patty

/ˈpæti//ˈpæti/

چونه ی مسطح (خمیر یا گوشت چرخ کرده و غیره)، گردله، گرداله، گردک، پای گوشت (meat pie)، پای کوچک، pattie نان شیرینی میوه دار یاگوشت دار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: patties
(1) تعریف: a small flat round or oval cake of ground meat or other food.

(2) تعریف: a similarly shaped piece of candy.

جمله های نمونه

1. hamburger patty
گرده ی همبرگر

2. "Hey! Look out!" shouted Patty.
[ترجمه گوگل]"هی! مراقب باش!" پتی فریاد زد
[ترجمه ترگمان]\"هی\"! مراقب باش پتی فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Patty began reading everything she could get her hands on.
[ترجمه گوگل]پتی شروع به خواندن هر چیزی کرد که به دستش می رسید
[ترجمه ترگمان]پتی شروع به خواندن چیزهایی کرد که می توانست دستش را روی آن بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Have you made up with Patty yet?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال با پتی آرایش کرده ای؟
[ترجمه ترگمان]هنوز با \"پتی\" آشتی نکردین؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Later on I'll be speaking to Patty Davis.
[ترجمه گوگل]بعداً با پتی دیویس صحبت خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]بعدا با پتی دیویس صحبت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Patty called when you were out.
[ترجمه گوگل]وقتی بیرون بودی پتی زنگ زد
[ترجمه ترگمان]پتی وقتی بیرون بودی زنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Okay, patty cake, patty cake bakers man, bake me a cake as fast as you can.
[ترجمه گوگل]باشه، کیک پتی، مرد نانوای کیک پتی، هر چه سریعتر برای من کیک بپز
[ترجمه ترگمان]خب، پتی کیک شکلاتی، man کیک به من تا اونجایی که میتونی سریع کیک درست کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Patty Gregg How do you know when the moon is going broke?
[ترجمه گوگل]پتی گرگ چگونه می دانید که ماه در حال شکستن است؟
[ترجمه ترگمان]پتی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I thought I saw Patty arrive. I must be seeing things today.
[ترجمه گوگل]فکر کردم دیدم پتی اومد من باید امروز چیزهایی را ببینم
[ترجمه ترگمان] فکر کردم \"پتی\" رو دیدم امروز باید چیزها را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Place patty on the bun and cover with cooked tomatoes.
[ترجمه گوگل]نان را روی نان بگذارید و روی آن را با گوجه فرنگی پخته بپوشانید
[ترجمه ترگمان]پتی گرو را روی نان بپزید و با گوجه فرنگی پخته بپوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One of Davis' sisters, Patty, died at age 10 of a viral blood infection.
[ترجمه گوگل]یکی از خواهران دیویس، پتی، در سن 10 سالگی بر اثر عفونت ویروسی خون درگذشت
[ترجمه ترگمان]یکی از دوخواهر دیویس، پتی، در سن ۱۰ سالگی براثر عفونت ویروسی درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Patty may have left, although I'm not sure.
[ترجمه گوگل]شاید پتی رفته باشد، هرچند مطمئن نیستم
[ترجمه ترگمان]شاید پتی هم رفته باشد، هرچند که مطمئن نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The week before the crash, his divorce from Patty became final.
[ترجمه گوگل]یک هفته قبل از تصادف، طلاق او از پتی قطعی شد
[ترجمه ترگمان]هفته قبل از حادثه، از \"پتی\" طلاق گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Patty, cut, up, a, and cake are all on the word lattice.
[ترجمه گوگل]Patty، cut، up، a و cake همگی روی کلمه lattice هستند
[ترجمه ترگمان]پتی، بس کن، کیک و کیک همه روی کلمه مشبک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Big beef patty on a toastedndfomato toppedand a generous serving of guacamole.
[ترجمه گوگل]پتی گوشت گاو بزرگ روی یک سوخاری سوخاری و یک وعده سخاوتمندانه گواکاموله
[ترجمه ترگمان]پتی گرو با یکی از toastedndfomato غذای چینی مخصوص غذای چینی مخصوص شام می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• small pie, small casserole
a patty is a small, round meat pie; used in american english.

پیشنهاد کاربران

قرص ( مانند نان گرد یا همبرگر )
یک کیک گرد وپهن شده کوچک ازغذا/گوشت/ماهی/. . . ( حاوی موادی که قبلاآسیاب/چرخ شده )
Electrolysis by patty
Krabby patty: همبرگر خرچنگی
توکارتون باب اسفنجی
Burger
The patties he took from freezer had
. still been white with frost
کوکو
پیراشکی گوشت

بپرس