puckish

/ˈpəkɪʃ//ˈpʌkɪʃ/

معنی: شیطان
معانی دیگر: چموش و شیطان، مثل تخم جن، مایه ی صد من شیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: puckishly (adv.), puckishness (n.)
• : تعریف: (sometimes cap.) mischievous or playful; impish.
مشابه: mischievous

جمله های نمونه

1. He had a puckish sense of humour.
[ترجمه گوگل]او یک حس شوخ طبعی داشت
[ترجمه ترگمان]حس شوخ طبعی عجیبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But I have puckish news for you.
[ترجمه گوگل]اما من یک خبر تلخ برای شما دارم
[ترجمه ترگمان] ولی برات یه خبری دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Basil Rocke had a very puckish sense of humour and wryness which veiled a deep kindliness.
[ترجمه گوگل]بازیل راک دارای حس شوخ طبعی و عصبانیت بود که مهربانی عمیقی را پنهان می کرد
[ترجمه ترگمان]باسیل rocke یک حس طنز و شوخ طبعی داشت که مهربانی عمیقی را پنهان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the smile is puckish indeed, and breaks through the formality of the posture often.
[ترجمه گوگل]اما لبخند در واقع تند و تیز است، و اغلب از حالت رسمی می شکند
[ترجمه ترگمان]اما این لبخند واقعا زننده است و اغلب در تشریفات معمول از هم جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For all his genius, Fermi had a decidedly puckish side.
[ترجمه گوگل]فرمی با وجود تمام نبوغش، یک طرف کاملاً شیک داشت
[ترجمه ترگمان]برای همه نبوغ او Fermi جنبه decidedly داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cartier-Bresson's puckish Jean Genet drawing on a cheroot.
[ترجمه گوگل]ژان ژنه شیک پوش کارتیه برسون که روی چروت طراحی می کند
[ترجمه ترگمان]تصویر Jean از کارتیه برسون در حال نقاشی کشیدن روی یک cheroot است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As vice mayor of Chengdu, the puckish Xie himself seems very happy indeed.
[ترجمه گوگل]به‌عنوان معاون شهردار چنگدو، خود ژی شیک بسیار خوشحال به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]به عنوان معاون شهردار of، به نظر می رسد که خودش هم خیلی خوشحال به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Check – Ma, a puckish former teacher, has the profile of a cooler Sir Richard Branson.
[ترجمه گوگل]چک - ما، یک معلم سابق تند و تیز، مشخصات یک سر ریچارد برانسون را دارد
[ترجمه ترگمان]بررسی کنید - مادر، معلم سابق puckish، پروفایل یک یخچال خنک تر را دارد، ریچارد برانسون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mark Twain writes not only Tom Sawyer's puckish character in lively ways, but also tells us some social phenomenon and the rules of life .
[ترجمه گوگل]مارک تواین نه تنها شخصیت پرجنب و جوش تام سایر را به شیوه‌های زنده می‌نویسد، بلکه برخی از پدیده‌های اجتماعی و قوانین زندگی را نیز به ما می‌گوید
[ترجمه ترگمان]مارک تواین نه تنها شخصیت puckish تام سایر را به روش سرزنده و با نشاط می نویسد، بلکه به ما برخی از پدیده های اجتماعی و قوانین زندگی را نیز می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These experiences had not made Jung stern or forbidding, but had given him a puckish sense of humor.
[ترجمه گوگل]این تجربیات یونگ را سختگیر یا منع کننده نکرده بود، بلکه به او حس شوخ طبعی داده بود
[ترجمه ترگمان]این تجربیات Jung را عبوس یا منع نکرده بودند، بلکه حس شوخ طبعی خاصی به او داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mr Putin resents the West's influence in former Soviet countries such as Georgia and Ukraine, and he dislikes the puckish Mr intensely.
[ترجمه گوگل]آقای پوتین از نفوذ غرب در کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق مانند گرجستان و اوکراین متنفر است و او به شدت از آقای لعنتی بیزار است
[ترجمه ترگمان]آقای پوتین از نفوذ غرب در کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق مانند گرجستان و اوکراین عصبانی است و از آقای puckish به شدت متنفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Usually I am ordinary, only to face the person i like, I was warm, humorous, sometimes even puckish.
[ترجمه گوگل]من معمولاً معمولی هستم، فقط برای مواجهه با کسی که دوستش دارم، خونگرم، شوخ طبع، گاهی اوقات حتی تندخو بودم
[ترجمه ترگمان]معمولا من معمولی هستم، فقط با کسی که دوستش دارم، گرم و خنده دار بودم، گاهی حتی puckish
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. See, us thumb-slummers and box-jumpers, we get a little puckish when it comes to cars, you know?
[ترجمه گوگل]ببینید، ما که انگشت شست‌ها و باکس‌پرنده‌ها هستیم، وقتی صحبت از ماشین‌ها به میان می‌آید، کمی گیج می‌شویم، می‌دانید؟
[ترجمه ترگمان]ببین، ما با انگشت شصت و جعبه و گل و گل، وقتی که ماشین به ماشین می ره، می تونیم یه کمی تفریح کنیم، می دونی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr Putinresents the West's influence in former Soviet countries such as Georgiaand Ukraine, and he dislikes the puckish Mr Saakashvili intensely.
[ترجمه گوگل]آقای پوتین از نفوذ غرب در کشورهای شوروی سابق مانند گرجستان و اوکراین انتقاد می کند و از آقای ساکاشویلی به شدت بدش می آید
[ترجمه ترگمان]نفوذ غرب در کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق مانند Georgiaand اوکراین و از the آقای Saakashvili به شدت ناراضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیطان (صفت)
mischievous, arch, naughty, impish, maleficent, puckish, disobedient

انگلیسی به انگلیسی

• impish, resembling an elf or sprite; mischievous; rascally, naughty
someone who is puckish is mischievous and enjoys playing tricks on people; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس