persnickety

/pərˈsnɪkɪtiː//pɜːˈsnɪkɪtɪ/

معنی: وسواسی، بهانه گیر، پرچانه، کار بسیار دقیق
معانی دیگر: (عامیانه) مشکل پسند، ایرادی، دیر پسند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: persnicketiness (n.)
(1) تعریف: (informal) fussy or demanding.
مترادف: dainty, fastidious, fussy, particular
متضاد: easygoing
مشابه: choosy, exacting, finicky, hypercritical, picky, squeamish

(2) تعریف: requiring painstaking care of detail.
مترادف: particular
مشابه: exacting, fastidious, fussy, meticulous, nitpicking, punctilious

جمله های نمونه

1. He is a very rigorous man, very persnickety.
[ترجمه گوگل]او مردی بسیار سخت گیر، بسیار بداخلاق است
[ترجمه ترگمان] اون مرد خیلی سرسختی - ه، خیلی بهانه گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. a persnickety school teacher.
[ترجمه گوگل]معلم مدرسه پرسنیکتی
[ترجمه ترگمان]معلم مدرسه persnickety
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Everybody is ordinal introduce oneself how persnickety, each other of cross verbal swords does not let.
[ترجمه گوگل]همه معمولی هستند خود را معرفی کنند که چگونه شمشیرهای متقابل کلامی اجازه نمی دهند
[ترجمه ترگمان]هر کسی ترتیبی می دهد تا خود را معرفی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "The construction industry is very persnickety about cost, " Mr. Busel said.
[ترجمه گوگل]آقای بوسل گفت: «صنعت ساخت و ساز از نظر هزینه بسیار سختگیر است
[ترجمه ترگمان]آقای Busel گفت: \" صنعت ساخت وساز بسیار پرهزینه است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For this thing, the we are persnickety boss gnash that I hate, the boss still can say with me for fun.
[ترجمه گوگل]برای این چیز، رئیس ما از آن متنفرم، رئیس هنوز هم می تواند برای سرگرمی با من بگوید
[ترجمه ترگمان]برای این کار، ما رئیس persnickety عصبانی هستیم که از من متنفرند، رئیس هنوز می تواند برای تفریح با من حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Revered for years by persnickety consumers who like to screen their telephone calls, the premium service is now being appropriated by identity thieves.
[ترجمه گوگل]این سرویس ممتاز که برای سال‌ها مورد احترام مصرف‌کنندگان مستعدی است که دوست دارند تماس‌های تلفنی خود را کنترل کنند، اکنون توسط سارقان هویت تخصیص داده می‌شود
[ترجمه ترگمان]برای سال ها توسط persnickety مصرف کنندگان که دوست دارند تماس های تلفنی خود را نمایش دهند، سرویس ویژه اکنون توسط دزدان هویت اختصاص داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Besides that, Americans seem to be less persnickety about their housecleaning —— especially in areas that nobody sees.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها در مورد نظافت خانه‌شان - مخصوصاً در مناطقی که هیچ‌کس آن‌ها را نمی‌بیند، سختگیرتر هستند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، به نظر می رسد که آمریکایی ها نسبت به housecleaning کم تر بدبین هستند - - به خصوص در مناطقی که هیچ کس آن ها را نمی بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There's a persnickety approach to watches on the part of men that equates to a female specificity about shoes, hair color or beauty treatments.
[ترجمه گوگل]یک رویکرد پرسنیک برای ساعت‌ها از سوی مردان وجود دارد که با ویژگی‌های زنانه در مورد کفش، رنگ مو یا درمان‌های زیبایی برابری می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک رویکرد persnickety برای دیدن بخشی از مردانی وجود دارد که برابر با یک ویژگی زنانه در مورد کفش، رنگ مو و یا درمان های زیبایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dogs are far less persnickety about where they relieve themselves, but do them the favor of regularly picking up the poop in the backyard.
[ترجمه گوگل]سگ‌ها در مورد جایی که خود را تسکین می‌دهند به مراتب کمتر بداخلاقی می‌کنند، اما این لطف را به آنها بکنید که مرتباً مدفوع را در حیاط خلوت جمع می‌کنند
[ترجمه ترگمان]سگ ها نسبت به جایی که خود را آسوده می کنند، کم تر پرسه می زنند، اما این کار را به نفع خود انجام می دهند که به طور منظم این کار را در حیاط پشتی انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They're snobs -- stuck - up and uppity and persnickety.
[ترجمه گوگل]آنها دمدمی مزاج هستند -- گیر کرده و سرخورده و بداخلاق
[ترجمه ترگمان] اونا افاده ای هستن پر کردن و گردن گرفتن و بهانه گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This word that chamberlain gives doorknob Yuan Zongkui says to listen to everybody, one city person manages this in jest Matthew is persnickety, regard the joke of at one's leisure as this his word.
[ترجمه گوگل]این کلمه ای که چمبرلن به دستگیره در می زند، یوان زونگ کوی می گوید که به حرف همه گوش دهد، یک شهروند به شوخی این کار را انجام می دهد متیو بداخلاق است، شوخی در اوقات فراغت را این حرف او بدانید
[ترجمه ترگمان]این کلمه که پیشکار به او می دهد، می گوید: گوش دادن به همه، یک نفر از اهالی شهر این کار را با شوخی و شوخی انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And always the adapters must worry not just about satisfying those persnickety readers but also about pleasing the audience ignorant of the book.
[ترجمه گوگل]و همیشه سازندگان باید نه تنها نگران جلب رضایت آن خوانندگان بدبین باشند، بلکه باید نگران جلب رضایت مخاطبان ناآگاه از کتاب نیز باشند
[ترجمه ترگمان]و همیشه the باید نگران راضی کننده بودن خوانندگان persnickety باشند، بلکه همچنین در مورد خوشایند حضار از این کتاب نیز نگران باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Although hemp lever is resembled thinly when the university when, little stomach also can resemble a persnickety ball after eating a meal.
[ترجمه گوگل]اگرچه اهرم کنف در زمان دانشگاه بسیار شبیه است، معده کوچک نیز می تواند پس از خوردن غذا شبیه یک توپ پرسنیکتی باشد
[ترجمه ترگمان]هر چند که این اهرم زمانی که دانشگاه به هنگام خوردن غذا نیاز دارد، شبیه به یک توپ بیسبال است، اما پس از خوردن غذا معده کوچک نیز می تواند شبیه به یک توپ persnickety باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسواسی (صفت)
morose, valetudinarian, whimsical, meticulous, queasy, scrupulous, pernickety, persnickety, overcautious, valetudinary

بهانه گیر (صفت)
pernickety, persnickety

پرچانه (صفت)
talkative, pernickety, persnickety

کار بسیار دقیق (صفت)
pernickety, persnickety

انگلیسی به انگلیسی

• meticulous, fussy, overly concerned with small details

پیشنهاد کاربران

آدم ریز بین
۱ - حساس، بهانه گیر، خرده گیر ، کسی که بیش از حد به جزییات و یا تمیزی اهمیت می دهد, hard to please
A person who is excessively concerned with trivial details or cleanliness
۲ - بسیار مغرور، از خود مچکر، , snooty, snot - nosed,
snotty, too big for one's breeches, stuck - up

بپرس