packed

/ˈpækt//pækt/

معنی: بسته بندی شده، بستهای
معانی دیگر: بسته ای، بسته بندی شده

جمله های نمونه

1. packed earth
خاک هم فشرده

2. he packed his suitcase hurriedly and left
با شتاب چمدان خود را بست و رفت.

3. i packed my belongings and left
چیزهایم را بستم و رفتم.

4. she packed her clothes in two bundles
جامه های خود را در دو بقچه پیچید.

5. a hall packed with people
تالاری مملو از مردم

6. he has packed in his job
او شغل خود را ول کرده است.

7. the wind packed the snow against the wall
باد برف ها را کنار دیوار انباشته کرد.

8. each of them packed a handgun
هر یک از آنان یک هفت تیر با خود داشت.

9. her car has packed up
اتومبیل او خراب شده است.

10. all seven of us packed into the taxi
هر هفت نفرمان در تاکسی چپیدیم.

11. green plants sweat when tightly packed
اگر گیاهان سبز تنگ کنار هم جا داده شوند عرق می کنند.

12. they robbed the bank and packed off
بانک را زدند و با عجله رفتند.

13. the night she sang, the hall was packed out
شبی که او آواز می خواند تالار پر از آدم بود.

14. boxes that travel in cargo ships must be securely packed
جعبه هایی که در کشتی های باری حمل می شود باید خوب بسته بندی شود.

15. Once the last boxes were packed away, he was overtaken by a wave of tiredness.
[ترجمه گوگل]وقتی آخرین جعبه ها جمع شد، موجی از خستگی بر او غلبه کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی آخرین جعبه ها را جمع کردند، موجی از خستگی بر او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Waiters glide between tightly packed tables bearing trays of pasta.
[ترجمه گوگل]پیشخدمت ها بین میزهای بسته بندی شده با سینی های پاستا سر می زنند
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت های بین میزه ای پر از ماکارونی با سینی های of سر و صدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He packed a bag with a few things and was off.
[ترجمه گوگل]یک چمدان با چند چیز بست و پیاده شد
[ترجمه ترگمان]کیفش را بست و رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Halfway up the hill, the engine packed up.
[ترجمه گوگل]در نیمه های تپه، موتور بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]در نیمه راه تپه، موتور بسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Have you packed/unpacked your suitcase yet?
[ترجمه گوگل]آیا هنوز چمدان خود را بسته/باز کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]هنوز وسایلت رو جمع نکردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He packed up his things and left.
[ترجمه گوگل]وسایلش را جمع کرد و رفت
[ترجمه ترگمان]وسایلش رو جمع کرد و رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The lecture hall was packed solid .
[ترجمه گوگل]سالن سخنرانی مملو از جامد بود
[ترجمه ترگمان]سالن کنفرانس پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بسته بندی شده (صفت)
packed

بسته ای (صفت)
packed

تخصصی

[پلیمر] فشرده

انگلیسی به انگلیسی

• full; wrapped; compressed; crowded
a packed place is very crowded.
something that is packed with things contains a very large number of them.
see also pack.

پیشنهاد کاربران

Very crowded
مملو
Crowded
سرشار
Packed to the Gill
مترادفcompletely full
The restaurant was Packed to the Gill.
تا خرخره پر بودن
سرم شلوغ است و بیزی هستم.
My schedule is packed/jam packed
فشرده
متراکم
مجازا به معنی "پیمان سر به مهر، عهد"
خیلی شلوغ /ازدحام جعیت/مملو ( پُر از )
شلوغ. پر
چمدان بستن برای سفر آماده شدن
آکنده - پُر - تکمیل ( از نظر ظرفیت )
بسته بندی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس