pertinence

/ˈpɜːrtɪnəns//ˈpɜːtɪnəns/

معنی: شایستگی، وابستگی، اقتضاء، دخل
معانی دیگر: ربط، رابطه، وابستگی (pertinancy هم می گویند)، مناسبت، موقعیت

جمله های نمونه

1. Objective: To study the pertinence of administration dosage and paregoric action of mongolian patent medicine Ga-Ri-Di-5 to mouse.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه ارتباط دوز تجویزی و اثر پارگوریک داروی ثبت اختراع مغولستانی Ga-Ri-Di-5 به موش
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه مناسب بودن دوز و کار دولت و عمل paregoric در رشته پزشکی انحصاری مغول - Ga - دی - ۵ به موش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I do not see the pertinence of most of this material.
[ترجمه گوگل]من صحت بیشتر این مطالب را نمی بینم
[ترجمه ترگمان]من مناسب بودن بیشتر این مواد را نمی بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The paper brings forward pertinence control measures for the main stage risk and the transmission risk.
[ترجمه گوگل]این مقاله اقدامات کنترل مربوط به ریسک مرحله اصلی و ریسک انتقال را ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله اقدامات کنترلی مناسب برای ریسک مرحله اصلی و خطر انتقال را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Of course, methods and principles of moderateness, pertinence and objectivity should be paid attention to when we use this teaching style.
[ترجمه گوگل]البته در استفاده از این سبک آموزشی باید به روش ها و اصول اعتدال، مناسبت و عینیت توجه کرد
[ترجمه ترگمان]البته، روش ها و اصول of، مناسب بودن و بی طرفی باید به زمانی که از این سبک آموزشی استفاده می کنیم توجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This paper discusses the pertinence between information disclosure of environmental expenditure and special industrial company's value.
[ترجمه گوگل]این مقاله ارتباط بین افشای اطلاعات مخارج زیست محیطی و ارزش شرکت های صنعتی خاص را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله، رابطه بین افشای اطلاعات مخارج محیطی و ارزش شرکت صنعتی خاص را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We clarify that PISM make use of the pertinence of the noise and its digital character to eliminate the noise. We begin to know the relation between PISM and Shannon principle.
[ترجمه گوگل]ما روشن می کنیم که PISM از مناسب بودن نویز و ویژگی دیجیتالی آن برای حذف نویز استفاده می کند ما شروع به دانستن رابطه بین PISM و اصل شانون می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما روشن می کنیم که PISM از the سر و صدا استفاده می کنند و شخصیت دیجیتالی آن تا سر و صدا را از بین ببرد آغاز رابطه بین PISM و Shannon را شروع می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The circuit has the characteristics of strong pertinence, complete test result and simple circuit realization.
[ترجمه گوگل]مدار دارای ویژگی های مناسب بودن قوی، نتیجه آزمایش کامل و تحقق مدار ساده است
[ترجمه ترگمان]این مدار دارای ویژگی های مناسب، نتیجه آزمون کامل و درک مدار ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This article strives to reinforce the pertinence and feasibility by integrating theory with practice.
[ترجمه گوگل]این مقاله در تلاش است تا با ادغام نظریه با عمل، مناسبت و امکان سنجی را تقویت کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله تلاش می کند که مناسب بودن و امکان پذیر بودن را با ادغام تیوری با عمل تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. NS is economic, convenient, pertinence and repetitive in computer network teaching and experiment.
[ترجمه گوگل]NS در آموزش و آزمایش شبکه های کامپیوتری اقتصادی، راحت، مناسب و تکراری است
[ترجمه ترگمان]NS، اقتصادی، مناسب، مناسب، و تکراری در آموزش و تجربه شبکه کامپیوتری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Before the pertinence rehabilitation nursing and one year later. We used the NOSIE for comment analysis.
[ترجمه گوگل]قبل از انجام پرستاری توانبخشی و یک سال بعد ما از NOSIE برای تجزیه و تحلیل نظرات استفاده کردیم
[ترجمه ترگمان]قبل از مناسب کردن آسایشگاه و یک سال بعد ما از the برای تحلیل کامنت استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The stress of teaching lies in pertinence, flexibleness, for manipulation and utility.
[ترجمه گوگل]استرس آموزش در مناسب بودن، انعطاف پذیری، دستکاری و سودمندی نهفته است
[ترجمه ترگمان]استرس تدریس عبارت است از مناسب بودن، flexibleness، برای دستکاری و کاربرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To strengthen the pertinence of the training is essential for improving training effects.
[ترجمه گوگل]تقویت ارتباط آموزش برای بهبود اثرات تمرین ضروری است
[ترجمه ترگمان]تقویت مناسب برای آموزش برای بهبود اثرات آموزشی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We have also seen that these collectivities have a considerable pertinence within popular ideology.
[ترجمه گوگل]همچنین دیده‌ایم که این گروه‌ها در ایدئولوژی عامه‌پسند تناسب قابل‌توجهی دارند
[ترجمه ترگمان]ما همچنین دیده ایم که این collectivities، رابطه قابل توجهی با ایدئولوژی عمومی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective To explore the reason of effect of vomiting occurrence during children's eye muscle operation and put forward pertinence nursing.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی علت تأثیر بروز استفراغ در حین عمل عضله چشم کودکان و ارائه پرستاری مناسب
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی علت و معلول وقوع استفراغ در طول عملیات ماهیچه چشم کودکان و ارائه مناسب برای پرستاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شایستگی (اسم)
ability, sufficiency, competency, competence, merit, suitability, worthiness, aptitude, desert, acceptability, adequacy, pertinence, pertinency, aptness, decency, eligibility

وابستگی (اسم)
affinity, connection, attachment, association, dependence, dependency, coherence, coherency, affiliation, interdependence, vassalage, pertinence, pertinency, relation, relationship, contiguity, kindred, connexion, interdependency

اقتضاء (اسم)
appropriateness, expedience, expediency, felicity, pertinence, pertinency

دخل (اسم)
income, earnings, pertinence, pertinency

انگلیسی به انگلیسی

• connection, relation; fittingness, appropriateness; relevance

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : pertain
اسم ( noun ) : pertinence
صفت ( adjective ) : pertinent
قید ( adverb ) : pertinently
مدخلیت
دخل
شأن
رابطه
تناسب

بپرس