peaceful

/ˈpiːsfəl//ˈpiːsfəl/

معنی: ارام، ملایم، مسالمت امیز، صلح امیز
معانی دیگر: صلح جو، آرامش طلب، آشتی گرای، در صلح و صفا، راحت و آسوده، بی سرو صدا و مزاحمت، بی دردسر، (جا) دنج، مسالمت آمیز، آشتی جویانه، وابسته به دوران صلح، آشتی آمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: peacefully (adj.), peacefulness (n.)
(1) تعریف: tranquil; quiet.
مترادف: calm, halcyon, pacific, quiet, restful, serene, tranquil
متضاد: agitated, disorderly, noisy, rowdy, stormy, tempestuous, tumultuous, turbulent
مشابه: composed, placid

- The sleeping baby looked peaceful.
[ترجمه Miss.Raya] کودکی که خواب بود آرام به نظر می رسید
|
[ترجمه jung kook] کودک خوابیده آرام به نظر میرسید
|
[ترجمه Elyer] نوزاد در حال خواب ارام به نظر می رسید
|
[ترجمه Kim teahyung bts🙂] چهره کودکی که در حال خواب بود ارام به نظر میرسید
|
[ترجمه کیمیا] کودکی که خوابیده است آرام به نظر میرسد
|
[ترجمه ممد] کودکی که در خواب است ارام به نظر میرسد
|
[ترجمه گوگل] کودک خواب آرام به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] کودک خفته به نظر آرام می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The terrible wind had died down and all was peaceful again.
[ترجمه گوگل] باد وحشتناک خاموش شده بود و همه چیز دوباره آرام بود
[ترجمه ترگمان] باد وحشتناک فروکش کرده بود و همه چیز دوباره آرام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: free from war or hostility.
متضاد: aggressive, belligerent, hostile, turbulent
مشابه: calm, pacific, quiet, serene

- The people had only five peaceful years before war broke out again.
[ترجمه پارسا میریوسفی] مردم فقط پنج سال صلح آمیز ( آرام، ملایم ) داشتند قبل از اینکه جنگ دوباره آغاز شد
|
[ترجمه sana] مردم فقط پنج سال آرام قبل از شروع شدن جنگ داشتن
|
[ترجمه گوگل] مردم تنها پنج سال صلح آمیز داشتند تا اینکه دوباره جنگ شروع شد
[ترجمه ترگمان] مردم فقط پنج سال پیش از جنگ بودند و جنگ دوباره آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. peaceful coexistance
همزیستی مسالمت آمیز

2. peaceful coexistence
همزیستی مسالمت آمیز

3. peaceful coexistence
همزیستی مسالمت آمیز

4. a peaceful corner where i can read without being disturbed
گوشه ی دنجی که می توانم در آن بدون مزاحمت به قرائت بپردازم

5. everything was peaceful during his watch
در مدت نگهبانی او آرامش کامل برقرار بود.

6. his end was peaceful
مرگ او با آرامش بود.

7. we have only used peaceful tacics
ما فقط از تاکتیک های صلح جویانه استفاده کرده ایم.

8. those rocky shores shelter a peaceful bay
در آن کرانه های پر صخره خلیج با صفایی وجود دارد.

9. let us solve our disputes in a peaceful fashion
بیایید تا اختلافات خود را به روش مسالمت آمیزی حل کنیم.

10. they are still entertaining hopes of a peaceful settlement of the matter
آنان هنوز امید به حل مسالمت آمیز آن مطلب را در سر می پرورانند.

