pug

/ˈpəɡ//pʌɡ/

معنی: خاک رس، کرجی بان، کاه، ضایعات غله، تفاله سیب، ادم محبوب، سگکوتاه قامت چینی، بینی کوتاه و بزرگ و سرببالا، طره گیسو، ادم کوتوله، از بیخ دراوردن، کندن، میناکاری کردن
معانی دیگر: (نوعی سگ کوچک و کوته موی که پیشانی چروکیده دارد) پاگ، (برای کوزه گری و غیره) گل مالیدن، (خودمانی) مخفف: pugilist، جای پای حیوان، خاشاک گندم، فاحشه، ازبی  دراوردن، سیخونک زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any of a breed of small dogs with short, smooth hair, a wide, wrinkled face, a snub nose, and a tightly curled tail.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pugs, pugging, pugged
(1) تعریف: to knead or work (clay) with water until it has a plastic consistency.

(2) تعریف: to fill in or cover with clay or mortar, esp. as a method of soundproofing.

جمله های نمونه

1. Buffy the pug was dead long ago; between them the family had replaced him in her affections.
[ترجمه گوگل]بافی پاگ مدتها پیش مرده بود بین آنها خانواده در محبت های او جایگزین او شده بودند
[ترجمه ترگمان]بافی، سگ کوچولو مدت ها پیش مرده بود، بین آن ها خانواده جایگزین او شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Halsey knew the pug stationed at the back door, who let them in without a word.
[ترجمه گوگل]هالزی میناکاری را که پشت در مستقر بود می شناخت و بدون هیچ حرفی به آنها اجازه ورود داد
[ترجمه ترگمان]Halsey را می شناخت که پشت در پشتی ایستاده بود و بی آن که حرفی بزند، آن ها را به داخل اتاق راهنمایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A Shambellie pug, a bather, a negro-a potted plant.
[ترجمه گوگل]پاگ شامبلی، حمام کننده، گیاه سیاهپوست گلدانی
[ترجمه ترگمان]یک سگ کوچولو، یک گیاه -، یک گیاه potted
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At 2 there is little of the pug image about him.
[ترجمه گوگل]در 2 کمی از تصویر پاگ در مورد او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در ۲ سالگی تصویر سگ تازی در اطراف او وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Such dogs, like this Pug, tend to overheat and many have actually suffocated in hot weather.
[ترجمه گوگل]چنین سگ هایی، مانند این پاگ، تمایل به گرم شدن بیش از حد دارند و بسیاری در واقع در هوای گرم خفه می شوند
[ترجمه ترگمان]این سگ ها، مانند این سگ سگم، بیش از حد داغ هستند و بسیاری از آن ها در هوای گرم خفه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The roboticized pug mill working under water-coal slurry which has the advantage of small-volume and less consumed energy can supersede the traditional mechanical churn-dasher.
[ترجمه گوگل]آسیاب پاگ رباتیکی که در زیر دوغاب آب-زغال سنگ کار می کند و دارای مزیت انرژی کم حجم و مصرف کمتر است، می تواند جایگزین ماشین آلات مکانیکی سنتی شود
[ترجمه ترگمان]کارگاه پلی roboticized که تحت دوغاب زغال سنگ کار می کند که دارای مزیت حجم اندک است و انرژی مصرف شده کم تر می تواند جایگزین انرژی مکانیکی سنتی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You can turn out the lights, Pug. The button's by the door.
[ترجمه گوگل]می توانی چراغ ها را خاموش کنی، پاگ دکمه کنار در است
[ترجمه ترگمان]تو هم میتونی چراغا رو خاموش کنی، سگم هم همین طور دکمه کنار در است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pug decided to risk a probe.
[ترجمه گوگل]پاگ تصمیم گرفت یک کاوشگر را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]برت رام تصمیم گرفت که یک کاوشگر را به خطر بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nonplussed for a moment, Pug realized that the heavy pleasantry was intended as a kindness.
[ترجمه گوگل]پاگ برای لحظه ای بی حوصله متوجه شد که این لذت سنگین به عنوان یک مهربانی در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]برای یک لحظه، سگم متوجه شد که این خوشمزگی ناشی از نوعی مهربانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pug spied Harry Hopkins slouching alone in a gray suit by himself.
[ترجمه گوگل]پاگ هری هاپکینز را جاسوسی کرد که به تنهایی با یک کت و شلوار خاکستری خمیده بود
[ترجمه ترگمان]چشمم به هری هاپکینز افتاد که با کت و شلوار خاکستری تک و تنها راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pug no longer tried to fathom the President's purposes.
[ترجمه گوگل]پاگ دیگر سعی نکرد اهداف رئیس جمهور را درک کند
[ترجمه ترگمان]سگ کوچولو دیگر سعی نکرد به اهداف رئیس جمهور پی ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They can have a big nose, little nose, pug nose, funny-looking, runny, ugly, etc.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند بینی بزرگ، بینی کوچک، بینی پاگ، ظاهر خنده دار، آبریزش، زشت و غیره داشته باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند بینی بزرگ، بینی کوچک، بینی pug، looking، runny، زشت و غیره داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pug rubbed a hand over his grimy stubby face.
[ترجمه گوگل]پاگ دستی را روی صورت کثیفش مالید
[ترجمه ترگمان]سگم یک دستش را روی صورت grimy صورتش مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At this grand moment Pug Henry's thoughts were prosaic.
[ترجمه گوگل]در این لحظه بزرگ، افکار پاگ هنری غیرعادی بود
[ترجمه ترگمان]در این لحظه بزرگ، افکار هنری زود به هم ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاک رس (اسم)
argil, clay, bole, pug

کرجی بان (اسم)
pug, bargee, gondolier, boatman

کاه (اسم)
pug, chaff, straw

ضایعات غله (اسم)
pug

تفاله سیب (اسم)
pug

ادم محبوب (اسم)
pug

سگ کوتاه قامت چینی (اسم)
pug

بینی کوتاه و بزرگ و سرببالا (اسم)
pug

طره گیسو (اسم)
pug, lock, topping

ادم کوتوله (اسم)
pug, minim

از بیخ دراوردن (فعل)
pug

کندن (فعل)
gnaw, pluck, channel, pug, pick, gully, pull, peel, trench, gouge, mine, dig, incise, enucleate, cut out, rend, scoop, evulse

میناکاری کردن (فعل)
pug, enamel

تخصصی

[زمین شناسی] گل آجرپزی - گرد گسلی،نرمه گسلی (gouge)
[نساجی] فرش - گلیم - زیلو

انگلیسی به انگلیسی

• small turned-up nose; clay prepared for brickmaking; footprints of an animal; breed of small short-haired dog
fill with caulk; follow footprints, track footprints
a pug is a small, fat dog with short hair and a flat nose.

پیشنهاد کاربران

بپرس