pacemaker

/ˈpeɪˌsmekər//ˈpeɪsmeɪkə/

معنی: راهنما، پیشقدم، دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب
معانی دیگر: پیشگام، پیشتاز (pacesetter هم می گویند)، (کالبد شناسی) مرکز تحریکی قلب، اندام تنظیم کننده، (عضله یا عصب یا اندام) کنش آرا، سرمشق، راهنما، پیشقدم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: pacemaking (n.)
(1) تعریف: a small electronic device implanted under the skin to regulate the heart rate in patients with heart problems.

(2) تعریف: one whose speed determines the speed of others; pacesetter.

(3) تعریف: a trend setter; leader.
مشابه: bellwether

جمله های نمونه

1. She was fitted with a pacemaker after suffering serious heart trouble.
[ترجمه گوگل]او پس از ناراحتی قلبی شدید، ضربان‌ساز را نصب کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از مشکل جدی قلب، با دستگاه تنظیم ضربان ساز هماهنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A cardiologist was offered kickbacks by a pacemaker manufacturer.
[ترجمه گوگل]سازنده ضربان ساز ضربان ساز به متخصص قلب پیشنهاد رشوه داده است
[ترجمه ترگمان]یک متخصص قلب به وسیله یک تولید کننده ضربان قلب به دام افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. METHODS:6 patients with OHCM who had underwent VDD pacemaker implantation were oberserved with the chang of left ventricular outflow track gradient and blood speed during follow up.
[ترجمه گوگل]روش ها: 6 بیمار مبتلا به OHCM که تحت کاشت پیس میکر VDD قرار گرفته بودند، با تغییر شیب مسیر خروجی بطن چپ و سرعت خون در طول پیگیری مشاهده شدند
[ترجمه ترگمان]روش ها: ۶ بیمار مبتلا به OHCM که تحت عمل جراحی VDD pacemaker قرار گرفته بودند، با تغییر مسیر جریان خون و سرعت جریان خون در طی پی گیری عمل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To evaluate the application of musculus diaphragma pacemaker electric stimulus for accessory respiration.
[ترجمه گوگل]هدف ارزیابی کاربرد محرک الکتریکی ضربان ساز دیافراگم عضلانی برای تنفس جانبی
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی کاربرد محرک های الکتریکی ضربان قلب برای تنفس لوازم جانبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What is embedded type is divided automatically quiver pacemaker?
[ترجمه گوگل]نوع تعبیه شده به طور خودکار ضربان ساز ضربان قلب تقسیم می شود؟
[ترجمه ترگمان]نوع جاسازی شده به طور اتوماتیک ضربان قلب را تقسیم می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An "atrially triggered" pacemaker can pick up the signals directly from the SA node and strengthen them before passing them to the ventricles.
[ترجمه گوگل]یک ضربان ساز "دهلیزی" می تواند سیگنال ها را مستقیماً از گره SA بگیرد و قبل از ارسال آنها به بطن ها، آنها را تقویت کند
[ترجمه ترگمان]یک \"pacemaker\" که محرک \"atrially\" است می تواند سیگنال ها را مستقیما از گره SA بردارد و قبل از عبور از آن ها به the، آن ها را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Acute cardiac tamponade with shock developed after pacemaker implantation in our intensive care unit, which was successfully managed by emergency pericardiocentesis as well as medical therapy.
[ترجمه گوگل]تامپوناد حاد قلبی همراه با شوک پس از کاشت پیس میکر در بخش مراقبت های ویژه ما ایجاد شد که با پریکاردیوسنتز اورژانسی و همچنین درمان پزشکی با موفقیت مدیریت شد
[ترجمه ترگمان]شوک قلبی حاد با شوک بعد از کاشت pacemaker در واحد مراقبت های ویژه ما ایجاد شد که با successfully اورژانسی و درمان پزشکی موفق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Won't i need a pacemaker or a permanent internal defibrillator?
[ترجمه گوگل]آیا نیازی به ضربان ساز یا دفیبریلاتور داخلی دائمی ندارم؟
[ترجمه ترگمان]به دستگاه تنظیم ضربان قلب یا یه دستگاه internal دائمی نیاز ندارم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Physiological pacemaker was implanted in 36 patients ( 12 cases used DDD pacing ).
[ترجمه گوگل]ضربان‌ساز فیزیولوژیکی در 36 بیمار (12 مورد از ضربان‌سازی DDD) کاشته شد
[ترجمه ترگمان]pacemaker فیزیولوژیکی در ۳۶ بیمار (۱۲ مورد استفاده شده در گام زدن)کار گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Seen here is the explanted heart. Pacemaker wires enter the right ventricle.
[ترجمه گوگل]در اینجا قلب کاشته شده دیده می شود سیم های ضربان ساز وارد بطن راست می شوند
[ترجمه ترگمان]اینجا قلب explanted دیده میشه سیم های رابط وارد بطن راست می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Results Automatic mode switch function of a pacemaker was operated after detecting myopotentials in 2 cases.
[ترجمه گوگل]نتایج: عملکرد سوئیچ حالت خودکار یک ضربان‌ساز پس از شناسایی پتانسیل‌های عضلانی در 2 مورد مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]عملکرد خودکار حالت خودکار یک pacemaker پس از شناسایی myopotentials در ۲ حالت انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The kernel technique of cardiac pacemaker is the design of hybrid circuit and the combination programmer.
[ترجمه گوگل]تکنیک هسته ضربان ساز قلب طراحی مدار هیبریدی و برنامه نویس ترکیبی است
[ترجمه ترگمان]تکنیک هسته of قلبی طراحی مدار ترکیبی و برنامه نویس ترکیبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After his last heart attack, he was fitted with a pacemaker.
[ترجمه گوگل]پس از آخرین سکته قلبی به او دستگاه ضربان‌ساز نصب شد
[ترجمه ترگمان]بعد از حمله قلبی، اون با یه دستگاه تنظیم ضربان ساز مناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Middlesbrough and Newcastle are among the 11 local authorities chosen to be the pacemaker front-runners in the new city challenge initiative.
[ترجمه گوگل]میدلزبورو و نیوکاسل از جمله 11 مقام محلی هستند که به عنوان پیشتازان ضربان ساز در طرح چالش شهر جدید انتخاب شده اند
[ترجمه ترگمان]میدلزبورو و نیوکاسل در بین ۱۱ مقام محلی هستند که انتخاب شده اند تا در طرح جدید چالش برانگیز شهر پیشتاز باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راهنما (اسم)
leader, guidance, adviser, advisor, guide, guideline, index, signal, clue, conductor, cicerone, key, usher, fingerpost, flagman, keynote, keyword, landmark, pacemaker, lead-up, loadstar, lodestar

