pasta

/ˈpɑːstə//ˈpæstə/

معنی: پاستا
معانی دیگر: (ماکارونی و سایر خوراکی های مشابه) پاستا، لاخشه، رشته فرنگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a food made from flour, eggs, and water and often dried in various thin forms, such as macaroni or spaghetti.

(2) تعریف: a cooked dish of this food.

جمله های نمونه

1. Pour the sauce over the pasta and serve immediately.
[ترجمه Fatemeh] سس را بر روی ماکارونی بگذارید و بلافاصله آن را سرو کنید
|
[ترجمه $امین$] سس را فورا بر روی ماکارونی بریزید و آن را سریع سرو کنید
|
[ترجمه پرستش] سس را بر روی ماکرونی بریز و خدمت کن
|
[ترجمه گوگل]سس را روی پاستا بریزید و بلافاصله سرو کنید
[ترجمه ترگمان]سس را در پاستا بریزید و سریعا خدمت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We tested various supermarkets' own label pasta sauces .
[ترجمه گوگل]ما سس های ماکارونی با برچسب سوپر مارکت های مختلف را آزمایش کردیم
[ترجمه ترگمان]ما supermarkets مختلف پاستا را آزمایش کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Chinese also eat a type of pasta as part of their staple diet.
[ترجمه گوگل]چینی ها همچنین نوعی پاستا را به عنوان بخشی از رژیم غذایی اصلی خود می خورند
[ترجمه ترگمان]چینی ها همچنین نوعی پاستا به عنوان بخشی از رژیم غذایی اصلی خود می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pour the sauce over the pasta.
[ترجمه گوگل]سس را روی پاستا بریزید
[ترجمه ترگمان]سس را در پاستا بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Like so many peasant foods, the essence of pasta is its simplicity.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از غذاهای دهقانی، ماهیت ماکارونی سادگی آن است
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از غذاهای روستایی، اساس پاستا، سادگی آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Prepare the sauce while the pasta is cooking.
[ترجمه گوگل]سس را در حین پختن پاستا آماده کنید
[ترجمه ترگمان]در حالی که پاستا در حال پخت است، سس خود را آماده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fill up on potatoes, bread and pasta, which are high in carbohydrate and low in fat.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی، نان و پاستا را پر کنید که کربوهیدرات بالایی دارند و چربی کمی دارند
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی، نان و پاستا را پر کنید که در چربی و چربی کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They helped themselves from a large dish of pasta.
[ترجمه گوگل]آنها از یک ظرف بزرگ پاستا به خودشان کمک کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از یک ظرف بزرگ پاستا به خودشان کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cook the pasta in a large pan of boiling water.
[ترجمه Fatemeh] پاستا را در یک قابلمه بزرگ آب جوش بپزید
|
[ترجمه گوگل]پاستا را در یک تابه بزرگ با آب جوش بپزید
[ترجمه ترگمان]پاستا را در یک ظرف بزرگ از آب جوش بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rinse the cooked pasta with boiling water.
[ترجمه گوگل]پاستاهای پخته شده را با آب جوش بشویید
[ترجمه ترگمان]پاستای پخته شده را با آب جوش مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The pasta was served in a cream sauce spiked with black pepper.
[ترجمه گوگل]پاستا در سس خامه ای با فلفل سیاه سرو می شد
[ترجمه ترگمان]پاستا به همراه یک سس کرمی همراه با فلفل سیاه سرو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I more or less live on pasta.
[ترجمه گوگل]من کم و بیش با پاستا زندگی می کنم
[ترجمه ترگمان]من بیشتر یا کم تر در پاستا زندگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We cooked up a load of pasta and all made pigs of ourselves.
[ترجمه گوگل]ما یک بار پاستا پختیم و همه از خود خوک درست کردیم
[ترجمه ترگمان]ما بار پاستا و همه خوکها خودمان را ساختیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I eat a lot of pasta.
[ترجمه گوگل]من ماکارونی زیاد میخورم
[ترجمه ترگمان]من بسیاری از پاستا را می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاستا (اسم)
pasta

انگلیسی به انگلیسی

• type of noodle, food made from strips of unleavened dough
pasta is a type of food made from a mixture of flour, eggs, and water that is formed into different shapes. spaghetti and macaroni are types of pasta.

پیشنهاد کاربران

pasta ( n ) ( pɑstə ) =an Italian food made from flour, water, and sometimes eggs, formed into different shapes and usually served with a sauce.
pasta
( انواع ) ماکارونی
pasta ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: خمیراک
تعریف: انواع محصولات خمیری که از آرد زبر گندم سخت و در طی مراحل مختلف خمیر کردن و رشته‏ای کردن و خشک کردن حاصل شود
Pasta
ماکارونی، پاستا
Pasta is a staple food of traditional Italian cuisine
پاستا غذای اصلی غذاهای سنتی ایتالیایی است

بپرس