pen

/ˈpen//pen/

معنی: خامه، اغل، خانه ییلاقی، قلم، کلک، شیوه نگارش، در حبس انداختن، نگاشتن، نوشتن، بستن
معانی دیگر: (مجازی) زندانی کردن، محدود کردن، آغل، گودانی، زاغه، کازه، مرغدانی، خباک، حیوانات درون آغل، رجوع شود به: playpen، جای کوچک، در آغل کردن، در زاغه نگهداری کردن، نگارش، نویسندگی، (خودمانی) زندان، هلفدونی، حبس، (جانور شناسی) قوی ماده، (ماده) قو، حیوانات اغل

بررسی کلمه

اسم و ( noun, abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "peninsula," an area of land surrounded on nearly all sides by water, and connected to a mainland by a usu. narrow strip of land.
اسم ( noun )
(1) تعریف: any of various instruments used for writing or drawing in ink.
مشابه: ballpoint, fountain pen, marker, quill, stylus

- fountain pens
[ترجمه حسین] خودکار
|
[ترجمه محمد رضا علم طلب] خودنویس: نوعی قلم دارای محفظه ای که جوهر را در آن می ریزند. برگرفته از فرهنگ فارسی معین
|
[ترجمه مهدی] خودنویس ها ( دوستان خودکار میشهballpoint pen )
|
[ترجمه گوگل] قلم های آبنما
[ترجمه ترگمان] pens
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- ballpoint pens
[ترجمه حسین ابراهیمی] خودکار معمولی، از نوعی که جوهر با غلطیدن یک ساچمه روی کاغذ منتقل می شود
|
[ترجمه گوگل] خودکارهای توپی
[ترجمه ترگمان] خودکار خودکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an author's writings, esp. in regard to style.
مشابه: oeuvre, definition 3: a writer's profession. He lives by the pen.similar words: composition, journalism, writing

- a sarcastic pen
[ترجمه گوگل] یک قلم کنایه آمیز
[ترجمه ترگمان] یک قلم طعنه آمیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He lives by the pen.
[ترجمه احسان] او با قلم زندگی میکند
|
[ترجمه گوگل] او با قلم زندگی می کند
[ترجمه ترگمان] او با قلم زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pens, penning, penned
• : تعریف: to write, often with a pen.
مترادف: draft, put down, write
مشابه: author, compose, draw up, indite, jot, scrawl, scribble

- She has penned several articles.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] آن خانم چندین مقاله را به رشته تحریر در آورده است.
|
[ترجمه محمد‌رضا] چندین مقاله نوشته
|
[ترجمه گوگل] او چندین مقاله نوشته است
[ترجمه ترگمان] چندین مقاله نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a small, usu. fenced enclosure for animals.
مشابه: cage, fold, hutch, run, yard

(2) تعریف: any of various other enclosures, such as a child's playpen.
مشابه: cage
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pens, penning, penned, pent
• : تعریف: to enclose in or as if in a pen.
مشابه: cage, enclose, pound, yard

جمله های نمونه

1. fountain pen
قلم خودنویس

2. my pen was stolen
قلم مرا دزدیدند.

3. the pen is mightier than the sword
قلم از شمشیر نیرومندتر است.

4. this pen is his
این قلم مال اوست.

5. to pen a poem
شعر نوشتن

6. the pen is mightier than the sword
قلم از شمشیر قدرتمندتر است

7. a messy pen that blackened my fingers
قلم کثیف کننده ای که انگشتانم را سیاه کرد

8. before laying pen to paper
قبل از گذاشتن قلم بر کاغذ

9. hold the pen between your fingers!
قلم را بین انگشتانت بگیر!

10. take the pen in your right hand
قلم را در دست راست خود بگیر.

11. to put pen to paper
قلم بر کاغذ نهادن،نوشتن

12. to set pen to paper
قلم بر کاغذ نهادن

13. he lifted his pen from the paper
او قلم خود را از کاغذ بلند کرد (برداشت).

14. a slip of the pen
خطای قلم،لغزش در نگارش

15. may i borrow your pen for a minute?
آیا ممکن است برای لحظه ای قلم خود را به من بدهید؟

16. she lived by her pen
او از راه قلمش نان می خورد.

17. the loan of a pen
قرض دادن قلم

18. an ink cartridge for a pen
فشنگ جوهر قلم خودنویس (استوانه ای که در آن جوهر است)

19. the well of a fountain pen
منبع یک قلم خودنویس

20. with one stroke of the pen
با یک حرکت قلم

21. you can use a pencil, pen (or) whatever
می توانید از مداد یا قلم و غیره استفاده کنید.

22. a few poems from her sweet pen
چند شعری به خامه ی شیرین او

23. a refill for a ball point pen
فشنگ جوهر برای (قلم) خودکار

24. address the letter with a red pen
نشانی را با قلم قرمز روی (پاکت) نامه بنویس.

25. they crowded the sheep into the pen
گوسفندان را به آغل راندند.

26. we drove the cattle inside the pen
دام ها را به درون طویله راندیم (هدایت کردیم).