پیشقدم (اسم)
leader, pioneer, protagonist, van, pacemaker

دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب (اسم)
pacemaker

انگلیسی به انگلیسی

• pacesetter; one who sets the example; device inserted into the body which mechanically regulates the heartbeat (medicine); muscle of the heart which regulates the heartbeat by sending out rhythmic electrical impulses (anatomy)
a pacemaker is a device that is put next to someone's heart, usually under their skin, in order to make their heart beat in the right way.
a pacemaker is also a competitor who is in front of other competitors during part of a race and who therefore causes that part of the race to be run at a particular speed.
a pacemaker is also the same as a pace-setter.

پیشنهاد کاربران

Pioneer
also pacesetter
the person or animal that establishes the speed in a race, or a person or organization that is an example for others by being successful
پیشگام، پیشتاز، پیشقدم، نفر اول، الگو و نمونه
...
[مشاهده متن کامل]

The athlete was the pacemaker for the rest of the team
The company was the pacemaker in the industry
The horse was the pacemaker in the race

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/pacemaker
pacemaker
تَپِش یار ، ضَرَبان یار
تپش گام ، تَپ گام ، تَپ یار
pacemaker ( پزشکی )
واژه مصوب: ضربان‏ساز
تعریف: بخشی از قلب که آهنگ ضربان آن را تنظیم می‏کند
A thing that they put that in the chest to heart palse correctly
تپش ساز ، ضربان ساز

بپرس