percussion

/pərˈkəʃn̩//pəˈkʌʃn̩/

معنی: ضربت، دق، اسباب های ضربی مثل طبل و دنبک
معانی دیگر: برخورد دوچیز (مثلا چکش به میخ)، تصادم، کوست، کوبش، هم کوبگی، واکوفت، ضربه، دنگ، تکانه، (موسیقی) ساز کوبه ای، ساز ضربی، وابسته به سازهای کوبه ای، (پزشکی - در معاینه) با انگشت ضربه ی ملایم زدن (به سینه یا پشت)، تق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: percussional (adj.)
(1) تعریف: the forceful striking of one usu. hard object against another, esp. when sound is produced on impact.

(2) تعریف: the tapping of different areas of the body to aid in medical diagnosis or therapy.

(3) تعریف: collectively, musical instruments, such as drums or cymbals, that produce sound when struck; percussion instruments.

(4) تعریف: an act or instance, or the technique, of detonating a firearm by striking an explosive cap.

جمله های نمونه

1. a percussion quartet
یک کوارتت کوبه ای

2. a drum is a percussion instrument
طبل یک ساز کوبه ای است.

3. they use flint and steel in making fire by percussion
آنان برای ایجاد آتش از کوبیدن سنگ چخماق به پولاد استفاده می کنند.

4. The track features Joey Langton on percussion .
[ترجمه گوگل]در این آهنگ جوی لنگتون در سازهای کوبه ای حضور دارد
[ترجمه ترگمان]ویژگی های شیار \"جوی Langton\" در پرکاشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. African percussion and Native American flute round out the show.
[ترجمه گوگل]سازهای کوبه ای آفریقایی و فلوت بومیان آمریکایی نمایش را تکمیل می کنند
[ترجمه ترگمان]پرکاشن آفریقایی و فلوت بومی آمریکایی به دور نمایش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Drums, tambourines and cymbals are all percussion instruments.
[ترجمه گوگل]طبل، تنبور و سنج همگی سازهای کوبه ای هستند
[ترجمه ترگمان]درام، طبل و سنج همه آلات پرکاشن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tonight we have Paul Duke on percussion .
[ترجمه گوگل]امشب پل دوک را در سازهای کوبه ای داریم
[ترجمه ترگمان]امشب پل دوک را در پرکاشن هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His first distinctive works were for percussion instruments or pianos prepared with nuts and bolts inserted between the strings.
[ترجمه گوگل]اولین آثار متمایز او برای سازهای کوبه ای یا پیانوهایی بود که با مهره و پیچ و مهره در بین سیم ها درج شده بود
[ترجمه ترگمان]اولین آثار متمایز او برای آلات پرکاشن و pianos آماده شده با پیچ و مهره هایی که میان سیم ها قرار داده شده بود قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Inevitably, composers have been quick to exploit percussion possibilities, and if anything we have suffered a period of over-use.
[ترجمه گوگل]به ناچار، آهنگسازان به سرعت از امکانات سازهای کوبه ای استفاده کرده اند، و اگر چیزی بوده است، مدتی از استفاده بیش از حد متحمل شده ایم
[ترجمه ترگمان]آهنگسازان به طور اجتناب ناپذیری اقدام به بهره برداری از احتمالات پرکاشن می کنند و اگر هر چیزی که ما متحمل یک دوره از مصرف بیش از حد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Making music: A percussion and music workshop for children takes place at Liverpool's Philharmonic Hall tomorrow at 15am.
[ترجمه گوگل]ساخت موسیقی: کارگاه سازهای کوبه ای و موسیقی برای کودکان فردا ساعت 15 صبح در سالن فیلارمونیک لیورپول برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]ساخت موسیقی: یک سالن کنسرت و موسیقی برای کودکان در سالن فیلارمونیک لیورپول در ساعت ۱۵ صبح برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Instead the class used percussion music to convey the clash between the two armies.
[ترجمه گوگل]در عوض کلاس از موسیقی کوبه ای برای انتقال درگیری بین دو ارتش استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]در عوض کلاس از موسیقی پرکاشن برای انتقال درگیری بین دو ارتش استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So we must warn that percussion can easily be overworked and become tiresome.
[ترجمه گوگل]بنابراین باید هشدار دهیم که ضربات کوبه ای می تواند به راحتی بیش از حد کار کند و خسته کننده شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما باید به آن هشدار بدهیم که پرکاشن می تواند به راحتی بیش از حد کار کند و خسته کننده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Percussion Like brass instruments, percussion is best used sparingly and occasionally.
[ترجمه گوگل]سازهای کوبه ای مانند سازهای برنجی، بهتر است از سازهای کوبه ای به مقدار کم و گاهی اوقات استفاده شود
[ترجمه ترگمان]درام مانند ابزارهای برنجی، پرکاشن بهتر و گاهی اوقات استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That was when they began to throw percussion grenades into the crowd.
[ترجمه گوگل]آن زمان بود که شروع به پرتاب نارنجک های کوبه ای به میان جمعیت کردند
[ترجمه ترگمان]این زمانی بود که آن ها شروع به پرتاب نارنجک های پرکاشن در میان جمعیت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضربت (اسم)
smash, chop, skelp, impact, strike, stroke, hit, bat, smack, bop, beat, slap, whack, butt, blow, impulse, bump, knock, fib, biff, thump, bob, cuff, buffet, buff, dint, hack, pound, impulsion, lead-off, thwack, percussion, plunk, swat, whang

دق (اسم)
percussion

اسباب های ضربی مثل طبل و دنبک (اسم)
percussion

تخصصی

[عمران و معماری] ضربه - کوبش - برخورد
[زمین شناسی] کوبش، ضربت
[آب و خاک] ضربه ای، ضربه زنی

انگلیسی به انگلیسی

• beating, striking; agitation; rapping, knocking
percussion instruments are musical instruments that you hit, such as drums and cymbals.

پیشنهاد کاربران

percussion ( n ) ( pərˈkʌʃn ) =musical instruments that you play by hitting them with your hand or with a stick, for example drums, e. g. percussion instruments.
percussion
[پزشکی] دق: ضربه ی آرام و تیز به بدن و ارزیابی صدای حاصل از آن
percussion ( فیزیک )
واژه مصوب: کوبش
تعریف: برخورد جسمی به جسم دیگر که معمولاً همراه با ضربۀ شدید است
percussion ::: ضربه
repercussion ::: تاثیر ( واکنش حاصل از ضربه )
سازهای ضربی ( مثل پیانو و درام )
[پزشکی] :دَق

بپرس