paranoia

/ˌperəˌnɔɪə//ˌpærəˈnoɪə/

معنی: پارانویا
معانی دیگر: کج خیالی، بدگمانی، (روان پزشکی)، کژپنداری، همه دشمن پنداری، طب جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: paranoiac (adj.), paranoid (adj.), paranoiac (n.), paranoid (n.)
(1) تعریف: a severe mental disorder marked by persistent and very exaggerated delusions of being grand or important, or of being persecuted by others.

(2) تعریف: unrealistic suspicion and mistrust of others.

جمله های نمونه

1. it is paranoia to think that everybody wants to harm you
کژپنداری است که فکر کنی همه می خواهند به تو صدمه بزنند.

2. There's a lot of paranoia about crime at the moment.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر پارانویای زیادی در مورد جرم و جنایت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه کلی توهم درباره جنایت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The mood is one of paranoia and expectation of war.
[ترجمه گوگل]حال و هوای پارانویا و انتظار جنگ است
[ترجمه ترگمان]این حالت یک سو ظن و امید به جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her passion for cleanliness borders on paranoia.
[ترجمه گوگل]اشتیاق او به پاکیزگی با پارانویا هم مرز است
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او برای تمیزی مرز جنون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Euripides' satire on the paranoia of the idealist has always been the cult play of the Attic repertoire.
[ترجمه گوگل]طنز اوریپید در مورد پارانویای ایده آلیست همیشه نمایشنامه کالت رپرتوار آتیک بوده است
[ترجمه ترگمان]طنز و هجو Euripides درباره جنون of همواره از زمره cult the Attic بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sleep deprivation causes memory loss, paranoia, and other problems.
[ترجمه گوگل]کم خوابی باعث از دست دادن حافظه، پارانویا و سایر مشکلات می شود
[ترجمه ترگمان]محرومیت از خواب موجب از دست رفتن حافظه، جنون، و مشکلات دیگر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It embraces the pathologically anti-government paranoia that has become the Red Menace of our time.
[ترجمه گوگل]این پارانویای پاتولوژیک ضد دولتی را در بر می گیرد که به تهدید سرخ زمان ما تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]آن ترس ضد دولتی ضد دولتی را که تهدید به تهدید زمان ما شده است، در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Was it paranoia or could she really feel some one closing in on her?
[ترجمه گوگل]آیا این پارانویا بود یا واقعاً می‌توانست احساس کند کسی به او نزدیک شده است؟
[ترجمه ترگمان]ایا این جنون بود یا واقعا احساس می کرد کسی به او نزدیک می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Douglas also developed some mild paranoia that, in a president, might have had far more serious consequences.
[ترجمه گوگل]داگلاس همچنین دچار پارانویای خفیفی شد که در یک رئیس جمهور ممکن بود عواقب بسیار جدی تری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]داگلاس نیز کمی بدبینی ملایم را گسترش داد که ممکن است عواقب جدی تری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Paranoia, greed and hysteria reign over scientific facts and compassion.
[ترجمه گوگل]پارانویا، طمع و هیستری بر حقایق علمی و شفقت حاکم است
[ترجمه ترگمان]Paranoia، طمع و هیستری در طول دوران علمی و دلسوزی علمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such comments reflected as much bewilderment as paranoia.
[ترجمه گوگل]چنین نظراتی به اندازه پارانویا منعکس کننده گیجی بود
[ترجمه ترگمان]این نظرات تا حد زیادی سردرگمی و سوظن را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The air was thick with paranoia as the conversation turned to the perfidious question of appearance money.
[ترجمه گوگل]هوا غلیظ از پارانویا بود زیرا مکالمه به سوال دروغین پول ظاهری تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گفتگو با سو تفاهم مواجه شد، هوا از پارانویا پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It seemed possible that Soviet paranoia could spark a war at any time.
[ترجمه گوگل]این احتمال به نظر می رسید که پارانویای شوروی می تواند در هر زمانی جرقه جنگ را بزند
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود داشت که پارانویا (اتحاد جماهیر شوروی)می توانست در هر زمانی جرقه یک جنگ را بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has never recovered from the paranoia of the Nixon years, and his reclusiveness is legendary.
[ترجمه گوگل]او هرگز از پارانویای سال های نیکسون بهبود نیافته است و گوشه نشینی او افسانه ای است
[ترجمه ترگمان]او هرگز از پارانویا دوران نیکسون رهایی نیافته است و reclusiveness او افسانه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Paranoia crawls along on its belly in this forest.
[ترجمه گوگل]پارانویا در این جنگل روی شکمش می خزد
[ترجمه ترگمان]از روی شکم در این جنگل می خزد و پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پارانویا (اسم)
paranoia

انگلیسی به انگلیسی

• mental disorder characterized by delusions of persecution and suspicion of others
if you say that someone suffers from paranoia, you mean that they are very suspicious, distrustful, and afraid of other people.
paranoia is also a mental condition in which someone wrongly believes that other people are trying to harm them, or that they are much more important than they really are; a technical use in psychology.

پیشنهاد کاربران

۱. پارانویا ۲. {عامیانه} بد گمانی. کج خیالی
مثال:
It is paranoia to think that everybody wants to harm you.
این بدگمانی است که فکر کنی همه می خواهند به تو آسیب بزنند.
[پزشکی] پارانویا: نوعی وضعیت روانی که با حسادت و هذیان گزند و آسیب مشخص می گردد
Paranoia is thinking and feeling like you are being threatened in some way, even if there is no evidence, or very little evidence, that you are
بدگُمانی یا پارانویا ( به انگلیسی: Paranoia ) در تعریف عام آن، غریزه یا فرایندی از فکر است که تحت تأثیر اضطراب یا ترس به حالتی غیرمنطقی و وهم آلود در می آید. افراد پارانوئید معمولاً فکر می کنند که دیگران برای آزار و اذیت آن ها می کوشند یا فکر می کنند که دیگران به دنبال توطئه علیه آن ها هستند. توهم توطئه زیر شاخه پارانویا می باشد. پارانویا با فوبیا تفاوت دارد. افرادی که دچار فوبیا هستند ترس غیر منطقی دارند، اما به خاطر ترس و اضطرابشان دیگران را سرزنش نمی کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

Intense anxiety or worry: paranoia about losing her job.
منابع• https://www.ahdictionary.com/word/search.html?q=Paranoia
paranoia ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: بدگمانی
تعریف: حالتی که در آن فرد باورهای نادرست دارد و بر مفروضات اشتباه تکیه می کند که ممکن است در نتیجۀ شدت یافتن آن هذیان و توهم هایی در او پدید آید مبنی بر اینکه دیگران علیه او توطئه می کنند یا می خواهند به او آسیب برسانند
1.
unjustified suspicion and mistrust of other people
شک و سوءظن بی دلیل/بی مورد و غیر قابل توجیه ( نسبت به دیگران )
2.
a mental condition characterized by delusions, unwarranted jealousy, or exaggerated self - importance, typically worked into an organized system. It may be an aspect of chronic personality disorder, of drug abuse, or of a serious condition such as schizophrenia in which the person loses touch with reality.
...
[مشاهده متن کامل]

بیماری ذهنی
همراه با توهم شدید، حسادت های بی جا و خود بزرگ بینی اغراق آمیز که درون فرد نهادینه شده و
میتونه یه حالتی از اختلال شخصیتی بر اثر سو مصرف مواد مخدر با اسکیزوفرنی باشه و باعث بشه فرد واقعیت اطراف اش را درک نکنه.

سؤِ ظن، شکِ غلط و نادرست
توهم
بد اندیشی ، کج اندیشی

بپرس