pegged


میخکوب شده، ثابت نگاه داشته

جمله های نمونه

1. pegged shoes
کفش های گرمیخ دار

2. he pegged his talk to some recent political events
او برخی حوادث سیاسی اخیر را مبنای نطق خود قرار داد.

3. he pegged the ball to me
او گوی را به طرف من پرتاب کرد.

4. we pegged the tent to the ground
خیمه را با گرمیخ بر زمین کوبیدیم.

5. the ruble has been pegged at four to the dollar
ارزش روبل به نرخ چهار روبل به یک دلار تعیین شده است.

6. those who had arrived first had already pegged out some of the best lands
آنان که اول سر رسیده بودند قبلا برخی از بهترین زمین ها را مرز بندی (تصاحب) کرده بودند.

پیشنهاد کاربران

فرض کردن تو محاوره
you got me pegged
تو خوب منو شناختی.

بپرس