perfectible

/pəˈfektəbl̩//pəˈfektəbl̩/

معنی: کمال پذیر
معانی دیگر: کامل کردنی، کامل شدنی، تکامل پذیر، فربود پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: perfectibility (n.)
• : تعریف: able to become or be made perfect.

جمله های نمونه

1. It's the realisation that they are not perfectible which weighs on all these Emersonians.
[ترجمه گوگل]این درک این است که آنها کامل نیستند که بر همه این امرسونی ها سنگینی می کند
[ترجمه ترگمان]این حقیقت است که آن ها perfectible نیستند که روی همه این Emersonians سنگینی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Now we know science is not perfectible we do not have to fight so hard to retain a conceptual space for that which cannot be done by logic and mathematics.
[ترجمه گوگل]اکنون می دانیم که علم کامل شدنی نیست، مجبور نیستیم آنقدر سخت بجنگیم تا فضای مفهومی را برای چیزی که با منطق و ریاضیات نمی توان انجام داد حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]اکنون ما می دانیم که علم perfectible نیست و نیازی نیست که برای حفظ فضای مفهومی که نمی تواند توسط منطق و ریاضی انجام شود سخت مبارزه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It also explains principles, frame work roles and perfectible steps int he establishment of the system.
[ترجمه گوگل]همچنین اصول، نقش های چارچوب کاری و گام های کامل در ایجاد سیستم را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]همچنین اصول، نقش های کاری چارچوب و مراحل perfectible در مورد ایجاد سیستم را توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Man is perfectible, or in other words, susceptible of perpetual improvement.
[ترجمه گوگل]انسان کمال پذیر است یا به عبارت دیگر مستعد پیشرفت دائمی است
[ترجمه ترگمان]انسان perfectible است، یا به عبارت دیگر، مستعد پیشرفت ابدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not one is not perfect, but perfectible.
[ترجمه گوگل]یکی کامل نیست، بلکه کامل شدنی است
[ترجمه ترگمان] هیچ کس کامل نیست، ولی perfectible
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It suggests that people are, if not perfectible, at least morally malleable in positive ways.
[ترجمه گوگل]این نشان می‌دهد که افراد، اگر کمال‌پذیر نباشند، حداقل از نظر اخلاقی از جنبه‌های مثبت انعطاف‌پذیر هستند
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که مردم، اگر نه perfectible، دست کم از لحاظ اخلاقی با روش های مثبت malleable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Circulating perfectible search mode and fault chain figure expression method of tree structure are first used to analyze power grid cascading failures.
[ترجمه گوگل]حالت جستجوی کامل در گردش و روش بیان شکل زنجیره خطا ساختار درختی ابتدا برای تحلیل خرابی‌های آبشاری شبکه برق استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]روش جستجوی Circulating perfectible و روش بیان شکل زنجیره خطا ابتدا برای تحلیل خرابی های متوالی شبکه قدرت مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The results show the algorithm is perfectible, which can solve nonlinear multi-objective optimization question with constraints effectively.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که الگوریتم کامل‌پذیر است، که می‌تواند سؤال بهینه‌سازی چند هدفه غیرخطی را با محدودیت‌ها به طور مؤثر حل کند
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهند که الگوریتم perfectible است، که می تواند مساله بهینه سازی چند هدفه غیر خطی را با محدودیت به طور موثر حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If the picture is diversified perfectible effect when it appear, such as the mosaic or window shade, then your program look very agility and your program is all the more specialization.
[ترجمه گوگل]اگر هنگام ظاهر شدن تصویر، جلوه‌های متنوع و کاملی داشته باشد، مانند موزاییک یا سایه پنجره، برنامه شما بسیار چابک به نظر می‌رسد و برنامه شما تخصصی‌تر می‌شود
[ترجمه ترگمان]اگر این تصویر متنوع و متنوع باشد، مانند موزاییک یا سایه پنجره، برنامه شما بسیار سریع به نظر می رسد و برنامه شما به طور کلی تخصص بیشتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Develops the blasting damage theoretical model and make it more perfectible.
[ترجمه گوگل]مدل تئوری آسیب انفجار را توسعه می دهد و آن را کامل تر می کند
[ترجمه ترگمان]خسارت انفجار را به مدل نظری وارد کنید و آن را more کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Establishment of objective system on the life-cycle construction project extends the connotation, time span and representation of construction project, and makes it more comprehensive and perfectible.
[ترجمه گوگل]استقرار سیستم هدف در پروژه ساخت و ساز چرخه عمر مفهوم، بازه زمانی و نمایش پروژه ساخت و ساز را گسترش می دهد و آن را جامع تر و کامل تر می کند
[ترجمه ترگمان]ایجاد یک سیستم هدف در پروژه ساخت وساز چرخه زندگی، مفهوم، زمان و نمایش پروژه ساخت وساز را بسط داده و آن را جامع تر و perfectible می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمال پذیر (صفت)
perfectible

انگلیسی به انگلیسی

• able to be improved; able to be refined; able to be made perfect

پیشنهاد کاربران

بپرس