pep

/ˈpep//pep/

معنی: چالاکی، نیرو، حال، بشاشت
معانی دیگر: پویایی، انرژی، شور، زنده دلی، تحرک، شادابی، دل و دماغ، (معمولا با: up) سرحال آوردن، پرانرژی کردن، نیرو بخشیدن به، (عامیانه)، نیرو دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) lively energy or spirit; vigor.
مشابه: bounce, energy, go, life, zip

- He has a lot of pep for his age.
[ترجمه سحر] او نسبت به سنش خیلی قوی است.
|
[ترجمه 🌠MM93🌠] او نسبت به سنش خیلی شاداب و سرحال است.
|
[ترجمه گوگل] او نسبت به سن خود علاقه زیادی دارد
[ترجمه ترگمان] اون برای سنش کلی نیرو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: peps, pepping, pepped
• : تعریف: (informal) to fill with energy, life, or vigor (fol. by up).

- The country air pepped them up.
[ترجمه گوگل] هوای کشور آنها را تقویت کرد
[ترجمه ترگمان] هوای کشور آن ها را از هم جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They pepped up after a short nap.
[ترجمه گوگل] آنها پس از یک چرت کوتاه بلند شدند
[ترجمه ترگمان] بعد از یک چرت کوتاه از خواب بلند شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he thought drinking coffee would give him more pep
او فکر می کرد که خوردن قهوه او را سرحال خواهد آورد.

2. A walk in the morning fresh air will pep you up.
[ترجمه گوگل]پیاده روی در هوای تازه صبح شما را خوشحال می کند
[ترجمه ترگمان]پیاده روی در هوای صبح شما را تقویت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A good night's sleep will pep you up.
[ترجمه گوگل]یک خواب خوب شبانه شما را خوشحال می کند
[ترجمه ترگمان]خواب شبانه به تو قوت قلب می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Powell spent the day giving pep talks to the troops.
[ترجمه گوگل]پاول روز خود را صرف گفتگو با سربازان کرد
[ترجمه ترگمان]پاول این روز را با دادن مذاکرات به نیروهای نظامی گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's full of pep in the morning.
[ترجمه گوگل]او صبح پر از پپ است
[ترجمه ترگمان]صبح ها پر از نشاط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A walk in the fresh air will pep me up.
[ترجمه گوگل]قدم زدن در هوای تازه مرا خوشحال می کند
[ترجمه ترگمان]پیاده روی در هوای تازه مرا تقویت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The team needs a few new players to pep it up.
[ترجمه گوگل]تیم به چند بازیکن جدید برای تقویت آن نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]تیم به چند بازیکن جدید نیاز دارد تا این کار را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At this point nothing can pep him up.
[ترجمه گوگل]در این مرحله هیچ چیز نمی تواند او را خوشحال کند
[ترجمه ترگمان]در این مورد هیچ چیز نمی تواند او را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Alam gave the Pakistani team a pep talk .
[ترجمه گوگل]علم به تیم پاکستان سخنرانی کرد
[ترجمه ترگمان]علم به تیم پاکستان یک سخنرانی تشویقی ارائه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She gave us all a pep talk before the game.
[ترجمه گوگل]او قبل از بازی به همه ما صحبت کرد
[ترجمه ترگمان] قبل از بازی همه به ما دلگرمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Democrats held a pep rally on Capitol Hill yesterday.
[ترجمه گوگل]دموکرات‌ها روز گذشته یک تجمع اعتراضی در کاپیتول هیل برگزار کردند
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها روز گذشته یک راهپیمایی طولانی را در کاپیتول هیل برگزار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pep up meals by adding more unusual spices.
[ترجمه گوگل]با اضافه کردن ادویه‌های غیرمعمول بیشتر، وعده‌های غذایی را تقویت کنید
[ترجمه ترگمان]وعده های غذایی را با افزودن spices غیر معمول بیشتر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The boss gave the staff a pep talk this morning in an attempt to boost sales.
[ترجمه گوگل]رئیس امروز صبح برای افزایش فروش به کارکنان سخنرانی کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس شرکت امروز صبح در تلاش برای بالا بردن فروش به کارکنان یک سخنرانی تشویقی ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company needs to pep up its image.
[ترجمه گوگل]این شرکت باید تصویر خود را تقویت کند
[ترجمه ترگمان]شرکت باید تصویر خود را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The team was given a pep talk on the morning of the big match.
[ترجمه گوگل]صبح روز مسابقه بزرگ به این تیم صحبت شد
[ترجمه ترگمان]در روز مسابقه بزرگ، تیم با شور و شوق صحبت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چالاکی (اسم)
agility, dexterity, legerity, adroitness, vivacity, pep, promptitude, vigilance

نیرو (اسم)
gut, strength, might, energy, force, power, pep, breath, vigor, blood, brawn, thrust, tuck, zip, vim, leverage, tonus, puissance, vis

حال (اسم)
circumstance, situation, status, pep, condition, self, fettle, health, state, mood

بشاشت (اسم)
pep, gaiety, hilarity

تخصصی

[برق و الکترونیک] peak envelope power-توان پوش قله توان RF متوسط تغذیه شده از فرستنده در مدت زمان یک سیکل RF در بالاترین مقادیر قله به قله پوش مدوله سازی این مقدار برابر با توان ورودی است که آمپرسنج و ولت سنج، به هنگام راه اندازی تقویت کننده، با سیگنال RF پیوسته نشان می دهند. دامنه ی قله ی این سیگنال باید در حدودی باشد که تقویت کننده بتواند بدون اعوجاج آن را تقویت کند. در فرستنده های دارای تک باند جانبی، باید در هنگام اندازه گیری مدوله سازی انجام نشود، زیرا حامل حذف می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• liveliness, vigor, energy
liven up, stimulate, invigorate; encourage, cheer
pep is liveliness and energy; an informal word.
if you try to pep something up, you try to make it more lively or interesting.
if you give someone something to pep them up, you give them something that will give them more energy.

پیشنهاد کاربران

In financial regulation, a politically exposed person ( PEP ) is one who has been entrusted with a prominent public function. A PEP generally presents a higher risk for potential involvement in bribery and corruption by virtue of their position and the influence they may hold. The terms "politically exposed person" and senior foreign political figure are often used interchangeably, particularly in international forums.
...
[مشاهده متن کامل]

فردی که در رده های بالا مورد اعتماد بوده و احتمال سواستفاده از قدرت در امور مالی را داشته و مظنون به رشوه و فساد مالی است .

تلنگر
منبع :کتاب ۱۱۰۰واژه
PEP - Politically Exposed Person
شخص دارای ریسک سیاسی
Post - exposure prophylaxis
پروفیلاکسی پس از مواجهه
What Is PEP ( Politically Exposed Person ) ?

بپرس