persuasive

/pərˈsweɪsɪv//pəˈsweɪsɪv/

معنی: مناسبت، متقاعد کننده، متقاعد کننده، تشویقی، وادار کننده، مجاب کننده
معانی دیگر: وادارگر، پذیراننده، قانع کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: persuasively (adv.), persuasiveness (n.)
• : تعریف: having the ability to cause another to do or believe something.
مترادف: cogent, convincing
متضاد: unconvincing
مشابه: compelling, convincing, effective, effectual, expressive, forceful, impressive, influential, strong

- A few more citations of evidence will make your paper more persuasive.
[ترجمه mohsen maleki] مقدار بیشتری از مدارک مقاله شما را متقاعد کننده تر میکند.
|
[ترجمه گوگل] چند استناد به شواهد بیشتر مقاله شما را متقاعد کننده تر می کند
[ترجمه ترگمان] تعداد کمی از مدارک مدرک شما را متقاعد کننده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She made a persuasive argument for raising the drinking age.
[ترجمه گوگل] او استدلال قانع کننده ای برای بالا بردن سن مصرف الکل ارائه کرد
[ترجمه ترگمان] دلیل قانع کننده ای برای بزرگ کردن این سن و سال به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was very persuasive, and soon she was dancing with him.
[ترجمه گوگل] او بسیار متقاعد کننده بود و به زودی او با او می رقصید
[ترجمه ترگمان] او خیلی متقاعد کننده بود و به زودی با او می رقصید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is little persuasive evidence to support the claim that the product actually works.
[ترجمه گوگل] شواهد قانع کننده کمی برای حمایت از این ادعا وجود دارد که محصول واقعاً کار می کند
[ترجمه ترگمان] شواهد قانع کننده ای دال بر حمایت از این ادعا وجود دارد که محصول واقعا کارساز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a persuasive speaker
یک سخنران متقاعد کننده

2. The writer aerateed his writing with a persuasive colloquialism.
[ترجمه گوگل]نویسنده نوشته های خود را با زبان محاوره ای متقاعد کننده هوادهی کرد
[ترجمه ترگمان]نویسنده نامه خود را با لحنی قانع کننده می نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His analysis is in many ways highly persuasive.
[ترجمه گوگل]تحلیل او از بسیاری جهات بسیار متقاعد کننده است
[ترجمه ترگمان]تحلیل او بسیار قانع کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He made a persuasive argument.
[ترجمه گوگل]او استدلال قانع کننده ای آورد
[ترجمه ترگمان] اون یه بحث متقاعد کننده درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was hyped up by his persuasive remarks.
[ترجمه گوگل]از اظهارات متقاعد کننده او هیجان زده شدم
[ترجمه ترگمان]به خاطر حرف های متقاعد کننده او، آدم مهمی نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The evidence was not really persuasive enough.
[ترجمه گوگل]شواهد واقعاً به اندازه کافی قانع کننده نبودند
[ترجمه ترگمان]شواهد به اندازه کافی قانع کننده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I can be very persuasive when I want to be.
[ترجمه گوگل]وقتی بخواهم می توانم خیلی متقاعد کننده باشم
[ترجمه ترگمان]من می تونم خیلی متقاعد کننده باشم وقتی که می خوام باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is a persuasive argument that it was not.
[ترجمه گوگل]یک استدلال قانع کننده وجود دارد که اینطور نبود
[ترجمه ترگمان]بحث قانع کننده ای وجود دارد که این طور نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of course, the propounding may be very persuasive and the teacher needs to be wary.
[ترجمه گوگل]البته، پیشنهاد ممکن است بسیار قانع کننده باشد و معلم باید محتاط باشد
[ترجمه ترگمان]البته، propounding ممکن است بسیار قانع کننده باشند و معلم باید محتاط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But their other argument is possibly more persuasive: it's that farm saving is not an easy option.
[ترجمه گوگل]اما استدلال دیگر آنها احتمالاً قانع‌کننده‌تر است: صرفه‌جویی در مزرعه گزینه آسانی نیست
[ترجمه ترگمان]اما استدلال دیگر آن ها احتمالا more است: این که صرفه جویی در مزرعه یک گزینه آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When Wooley, who is a witty and vigorously persuasive speaker, finished, she received a big round of applause.
[ترجمه گوگل]وقتی وولی، که یک سخنران شوخ و قوی متقاعد کننده است، صحبت هایش را تمام کرد، با تشویق گسترده ای مواجه شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که Wooley، که یک گوینده ماهر و با شدت قانع کننده است، به پایان رسید، او یک دور بزرگ از تشویق را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A persuasive argument that democracy can and should be based on active and extensive participation by the citizenry.
[ترجمه گوگل]یک استدلال متقاعد کننده مبنی بر اینکه دموکراسی می تواند و باید مبتنی بر مشارکت فعال و گسترده شهروندان باشد
[ترجمه ترگمان]یک استدلال قانع کننده که دموکراسی می تواند و باید براساس مشارکت فعال و گسترده شهروندان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We find that a persuasive argument, should we need any further persuasion beyond the plain wording of the Act.
[ترجمه گوگل]ما متوجه می‌شویم که اگر به اقناع بیشتری فراتر از عبارت ساده قانون نیاز داشته باشیم، استدلال متقاعدکننده‌ای است
[ترجمه ترگمان]ما این موضوع را به عنوان یک استدلال قانع کننده می یابیم، آیا باید به ترغیب بیشتر فراتر از متن ساده قانون نیاز داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Eva Hendrix started to chatter in her persuasive voice while the uniformed chauffeur drove them into the ancient town of Freiburg.
[ترجمه گوگل]اوا هندریکس با صدای قانع‌کننده‌اش شروع به حرف زدن کرد در حالی که راننده یونیفرم پوش آنها را به شهر باستانی فرایبورگ می‌برد
[ترجمه ترگمان]وقتی راننده اونیفورم پوش آن ها را به شهر قدیمی of رساند، اوا هندریکس شروع به وراجی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مناسبت (اسم)
connection, reason, motive, urge, relation, relationship, persuasive, rapport

متقاعد کننده (اسم)
persuasive

متقاعد کننده (صفت)
cogent, convincing, persuasive

تشویقی (صفت)
hortative, persuasive, hortatory

وادار کننده (صفت)
impellent, persuasive

مجاب کننده (صفت)
persuasive

انگلیسی به انگلیسی

• intended to persuade, influential, convincing, inducing
someone or something that is persuasive is likely to persuade you to do or believe a particular thing.

پیشنهاد کاربران

وسوسه انگیز
My opinin was very persuasive , so they were satisfied
Compelling ( Syn )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : persuade
✅️ اسم ( noun ) : persuasion / persuasiveness
✅️ صفت ( adjective ) : persuasive
✅️ قید ( adverb ) : persuasively
compelling
موجّه
i guess i can be pretty persuasive : ) thank you
متقا۵د کننده
powerful
strong
اقناعی
ترغیب کننده
تاثیرگذار
گیرا
جلب کردن نظر
قانع کننده - متقاعد کننده - ترغیب کننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس