percept

/pəˈsept//pəˈsept/

معنی: درک، ادراکات، چیز درک شده، چیز مفهوم
معانی دیگر: آموزه، دریافت، ادراک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something perceived by the senses.

(2) تعریف: the mental result of perceiving.
مشابه: perception

جمله های نمونه

1. Example is better then percept.
[ترجمه گوگل]مثال بهتر از ادراک است
[ترجمه ترگمان]مثال بهتر است، وایافت (بهتر است)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How biovision system to percept motion and motion form is the topic in this paper.
[ترجمه گوگل]نحوه درک حرکت و شکل حرکت توسط سیستم بیوویژن موضوع این مقاله است
[ترجمه ترگمان]چگونگی تغییر سیستم در فرم و فرم حرکت، موضوع در این مقاله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The visual percept fluctuates over time when dissimilar patterns are shown to the two eyes (binocular rivalry). Where in the brain are the corresponding fluctuations of neuronal activity?
[ترجمه گوگل]ادراک بصری در طول زمان زمانی که الگوهای متفاوتی به دو چشم نشان داده می شود نوسان می کند (رقابت دو چشمی) نوسانات مربوط به فعالیت عصبی در کجای مغز است؟
[ترجمه ترگمان]در زمانی که الگوهای متفاوت به دو چشم (رقابت binocular)نشان داده می شوند، وایافت های بصری در نوسان است در مغز، نوسانات مربوط به فعالیت نورون ها وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We can percept the mission of philosophy as well as of intellectuals by Socrates.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم رسالت فلسفه و همچنین روشنفکران را توسط سقراط درک کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم ماموریت فلسفه و همچنین روشنفکران را توسط سقراط ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This integration process determines the global percept.
[ترجمه گوگل]این فرآیند یکپارچه سازی، درک جهانی را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]این فرآیند ادغام، وایافت جهانی را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusion The legibility of image factors and percept of tourist were strengthened through organizing and designing the factors of urban tourism image in spatial landscape of urban.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری خوانایی عوامل تصویر و ادراک گردشگر با سازماندهی و طراحی عوامل تصویر گردشگری شهری در منظر فضایی شهری تقویت شد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری میزان اعتبار عوامل تصویر و وایافت های گردشگری از طریق سازماندهی و طراحی عوامل تصویر گردشگری شهری در منظر فضایی شهری، تقویت گردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However the culture is profound and difficult to percept, it is very difficult to measure.
[ترجمه گوگل]اگرچه فرهنگ عمیق و درک آن دشوار است، اندازه گیری آن بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]با این حال، اندازه گیری فرهنگ بسیار عمیق و دشوار است، اندازه گیری آن بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the multiple channels to percept information of driver information provided by visual sensation is more than 90%.
[ترجمه گوگل]در کانال های متعدد برای درک اطلاعات از اطلاعات راننده ارائه شده توسط حس بصری بیش از 90٪ است
[ترجمه ترگمان]در کانال های چندگانه برای دادن اطلاعات به اطلاعات راننده که از طریق حس دیداری فراهم می شود بیش از ۹۰ % است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That's the true business percept.
[ترجمه گوگل]این تصور تجاری واقعی است
[ترجمه ترگمان]این یک چیز واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Example is better than percept.
[ترجمه گوگل]مثال بهتر از ادراک است
[ترجمه ترگمان]مثال بهتر از وایافت می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Religious people are more likely to be prejudiced, dogmatic and closed-mind, and not all believers are faithful to the moral percepts and principles taught by religion. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]افراد مذهبی بیشتر متعصب، جزم اندیش و بسته فکر هستند و همه مؤمنان به ادراکات و اصول اخلاقی تعلیم داده شده توسط دین وفادار نیستند دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد افراد مذهبی متعصب، متعصب و ذهن بسته هستند، و همه مومنان به ادراکات اخلاقی و اصول اخلاقی پایبند نیستند دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An ounce of practice is worth a pound of percept.
[ترجمه گوگل]یک اونس تمرین ارزش یک پوند درک را دارد
[ترجمه ترگمان]یک اونس از تمرین ارزش یک پوند از وایافت ها را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. According to customers' different requirements, stylists design personal residence percept plus ensured quality, pragmatic price, perfect service, which let your dream come true.
[ترجمه گوگل]با توجه به نیازهای مختلف مشتریان، سبک‌شناسان درک محل اقامت شخصی به علاوه کیفیت تضمین شده، قیمت عملی، خدمات عالی را طراحی می‌کنند که به شما اجازه می‌دهد رویای شما محقق شود
[ترجمه ترگمان]با توجه به نیازهای مشتریان، طراحی سبک زندگی شخصی، به علاوه کیفیت، قیمت واقع گرایانه، خدمات کامل، که اجازه می دهد رویایی شما درست باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درک (اسم)
imbibition, apprehension, apperception, perception, realization, discernment, percept, uptake, gusto, percipience, sentience

ادراکات (اسم)
percept

چیز درک شده (اسم)
percept

چیز مفهوم (اسم)
percept

انگلیسی به انگلیسی

• sensation, feeling; understanding, apperception

پیشنهاد کاربران

ادراک
درکی که از راه احساس حاصل می شود
چیزی که از راه قوای حسی درک و دریافت می شود

بپرس