27. he signed his name with a red pen
اسم خودش را با قلم قرمز نوشت.

28. don't write your name; print it with a pen
نام خود را با حروف کوچک ننویسید; با قلم و حروف بزرگ بنویسید.

29. The boy was twiddling his pen.
[ترجمه گوگل]پسر داشت قلمش را می چرخاند
[ترجمه ترگمان]پسر قلمش را می چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. I don't have a pen. Can yon lend me one?
[ترجمه خاکپور] خودکار ندارم. میشه یدونه از اون قرض بدی؟
|
[ترجمه گوگل]من قلم ندارم آیا می توانید یکی را به من قرض دهید؟
[ترجمه ترگمان]من خودکار ندارم میتونی یکی بهم قرض بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خامه (اسم)
cream, bank, style, bund, pen, raw silk

اغل (اسم)
pen, corral, cote, cratch, home range, kraal, pound

خانه ییلاقی (اسم)
pen, dacha, villa

قلم (اسم)
style, shaft, pen, wedge, stylus

کلک (اسم)
pen

شیوه نگارش (اسم)
pen

در حبس انداختن (فعل)
pen

نگاشتن (فعل)
record, pen, register, map

نوشتن (فعل)
character, pen, inscribe, write, write down, set down, indite

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

تخصصی

[کامپیوتر] قلم- ابزاری در برنامه های نقاشی و رسم که برای ایجاد خطوط به کار می رود. گاهی، به شکل اشاره گری شبیه به قلم نشان داده می شود . اکثر برنامه ها امکان می دهند تا پهنای نوک قلم، شکل نوکم قلم و حد تابع کنترل شود . این تنظیم ها معمولاً تحت منوهای attributes یا preferences انجام می شود . برای کسب اطلاع بیشتر نگاه کنید به راهنمای برنامه ی خودتان .
[زمین شناسی] صخره، برآمدگی سنگی یک برآمدگی سنگی سوزنی شکل، عنوان مزبور، در جنوب غربی ایالات متحده، بسیار متداول می باشد، ریشه کلمه: واژه ای اسپانیایی به معنای صخره یا سنگ.

انگلیسی به انگلیسی

• writing tool that contains ink; author, writer; style of writing
shed, sty; fold, yard; playpen
write
enclose, confine, fence into an enclosed area

پیشنهاد کاربران

pen خورکار
pencil مداد
pencil case جامدادی
eraser پاک کن
لایک فراموش نشه
به معنای خودکار به کار میرود
وسیله ای پلاستیکی یا فلزی که در آن جوهر می ریزند و با آن
می نویسند
آغل، طویله، گهواره کوچک، هلفدانی ( غیر از خودنویس و قلم، معنای اینها هم می ده )
با سلام لطفا مشکل صوتی برنامه را حل کنید چون قبلا کلمات را میگفت اما الان می زنی بالا نمی آید
اون چیزی که ما بهش میگیم خودکار متداول نرین نوع pen است اما pen صرفا به خودکاراطلاق نمیشه.
خودکار ballpoint pen
روان نویس rollerball pen
خودنویس fountain pen
نوک نمدی felt - tip pen
بنظرم میاد pen به هرگونه وسیله نوشتن یا کشیدن اطلاق میشه که با جوهر نمایان میشه ( قلم جوهری ) برخلاف مداد
...
[مشاهده متن کامل]

خودکار
میشه خودنویس هم گفت
لوازم تحریر هم محسوب میشه یا در کار اداری از اون استفاده میشه
توضیحاتی در رابطه با اسم pen
معادل فارسی اسم pen خودکار است. pen یا خودکار به وسیله ای پلاستیکی یا فلزی گفته می شود که در آن جوهر به کار رفته است و از آن برای نوشتن و نقاشی کردن استفاده می شود. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. if you write in pen, you won't be able to erase your mistakes ( اگر با خودکار بنویسی، نمیتوانی اشتباهات را پاک کنی. )
فعل pen به معنای نوشتن یا نگاشتن
فعل pen در مفهوم نوشتن یا نگاشتن اشاره دارد به عمل نوشتن چیزی ( نامه و . . . ) بر روی کاغذ. این فعل معادل فعل write است. مثال:
. he penned a letter to the local paper ( او نامه ای به روزنامه محلی نوشت. )
منبع: سایت بیاموز

Penicillin
پنی سیلین
آغل، طویله، گهواره کوچک
a tale from the pen of Camus
۱. خودکار ( n )
۲. نوشتن ( v )
1. a writing instrument that uses ink
2. to write ( something )
◀️pen a letter
◀️She penned a novel.
◀️a poem penned by Shakespeare
◀️never have more accurate words been penned. this is so on point it is considered a deadly weapon in most countries. with the gag comes the deep clench. fantastic
...
[مشاهده متن کامل]

Pen
به معنای خودکار است
ولی pencil یعنی مداد
آغل
خودکار
آغل
They used dogs to drive the sheep into a pen
نگاشتن اثر ادبی
شیوه نگارش
خودکار، طویله، اغل
خودکار🖊
خودکار. ، خودنویس
خودکار =pen
آغل. . . طویله
خودکار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس