناصر ردیابی به غذا پایان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because of the pervasiveness of the Web in our lives, developers must focus on helping consumers access information quickly and avoid the clutter around desired content.
[ترجمه گوگل]به دلیل فراگیر شدن وب در زندگی ما، توسعه دهندگان باید بر کمک به مصرف کنندگان برای دسترسی سریع به اطلاعات و اجتناب از درهم ریختگی پیرامون محتوای مورد نظر تمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]به دلیل of وب در زندگی ما، توسعه دهندگان باید بر روی کمک به مشتریان در دسترسی به اطلاعات به سرعت تمرکز کرده و از شلوغی در محتوای مورد نظر اجتناب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We'll use scenarios to illustrate the trade-offs between ease of implementation and pervasiveness of the integration for each solution.
[ترجمه گوگل]ما از سناریوها برای نشان دادن مبادلات بین سهولت اجرا و فراگیر بودن یکپارچه سازی برای هر راه حل استفاده خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما از سناریوها برای نشان دادن موازنه بین سهولت اجرا و یکپارچه سازی یکپارچه سازی برای هر راه حل استفاده خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. CHINA'S worst natural disaster since 1976 has shown the limits and pervasiveness of the ruling Communist Party's strict controls on media and information.
[ترجمه گوگل]بدترین فاجعه طبیعی چین از سال 1976، محدودیت ها و فراگیر بودن کنترل های شدید حزب کمونیست حاکم بر رسانه ها و اطلاعات را نشان داده است
[ترجمه ترگمان]بدترین فاجعه طبیعی چین از سال ۱۹۷۶، حدود و pervasiveness کنترل شدید حزب کمونیست حاکم بر رسانه ها و اطلاعات را نشان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] فراگیرایی در مباحث مربوط به کمی سازی شدت دگرسانی هیدروترمال، این واژه برای درجه ای از دگرسانی که از یک سو تنها در محدوده رگچه ها رخ داده و از سوی دیگر گسترش قابل ملاحظه دارد، به کار می رود. مقایسه شود با: extensiveness intensiveness.
[نساجی] درجه انتشار - درجه نفوذ

انگلیسی به انگلیسی

• permeance, quality of being suffused; quality of being spread out

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pervade
✅️ اسم ( noun ) : pervasiveness / pervasion
✅️ صفت ( adjective ) : pervasive
✅️ قید ( adverb ) : pervasively
فراگیری
شیوع ( برگرفته از ترجمه عزت الله فولادوند )
فراگیر بودن، همه گیر بودن برای اعضای یک جامعه
فراگیر بودن، زیاد بودن

بپرس