paralyse

/ˈpærəlaɪz//ˈpærəlaɪz/

معنی: فلج کردن
معانی دیگر: فالجکردن، افلیجکردن، زمین گیر کردن، مفلوجکردن، لنگ کردن

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: a spelling of

جمله های نمونه

1. Then they jump on to their prey, paralyse it and feed on it.
[ترجمه گوگل]سپس به سمت طعمه خود می پرند، آن را فلج می کنند و از آن تغذیه می کنند
[ترجمه ترگمان]سپس به سمت طعمه خود می جهند، آن را فلج می کنند و از آن تغذیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are botulism injections available now to paralyse the frowning lines and the smiling ones too.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر تزریق بوتولیسم برای فلج کردن خطوط اخم و خندان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اکنون برای فلج کردن خطوط درهم و نیز لبخند زدن های خندان، تزریقات botulism موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Coelenterates have stinging cells which they use to paralyse their prey.
[ترجمه گوگل]کوئلنترات ها دارای سلول های گزنده هستند که از آنها برای فلج کردن طعمه خود استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]Coelenterates سلول های stinging دارند که برای فلج کردن طعمه خود از آن استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some emit poisonous gases which kill or temporarily paralyse any insects who attempt a meal.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها گازهای سمی از خود ساطع می کنند که هر حشره ای را که قصد غذا خوردن را داشته باشد می کشد یا به طور موقت فلج می کند
[ترجمه ترگمان]برخی گازهای سمی منتشر می کنند که به طور موقت هر گونه حشراتی که سعی می کنند غذا بخورند را فلج می کنند یا به طور موقت فلج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These problems were outlined not to paralyse comparative researchers, but to highlight possible sources of bias in drawing valid inferences.
[ترجمه گوگل]این مشکلات نه برای فلج کردن محققان تطبیقی، بلکه برای برجسته کردن منابع احتمالی سوگیری در استنتاج‌های معتبر بیان شد
[ترجمه ترگمان]این مشکلات به طور خلاصه بیان شد تا پژوهشگران قیاسی را فلج نکند، بلکه برای برجسته کردن منابع احتمالی تعصب در طراحی inferences معتبر تاکید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The effect of the drug is to paralyse the nerves in the leg before the operation.
[ترجمه گوگل]اثر دارو فلج کردن اعصاب پا قبل از عمل است
[ترجمه ترگمان]تاثیر این دارو، فلج کردن اعصاب پا قبل از عملیات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If we try to remove it, it could paralyse him.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهیم آن را برداریم، ممکن است او را فلج کنیم
[ترجمه ترگمان]، اگه ما سعی کنیم که برش داریم ممکنه بهش صدمه بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This greatly impairs proper business planning and may well paralyse investment by the tenant in the property.
[ترجمه گوگل]این امر به شدت برنامه ریزی تجاری مناسب را مختل می کند و ممکن است سرمایه گذاری مستاجر در ملک را فلج کند
[ترجمه ترگمان]این امر به شدت برنامه ریزی کسب وکار را مختل کرده و ممکن است به خوبی سرمایه گذاری توسط مستاجر در ملک را فلج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then 50,000 volts are pulsed through the target sufficient to paralyse through an inch of clothing.
[ترجمه گوگل]سپس 50000 ولت از طریق هدف به اندازه کافی برای فلج شدن از طریق یک اینچ از لباس عبور می کند
[ترجمه ترگمان]سپس ۵۰۰۰۰ ولت از طریق هدف برای فلج کردن از طریق یک اینچ از لباس، پالس می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the following month saw a renewed wave of strikes paralyse St Petersburg, Moscow and many provincial cities.
[ترجمه گوگل]اما ماه بعد شاهد موج جدیدی از اعتصابات بودیم که سن پترزبورگ، مسکو و بسیاری از شهرهای استانی را فلج کرد
[ترجمه ترگمان]اما در ماه بعد شاهد موجی از اعتصابات جدید در سنت پیترزبورگ، مسکو و بسیاری از شهره ای استان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. First, a strike by even a proportion of core workers such as train drivers or signalmen can paralyse the network.
[ترجمه گوگل]اول، اعتصاب حتی نسبتی از کارکنان اصلی مانند رانندگان قطار یا سیگنال‌دهندگان می‌تواند شبکه را فلج کند
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، حتی بخشی از کارگران اصلی مانند رانندگان قطار یا signalmen می توانند شبکه را فلج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can either hit these germs with an antibiotic, or paralyse your bowels and win through passive resistance.
[ترجمه گوگل]شما می توانید با آنتی بیوتیک به این میکروب ها ضربه بزنید یا روده های خود را فلج کنید و از طریق مقاومت غیر فعال پیروز شوید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با آنتی بیوتیک به این میکروب ها ضربه بزنید، یا روده ها را فلج کرده و از طریق مقاومت منفعل، برنده شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What is more, he acts out those dreams because, unlike a normal sleeper, his brain is failing to paralyse his body.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، او این رویاها را اجرا می کند، زیرا برخلاف یک خواب معمولی، مغزش نمی تواند بدنش را فلج کند
[ترجمه ترگمان]چه چیزی بیشتر است، او آن رویاها را نادیده می گیرد، چون برخلاف یک خفته معمولی، مغز او نمی تواند بدن خود را فلج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When we lose a dear friend, someone we have loved deeply, we are left with a grief that can paralyse us emotionally for a long time.
[ترجمه گوگل]وقتی دوست عزیزی را از دست می‌دهیم، کسی که عمیقاً دوستش داشته‌ایم، با اندوهی مواجه می‌شویم که می‌تواند ما را برای مدت طولانی از نظر عاطفی فلج کند
[ترجمه ترگمان]وقتی یک دوست عزیز را از دست می دهیم، فردی که ما عمیقا عاشق آن هستیم، با اندوهی که می تواند برای مدتی طولانی ما را فلج کند رها می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فلج کردن (فعل)
paralyze, cripple, freeze, mutilate, palsy, paralyse

انگلیسی به انگلیسی

• cause palsy, make immovable, cause paralysis (also paralyze)
if something paralyses you, it causes you to have no feeling in your body, and to be unable to move.
if people, places, or organizations are paralysed by something, they are unable to act or function properly.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : paralyze ( paralyse )
✅️ اسم ( noun ) : paralysis
✅️ صفت ( adjective ) : paralytic
✅️ قید ( adverb ) : _
اختلال
فَلَجیدن = فلج شدن.
فلجاندن = فلج کردن.
زمین گیر کردن

بپرس