معنی: رد کردن، صرف نظر کردنمعانی دیگر: (عامیانه) قبول نکردن، (فرصت و غیره) غنیمت نشمردن، نپذیرفتن (پیشنهاد و غیره)، امر
بررسی کلمه
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to pay no heed to (an opportunity or chance). • مترادف: disregard, ignore • مشابه: decline, miss
- He passed up a wonderful job.
[ترجمه پیمان] او یک شغل فوق العاده را رد کرد.
|
[ترجمه گوگل] او یک کار فوق العاده را پشت سر گذاشت [ترجمه ترگمان] اون یه کار فوق العاده رو انجام داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The official urged the government not to pass up the opportunity that has now presented itself.
[ترجمه گوگل]این مقام مسئول از دولت خواست تا فرصتی را که اکنون برای خود ایجاد کرده از دست ندهد [ترجمه ترگمان]این مقام رسمی از دولت خواست تا از این فرصت استفاده نکند که اکنون خود را ارائه کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I don't think you should pass up the opportunity to go to university.
[ترجمه گوگل]به نظر من نباید فرصت دانشگاه رفتن را از دست داد [ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم فرصت رفتن به دانشگاه را از دست بدهی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He's never one to pass up a free meal.
[ترجمه فائزه] او ادمی نیست که دست رد به سینه ی غذای مجانی بزنه
|
[ترجمه گوگل]او هرگز کسی نیست که یک وعده غذایی رایگان را از دست بدهد [ترجمه ترگمان]اون هرگز کسی نیست که یه وعده غذای مجانی بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I couldn't pass up going to Japan; it was a chance in a million.
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم از رفتن به ژاپن بگذرم این یک شانس در یک میلیون بود [ترجمه ترگمان]نمی توانستم از رفتن به ژاپن بگذرم، این یک شانس در یک میلیون بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Nobody should pass up a chance like that!
[ترجمه گوگل]هیچ کس نباید چنین فرصتی را از دست بدهد! [ترجمه ترگمان]هیچ کس نباید چنین فرصتی را از دست بدهد! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Never pass up a chance to learn.
[ترجمه گوگل]هرگز فرصت یادگیری را از دست ندهید [ترجمه ترگمان]هیچوقت فرصت یاد گرفتن رو از دست نمیدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I wouldn't pass up the chance of working for them.
[ترجمه گوگل]من شانس کار کردن برای آنها را از دست نمی دهم [ترجمه ترگمان]من فرصت کار کردن برای آن ها را از دست نمی دادم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Benny wasn't going to pass up an opportunity like this.
[ترجمه گوگل]بنی قرار نبود چنین فرصتی را از دست بدهد [ترجمه ترگمان]بنی حق نداشت چنین فرصتی را از دست بدهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It was too good an opportunity to pass up.
[ترجمه گوگل]فرصت خیلی خوبی بود که بتوان از آن گذشت [ترجمه ترگمان]فرصت از دست دادن خیلی خوب بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I pass up a roadside rest area, a happy hunting ground for new cars and ready cash.
[ترجمه گوگل]از یک استراحتگاه کنار جاده ای می گذرم، یک شکارگاه شاد برای ماشین های جدید و پول نقد آماده [ترجمه ترگمان]از کنار جاده کنار جاده می گذرم و یک زمین شکار شاد برای ماشین های جدید و پول نقد آماده می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. To refuse a debate would be to pass up an opportunity to breathe a little new life into democracy.
[ترجمه گوگل]امتناع از مناظره به معنای از دست دادن فرصتی برای دمیدن کمی جان تازه به دموکراسی است [ترجمه ترگمان]برای رد کردن یک بحث، فرصتی برای نفس کشیدن یک زندگی جدید به سمت دموکراسی خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It's a pretty big thing to pass up.
[ترجمه گوگل]این یک چیز بسیار بزرگ است که باید از آن گذشت [ترجمه ترگمان]چیز بزرگی است که باید از آن بگذرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Never pass up a good chance to improve your English.
[ترجمه گوگل]هرگز فرصت خوبی برای بهبود زبان انگلیسی خود را از دست ندهید [ترجمه ترگمان]هرگز شانس خوبی برای ارتقای زبان انگلیسی ندارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. If you're a workingman, don't pass up your family vacation.
[ترجمه گوگل]اگر کارگر هستید، تعطیلات خانوادگی خود را از دست ندهید [ترجمه ترگمان]اگر یک کارگر هستی، تعطیلات خانوادگی خود را کنار نگذار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Politicians are not about to pass up an opportunity this golden.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران قرار نیست این فرصت طلایی را از دست بدهند [ترجمه ترگمان]سیاستمداران در شرف عبور از این فرصت طلایی نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
پس زدن از دست دادن فرصت از دست دادن شانس رد کردن یا نپذیرفتن یک پیشنهاد
با دو کلمه زیر ، کالوکیشن قوی میسازه: 1. Pass up a chance = دست رد زدن به یه شانس I can't believe that she passed up the chance to go to South America 2. Pass up an opportunity = دست رد زدن به یه فرصت she ask me out man. I never pass up this opportunity
pass - up ( حملونقل درون شهری - جاده ای ) واژه مصوب: پُربگذر تعریف: وضعیتی که در آن ظرفیت اتوبوس در هنگام گذشتن از ایستگاه تکمیل است و مسافرانِ منتظر در ایستگاه مجبورند تا آمدن اتوبوس بعد صبر کنند
رد کردن , پس زدن ( یک فرصت ) # pass up a chance # pass up an opportunity # He passed up a wonderful job # He's never one to pass up a free meal
جواب رد دادن
رد کردن و پس زدن
to decline an offer
پس زدن ( پیشنهاد )
the job offer was so great that he couldn't pass it up پیشنهاد شغلی آنقدر عالی بود که نتوانست آنرا رد کند ( نتوانست قبول نکند )
it's Ramadan. don't pass up this great opportunity for purging در ماه رمضان هستیم. این فرصت عالی برای تطهیرسازی را از دست نده.