11. I have also forgotten once world, whether a peaceful piece of string sound.
[ترجمه گوگل]من همچنین یک بار جهان را فراموش کرده ام، آیا یک قطعه صلح آمیز از صدای زه
[ترجمه ترگمان]من هم یک بار دنیا را فراموش کرده ام، چه یک تکه موسیقی آرام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Police opened fire on a peaceful demonstration.
[ترجمه محمدرضا حسین زاده (کوشول)] پلیس به روی تظاهرات مسالمت آمیز شلیک کرد
|
[ترجمه گوگل]پلیس به یک تظاهرات مسالمت آمیز آتش گشود
[ترجمه ترگمان]پلیس در یک تظاهرات صلح آمیز آتش گشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Evening in the country is a very peaceful time.
[ترجمه mohi] شب در روستا بسیار آرامش بخش است .
|
[ترجمه شهاب] شب در روستا بسیار آرامش بخش است
|
[ترجمه Mr.One shot] عصر در روستا بسیار آرام بخش است.
|
[ترجمه گوگل]عصر در کشور زمان بسیار آرامی است
[ترجمه ترگمان]عصر در کشور، عصر بسیار آرامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I feel quite hopeful that a peaceful solution will be found.
[ترجمه گوگل]من کاملاً امیدوار هستم که راه حلی مسالمت آمیز پیدا شود
[ترجمه ترگمان]من کاملا امیدوار هستم که یک راه حل صلح آمیز پیدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The aims of the organization are wholly peaceful.
[ترجمه گوگل]اهداف سازمان کاملاً صلح آمیز است
[ترجمه ترگمان]اهداف این سازمان کاملا صلح آمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They hope for a peaceful settlement of the dispute.
[ترجمه گوگل]آنها به حل و فصل مسالمت آمیز اختلاف امیدوارند
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوارند که به حل مسالمت آمیز مناقشه بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It is his fervent hope that a peaceful solution will soon be found.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که به زودی راه حلی مسالمت آمیز پیدا شود
[ترجمه ترگمان]این امید سوزان اوست که به زودی راه حلی صلح آمیز پیدا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He has attempted to find a peaceful solution to the Ossetian conflict.
[ترجمه گوگل]او تلاش کرده است تا راه حلی مسالمت آمیز برای مناقشه اوستیا بیابد
[ترجمه ترگمان]او تلاش کرده است که راه حلی صلح آمیز برای درگیری های Ossetian پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارام (صفت)
calm, quiet, silent, imperturbable, moderate, gentle, still, stilly, appeasable, peaceful, placid, tranquil, whist, bland, placable, composed, self-composed, daft, sedate, serene, staid, taciturn, irenic, pacific, peaceable, self-possessed, unruffled, waveless

ملایم (صفت)
good-tempered, easy, calm, quiet, moderate, gentle, meek, soft, peaceful, downy, smooth, benign, mild, bland, clement, sedate, lenient, good-natured, temperate, peaceable

مسالمت امیز (صفت)
peaceful, irenic

صلح امیز (صفت)
peaceful

انگلیسی به انگلیسی

• peace-loving, nonviolent; calm, tranquil; quiet
if a place or time is peaceful, it is quiet, calm, and undisturbed.
someone who feels or looks peaceful is calm and not at all worried.
peaceful people are not violent and try to avoid quarrelling or fighting with other people.
a peaceful solution or settlement to a problem is one that results from discussion rather than from violence or armed conflict.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pacify
✅️ اسم ( noun ) : peace / peacefulness / pacifism / pacifist / pacification
✅️ صفت ( adjective ) : peaceful / peaceable / pacifist / pacific
✅️ قید ( adverb ) : peacefully / peaceably
بدون تنش
مسالمت آمیز
calm and quiet: peaceful
reach4
کانون زبان ایران
مطهر
● آرام و بی سر و صدا
● صلح آمیز
Clam or quiet
Peaceful=calm and quite
به معنای آرام و صلح آمیز
calm and quite
کانون زبان ایران
صلح آمیز،
بی سر و صدا و در صلح و صفا
e. g. She lived a very peaceful life
صلح طلب
Peaceful people
Calm and quiet
آروم ، ملایم ، ساکت = )
calm and quiet

دلنشین
ملایم
Calm and quuet
به معنی آرام بودن ، امن ، راحت .
Calm - Quiet
a person that drops litter in a public place
calm &quite

means calm and quiet
Calm and quiet
a - tomatoes are less expensive at the rural farm stand
گوجه فرنگی در غرفه کشاورزی روستایی ارزان تر است.
b - Rural areas are not densely populated
مناطق روستایی دارای جمعیت زیاد نیستند.
...
[مشاهده متن کامل]

c - The rural life is much more peaceful than the city one
زندگی روستایی بسیار آرامتر از مناطق شهری است.

دنج

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس