perspicacity

/ˌpɜːrspɪˈkæsɪti//ˌpɜːspɪˈkæsɪti/

معنی: فراست، زیرکی، کیاست، شخص تیزبین
معانی دیگر: زیرکی، فراست، کیاست، شخص تیزبین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: keenness of mental perception or grasp; astuteness.
مترادف: acuity, astuteness, discernment, penetration, perceptiveness, wit
مشابه: acumen, awareness, clearheadedness, discrimination, insight, intelligence, sagacity, shrewdness

- His essays are filled with rich insights into the workings of politics, and it is this perspicacity that makes him a great contributor to the magazine.
[ترجمه گوگل] مقالات او مملو از بینش های غنی در مورد عملکرد سیاست است، و همین تیزبینی است که او را به کمک بزرگی در مجله تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان] مقالات او سرشار از نگرش های غنی در فعالیت های سیاسی است، و این بینش درونی است که او را به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ مجله به شمار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Winston Churchill, with extraordinary perspicacity, wrote at the time: Meeting an artillery attack is like catching a cricket ball.
[ترجمه گوگل]وینستون چرچیل با هوشیاری فوق‌العاده‌ای در آن زمان نوشت: ملاقات با یک حمله توپخانه مانند گرفتن یک توپ کریکت است
[ترجمه ترگمان]وینستون چرچیل با کیاست فوق العاده، در آن زمان نوشت: ملاقات با یک حمله توپخانه مثل گرفتن توپ کریکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was a marvellous effort of perspicacity to discover that I did not love her.
[ترجمه گوگل]این تلاش شگفت انگیزی بود که متوجه شدم او را دوست ندارم
[ترجمه ترگمان]او با کمال میل متوجه شد که من او را دوست ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such a person is said to have great "perspicacity, " or perception.
[ترجمه گوگل]به چنین شخصی گفته می شود که "تصویر" یا ادراک بالایی دارد
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که چنین فردی \"بینش و یا ادراک فوق العاده ای\" دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He may own the perspicacity and persistence to catch and keep the most valuable thing.
[ترجمه گوگل]او ممکن است ظرافت و پشتکار برای گرفتن و نگه داشتن ارزشمندترین چیزها را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]او ممکن است برای گرفتن و نگه داشتن ارزشمندترین چیز به او کمک کند و پشت کار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Depending on strong career passion and sharp market perspicacity, and persistent struggle idea, we have walked uncommon career way.
[ترجمه گوگل]بسته به اشتیاق قوی شغلی و هوش تیز بازار و ایده مبارزه مداوم، ما راه شغلی غیرمعمولی را طی کرده‌ایم
[ترجمه ترگمان]بسته به احساسات شدید شغلی و بینش درونی شدید، و ایده مبارزه مداوم، ما راه شغلی غیر معمول و غیر معمول را در پیش گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her characteristics can be summarized in three words: perspicacity, righteousness and simplicity.
[ترجمه گوگل]ویژگی های او را می توان در سه کلمه خلاصه کرد: زیرکی، درستکاری و سادگی
[ترجمه ترگمان]مشخصات او را می توان به سه عبارت خلاصه کرد: perspicacity، درستکاری و سادگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As an outstanding strategist, Bocheng demonstrated his perspicacity not only in directing battles but also in building a modern, regular army.
[ترجمه گوگل]بوچنگ به عنوان یک استراتژیست برجسته، زیرکی خود را نه تنها در هدایت نبردها، بلکه در ساختن یک ارتش مدرن و منظم نشان داد
[ترجمه ترگمان]Bocheng به عنوان یک استراتژیست برجسته، بینش خود را نه تنها در جهت هدایت نبردها بلکه در ساختن یک ارتش منظم و منظم نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Being extreme, his perspicacity has no need to resort to the same things as the highbrow literati.
