part and parcel


بخش عمده و اساسی چیزی، جز لازم، جز لاینفک، بخش جدانشدنی

جمله های نمونه

1. Working irregular hours is all part and parcel of being a journalist.
[ترجمه گوگل]ساعات کاری نامنظم همه جزئی از خبرنگار بودن است
[ترجمه ترگمان]ساعات کاری نامنظم همه جا و بسته بودن یک روزنامه نگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Payment was part and parcel of carrying on insurance business within the UK.
[ترجمه گوگل]پرداخت بخشی از انجام تجارت بیمه در بریتانیا بود
[ترجمه ترگمان]پرداخت بخشی و بسته به کار بیمه در بریتانیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Keeping the accounts is part and parcel of my job.
[ترجمه گوگل]حفظ حساب ها جزئی از کار من است
[ترجمه ترگمان]نگه داشتن حساب ها بخش و بسته کار من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Metaphysics is part and parcel of the idealist world outlook.
[ترجمه گوگل]متافیزیک بخشی از جهان بینی ایده آلیستی است
[ترجمه ترگمان]متافیزیک بخشی از دیدگاه جهانی idealist است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Being recognized in the street is part and parcel of being a celebrity.
[ترجمه گوگل]شناخته شدن در خیابان جزئی از سلبریتی بودن است
[ترجمه ترگمان]شناخته شدن در خیابان بخشی از یک فرد مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These differences are part and parcel of the whole move away from jobs.
[ترجمه گوگل]این تفاوت ها جزئی از کل دور شدن از مشاغل است
[ترجمه ترگمان]این تفاوت ها جزیی و جزئی از کل حرکت از شغل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Training squads and programmes are now part and parcel of the structures within each of the national associations.
[ترجمه گوگل]گروه ها و برنامه های آموزشی اکنون بخشی از ساختارهای هر یک از انجمن های ملی هستند
[ترجمه ترگمان]گروه های آموزشی و برنامه های آموزشی اکنون بخشی از ساختار درونی هر یک از انجمن های ملی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Suffering is part and parcel of extensive intelligence and a feeling heart. Fyodor Dostoyevsky
[ترجمه گوگل]رنج بخشی از هوش گسترده و قلب احساسی است فئودور داستایفسکی
[ترجمه ترگمان]رنج و رنج قسمتی از هوش و احساسات مفصل است فیودور پاولوویچ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is part and parcel of an annual commemoration of the dead bound by traditions ancient and arcane.
[ترجمه گوگل]این بخشی از مراسم بزرگداشت سالانه مردگان است که توسط سنت های قدیمی و محرمانه محدود شده است
[ترجمه ترگمان]این قسمتی از یک مراسم بزرگداشت سالانه است که به وسیله رسوم باستانی و در خفا اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After all, these inevitable little skirmishes were part and parcel of their relationship.
[ترجمه گوگل]به هر حال، این درگیری های کوچک اجتناب ناپذیر بخشی از رابطه آنها بود
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه، این skirmishes کوچک، هم جزئی و جزئی از رابطه خود بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Occasional unemployment is part and parcel of being an actor.
[ترجمه گوگل]بیکاری گاه به گاه جزئی از بازیگر بودن است
[ترجمه ترگمان]بیکاری اتفاقی بخشی از یک بازیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But poor refereeing is part and parcel of football and can not be used as an excuse for Newcastle's plight.
[ترجمه گوگل]اما داوری ضعیف جزئی از فوتبال است و نمی تواند بهانه ای برای وضعیت بد نیوکاسل باشد
[ترجمه ترگمان]اما داوری ضعیف بخشی از فوتبال است و نمی تواند به عنوان بهانه ای برای گرفتاری نیوکاسل استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The over-simplification of the issues was part and parcel of a Gallup poll that took place last weekend.
[ترجمه گوگل]ساده‌سازی بیش از حد مسائل، بخشی از نظرسنجی گالوپ بود که آخر هفته گذشته انجام شد
[ترجمه ترگمان]ساده سازی بیش از حد این مسائل جزئی و بسته از نظر سنجی گالوپ بود که آخر هفته گذشته اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sequels are part and parcel of literary history.
[ترجمه گوگل]دنباله ها بخشی از تاریخ ادبیات هستند
[ترجمه ترگمان]sequels بخشی از تاریخ ادبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Each of them is part and parcel of the turn-of-the-century crisis in the hegemony of the bourgeoisie.
[ترجمه گوگل]هر یک از آنها بخشی از بحران پایان قرن در هژمونی بورژوازی است
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها بخشی از بحران قرن گذشته در استیلای بورژوازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• important or required aspect

پیشنهاد کاربران

جزء لاینفک/جدایی ناپذیر/تفکیک نشدنی
بخش عمده و اساسی چیزی
جزء/بخش اصلی چیزی
ویژگی/ جزع تفکیک ناپذیر
جزء لاینفک، جزء جدایی ناپذیر

بپرس