parotid gland


غده بناگوشی

جمله های نمونه

1. Objective To investigate the morphology of normal parotid gland of the miniature pig ( mining ).
[ترجمه گوگل]هدف بررسی مورفولوژی غده پاروتید طبیعی خوک مینیاتوری (ماینینگ)
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد مورفولوژی of نرمال parotid از خوک مینیاتوری (استخراج معدن)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Objective To study the clinical value of parotid gland hemangioma operation in infant.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ارزش بالینی عمل همانژیوم غده پاروتید در نوزاد
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه ارزش بالینی عملیات غده parotid در نوزاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Result:Sialolithiasis of an accessory parotid gland is a rare disease with various clinic symptoms that is differed from the typical symptoms of sialolithiasis.
[ترجمه گوگل]نتیجه: سیالولیتیازیس غده پاروتید جانبی یک بیماری نادر با علائم بالینی مختلف است که با علائم معمولی سیالولیتیازیس متفاوت است
[ترجمه ترگمان]نتیجه: Sialolithiasis یک غده محافظ جانبی یک بیماری نادر با علائم بالینی مختلف است که با نشانه های معمول sialolithiasis متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Facial nerve was divided into three segments (parotid gland, masseter and cheek)after leaving skull from stylomastoid foramen.
[ترجمه گوگل]عصب صورت پس از خروج از جمجمه از سوراخ استیلوماستوئید به سه بخش (غده پاروتید، ماستر و گونه) تقسیم شد
[ترجمه ترگمان]عصب صورت به سه بخش (غده parotid، masseter و گونه)پس از ترک جمجمه از مجرای stylomastoid تقسیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The histopathological types of the cysts of parotid gland were classified according to their histopathological features.
[ترجمه گوگل]انواع هیستوپاتولوژیک کیست های غده پاروتید بر اساس ویژگی های هیستوپاتولوژیکی آنها طبقه بندی شدند
[ترجمه ترگمان]انواع histopathological of of با توجه به ویژگی های histopathological طبقه بندی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Parotid gland infratemporal fossa is a better selection for the lesion at the posterior and lateral cranial fossa involving facial nerve and developing trismus.
[ترجمه گوگل]حفره زیر گیجگاهی غده پاروتید انتخاب بهتری برای ضایعه در حفره جمجمه خلفی و جانبی است که عصب صورت و تریسموس در حال توسعه را درگیر می کند
[ترجمه ترگمان]غده parotid infratemporal یک انتخاب بهتر برای lesion در ناحیه جمجمه پشتی و جانبی است که شامل عصب چهره و رشد trismus صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The intercalary duct of parotid gland is longer than the salivary glands, while the sublingual gland is the shortest.
[ترجمه گوگل]مجرای غده پاروتید طولانی تر از غدد بزاقی است، در حالی که غده زیر زبانی کوتاه ترین است
[ترجمه ترگمان]مجرای intercalary غده parotid بیشتر از غدد salivary است، در حالی که غده زیر زبان کوتاه ترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Of or relating to a parotid gland.
[ترجمه گوگل]مربوط به غده پاروتید یا مربوط به آن
[ترجمه ترگمان] یا مربوط به غده پانکراس میشه یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective:To recognize sialolithiasis of an accessory parotid gland by discussing its clinical symptoms and characters of diagnose and treatment.
[ترجمه گوگل]هدف: شناسایی سیالولیتیازیس یک غده پاروتید جانبی با بحث در مورد علائم بالینی و ویژگی های تشخیص و درمان آن
[ترجمه ترگمان]هدف: شناسایی sialolithiasis یک غده محافظ جانبی با بحث در مورد علایم بالینی آن و ویژگی های تشخیص و درمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the ME of parotid gland, parotidectomy with retaining facial nerve can expect a good therapeutical result.
[ترجمه گوگل]در ME غده پاروتید، پاروتیدکتومی با نگهدارنده عصب صورت می تواند انتظار یک نتیجه درمانی خوب را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در the of، parotidectomy با حفظ عصب چهره می تواند نتیجه مطلوب therapeutical را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The parotid gland undergoing partial parotidectomy does have the ability of regeneration.
[ترجمه گوگل]غده پاروتید که تحت عمل پاروتیدکتومی جزئی قرار می گیرد، توانایی بازسازی را دارد
[ترجمه ترگمان]غده parotid که تحت فشار نسبی قرار دارد، توانایی بازسازی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It may be relate to the parotid gland system cause the tumour and the parotid offers alimentation to the neoplasms.
[ترجمه گوگل]ممکن است مربوط به سیستم غده پاروتید باشد که باعث تومور می شود و پاروتید به نئوپلاسم ها غذا می دهد
[ترجمه ترگمان]این بیماری ممکن است مربوط به سیستم غده parotid باشد که تومور و تومور را به neoplasms عرضه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What does parotid gland mix tumour to have clinical expression ah?
[ترجمه گوگل]غده پاروتید چه تومور را مخلوط می کند تا بیان بالینی آه داشته باشد؟
[ترجمه ترگمان]غده mix غده دار چه تاثیری بر چهره بالینی خواهد داشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Axial T 1 - weighted MRI demonstrates a low - signal - intensity mass in the left parotid gland.
[ترجمه گوگل]Axial T 1 - MRI وزنی یک توده با شدت سیگنال کم را در غده پاروتید چپ نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]MRI نشان می دهد که یک توده شدت سیگنال کم در غده parotid چپ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[علوم دامی] غده بزاقی بنا گوشی .

پیشنهاد کاربران

اعضای داخلی بدن انسان:
spinal cord ( سپاینِل کُرد ) : نخاع
uvula ( یوویِلا ) : زبان کوچک
pharynx ( فَرینکس ) : حلق
tonsil ( تانسل ) : لوزه
larynx ( لَرینکس ) : حنجره
...
[مشاهده متن کامل]

gullet/ oesophagus/ esophagus ( ایسافِگِس ) : مری
pancreas ( پَنکریِس ) : پانکراس
windpipe / trachea ( ویندپایپ/ترِیکیا ) : نای
bronchus ( برانکِس ) : نایچه /نایژه
bile duct ( بایل داکت ) : مجرای صفرا
gallbladder ( گال بلَدِر ) کیسه صفرا
bladder مثانه
duodenum ( دواِدینِم ) : اثنا عشر/دوازدهه
large intestine : روده بزرگ
small intestine : روده کوچک
abdomen ( اَبدِمِن ) : شکم
ventricle ( وِنتریکِل ) : بطن
parotid gland ( پِراتید گلَند ) : غده بناگوشی
spleen ( سپلین ) : طحال
liver ( لیوِر ) : کبد
stomach ( ستامِک ) : معده
appendix ( اِپِندیکس ) : آپاندیس

بپرس