[ترجمه گوگل]به دلیل افراطی بودن، هوش و ذکاوت او نیازی به متوسل شدن به همان چیزهایی ندارد که باسوادهای بلندبالا
[ترجمه ترگمان]در حد افراطی بودن او نیازی به توسل به همان چیزها به عنوان the روشنفکر وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Channel 4's overseas buyers have foreseen the audience demand with their usual perspicacity.
[ترجمه گوگل]خریداران خارج از کشور کانال 4 با ظرافت همیشگی خود تقاضای مخاطب را پیش بینی کرده اند
[ترجمه ترگمان]خریداران خارجی کانال ۴ انتظارات خود را با perspicacity معمول خود پیش بینی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But Mars's move came with perhaps the ultimate seal of approval for financial perspicacity: The acquisition was backed by the fabled investor Warren Buffett.
[ترجمه گوگل]اما حرکت مریخ شاید با مهر تایید نهایی برای آگاهی مالی همراه بود: این خرید توسط سرمایه گذار افسانه ای وارن بافت حمایت شد
[ترجمه ترگمان]اما حرکت مریخ شاید آخرین مهر تایید نهایی برای perspicacity مالی بود: این کسب توسط سرمایه گذار افسانه ای \"وارن بافت\" مورد حمایت قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In perhaps his most provocative remarks, Jacques praises China's communist leaders for their "remarkable perspicacity . . . never allowing themselves to be distracted by short-term considerations".
[ترجمه گوگل]در شاید تحریک آمیزترین اظهارات خود، ژاک رهبران کمونیست چین را به دلیل "ذکاوت قابل توجه آنها که هرگز اجازه نمی دهند با ملاحظات کوتاه مدت منحرف شوند" تمجید می کند
[ترجمه ترگمان]در این سخنان تحریک کننده، ژاک از رهبران کمونیست چین به خاطر \"بینش قابل توجه\" خود تمجید می کند و هرگز به خودشان اجازه نمی دهند که با ملاحظات کوتاه مدت حواسشان را پرت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Although most familiar as the hard-riding hero of Longfellow's poem, Paul Revere's claims to historical significance rest even more on his talent as a craftsman and on his industrial perspicacity.
[ترجمه گوگل]اگرچه بیشتر به عنوان قهرمان سرسخت شعر لانگ فلو آشنا است، ادعاهای پل ریور در مورد اهمیت تاریخی حتی بیشتر بر استعداد او به عنوان یک صنعتگر و بر هوش صنعتی او استوار است
[ترجمه ترگمان]اگر چه بیشتر او به عنوان قهرمان سرسخت شعر لانگفلو شناخته می شود، ادعای پل Revere به معنای تاریخی حتی بیشتر بر استعداد او به عنوان یک هنرمند و در زمینه perspicacity صنعتی اش تمرکز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His spirit of pursuing the truth and his courage to face the reality equipped him with sharp perspicacity and insight.
[ترجمه گوگل]روحیه او برای پیگیری حقیقت و شجاعت او برای رویارویی با واقعیت، او را به هوش و بینش تیز مجهز کرد
[ترجمه ترگمان]روح او در پی گیری حقیقت و شجاعت او برای مواجهه با واقعیت، او را با بینش و بینش تیز مجهز می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Using an obscure word incorrectly can be deleteriousto your illusion of perspicacity.
[ترجمه گوگل]استفاده نادرست از یک کلمه مبهم می تواند برای توهم دانایی شما مضر باشد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک کلمه مبهم می تواند توهم خود را از او پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراست (اسم)
intelligence, acumen, physiognomy, sagacity, intuition, insight, flair, penetration, perspicacity

زیرکی (اسم)
intelligence, agility, sagacity, acuteness, brilliance, cunning, subtlety, astuteness, penetration, perspicuity, cogency, insinuation, perspicacity

کیاست (اسم)
penetration, perspicacity

شخص تیزبین (اسم)
perspicacity

انگلیسی به انگلیسی

• keenness of perception; comprehensiveness, being able to understand quickly
perspicacity is the quality of being perspicacious; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : perspicacity / perspicaciousness
✅️ صفت ( adjective ) : perspicacious
✅️ قید ( adverb ) : _
خرد و دانش شهودی

بپرس