parted

/ˈpɑːrtəd//ˈpɑːtɪd/

جدا (شده)، مجزا (شده)، (قدیمی) مرده، شکافته، درگذشته، مرده، بااستعداد

جمله های نمونه

1. he parted the rice among the poor
او برنج ها را میان فقرا بخش کرد.

2. they parted in tears
آنها گریان از هم جدا شدند.

3. war parted children from their parents
جنگ،بچه ها را از والدینشان جدا کرد.

4. the curtains parted and she appeared on the stage
پرده ها باز شدند و او برصحنه ظاهر شد.

5. without a single word he parted from the world
بدون یک کلمه حرف از دنیا رفت.

6. after robbing the bank, the thieves parted company
پس از دستبرد زدن به بانک دزدان از هم جدا شدند.

7. a fool and his money are soon parted
آدم احمق کلاه سرش می رود

8. He parted with us at the end of the trip.
[ترجمه گوگل]او در پایان سفر از ما جدا شد
[ترجمه ترگمان]در پایان سفر با ما از هم جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her hair was parted in the middle.
[ترجمه گوگل]موهایش از وسط باز شده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش در وسط از هم جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I parted from Tom after lunch.
[ترجمه گوگل]بعد از ناهار از تام جدا شدم
[ترجمه ترگمان]بعد از ناهار از تام جدا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her lips parted in a smile.
[ترجمه گوگل]لب هایش در لبخند باز شد
[ترجمه ترگمان]لب هایش از هم باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As they parted, Jim and Mary kissed .
[ترجمه گوگل]وقتی از هم جدا شدند، جیم و مری همدیگر را بوسیدند
[ترجمه ترگمان]وقتی از هم جدا شدند، جیم و مری همدیگر را بوسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She grieved at the thought of being parted from her family for so long.
[ترجمه گوگل]او از فکر جدا شدن از خانواده اش برای مدت طولانی غمگین بود
[ترجمه ترگمان]از فکر جدا شدن از خانواده اش برای مدت طولانی اندوهگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We parted company at the bus-stop.
[ترجمه گوگل]ما شرکت را در ایستگاه اتوبوس از هم جدا کردیم
[ترجمه ترگمان]با اتوبوس از هم جدا شدیم - بس کن -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I parted with him for his dishonesty.
[ترجمه گوگل]من به خاطر عدم صداقتش از او جدا شدم
[ترجمه ترگمان]من به خاطر dishonesty از او جدا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] مجزا، تقسیم شده، دو پارچه ای

انگلیسی به انگلیسی

• separated, kept apart; divided, partitioned

پیشنهاد کاربران

بپرس