postpartum


وابسته به پس از زایمان (به ویژه روز اول)، پس زایمانی، لاتین پس از وضع حمل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, or occurring in the period immediately following the delivery of a child.

- a postpartum depression
[ترجمه گوگل] یک افسردگی پس از زایمان
[ترجمه ترگمان] پس از زایمان،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. postpartum examination
معاینه ی پس از زایمان

2. postpartum hemorrhage is the chief indication for the use of this drug
خونریزی پس از زایمان دلیل اصلی برای به کار بردن این دارو است.

3. a postpartum period of forty days
دوران پس زایمانی به مدت چهل روز

4. At least her unconsummated marriage and her postpartum depression, functioning almost as symbols, suggest her deep uneasiness with sexuality.
[ترجمه گوگل]حداقل ازدواج ناتمام او و افسردگی پس از زایمان او که تقریباً به عنوان نماد عمل می کند، نشان دهنده ناراحتی عمیق او از تمایلات جنسی است
[ترجمه ترگمان]حداقل ازدواج unconsummated و پس از زایمان پس از زایمان، که تقریبا به عنوان نماد عمل می کند، تنش عمیق او را با تمایلات جنسی بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cognitive impairment in children may follow milder postpartum depression and may be detectable four years after the resolution of maternal symptoms.
[ترجمه گوگل]اختلال شناختی در کودکان ممکن است به دنبال افسردگی خفیف‌تر پس از زایمان باشد و چهار سال پس از رفع علائم مادر قابل تشخیص باشد
[ترجمه ترگمان]اختلال شناختی در کودکان ممکن است از افسردگی بعد از زایمان پیروی کند و ممکن است چهار سال پس از حل علائم بیماری تشخیص داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We urge parents to plan ahead for postpartum home help.
[ترجمه گوگل]ما از والدین می خواهیم که از قبل برای کمک های خانگی پس از زایمان برنامه ریزی کنند
[ترجمه ترگمان]ما از والدین می خواهیم قبل از زایمان پس از زایمان برنامه ریزی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Typically a woman experiences either postpartum blues, caused by hormonal changes, or postpartum depression, caused by a chemical imbalance.
[ترجمه گوگل]به طور معمول یک زن یا بلوز پس از زایمان را تجربه می کند که ناشی از تغییرات هورمونی است، یا افسردگی پس از زایمان ناشی از عدم تعادل شیمیایی
[ترجمه ترگمان]معمولا زنان یا پس از زایمان، ناشی از تغییرات هورمونی، یا افسردگی پس از زایمان، ناشی از عدم تعادل شیمیایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Antenatal holiday must not be put commonly postpartum use.
[ترجمه گوگل]تعطیلات قبل از زایمان نباید معمولاً پس از زایمان استفاده شود
[ترجمه ترگمان]تعطیلات antenatal نباید استفاده از خدمات پس از زایمان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Caesarean section was not associated with the postpartum depression and resumption duration of sexual activities.
[ترجمه گوگل]سزارین با افسردگی پس از زایمان و مدت زمان از سرگیری فعالیت های جنسی ارتباطی نداشت
[ترجمه ترگمان]بخش Caesarean با افسردگی پس از زایمان و از سرگیری فعالیت های جنسی همراه نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To observe the connection between postpartum depression and newborn sex, delivery pattern, postpartum hemorrhage and the educational level of puerpera .
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ارتباط بین افسردگی پس از زایمان و جنسیت نوزاد، الگوی زایمان، خونریزی پس از زایمان و سطح تحصیلات نفاس
[ترجمه ترگمان]هدف از مشاهده رابطه بین افسردگی پس از زایمان، الگوی تحویل، خونریزی پس از زایمان و سطح آموزشی of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion: XST has definite effect in decreasing postpartum hemorrhage, it also shows effects in promoting involution of uterus, reducing lochia and accelerating recovery of parturients.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: XST تأثیر قطعی در کاهش خونریزی پس از زایمان دارد، همچنین تأثیرات آن در تقویت چرخش رحم، کاهش لوشی و تسریع بهبودی زایمان است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: XST اثر مشخصی در کاهش خونریزی بعد از خونریزی دارد، همچنین اثرات ترویج رحم و رحم، کاهش lochia و تسریع بازیابی of را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. About one-fifth of women who have babies experience postpartum depression, which can be severely disabling and increases the risk that babies will develop mental health problems themselves.
[ترجمه گوگل]حدود یک پنجم زنانی که بچه دار می شوند، افسردگی پس از زایمان را تجربه می کنند، که می تواند به شدت ناتوان کننده باشد و خطر ابتلای نوزادان به مشکلات سلامت روان را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]حدود یک پنجم زنانی که بچه دار شده اند افسردگی پس از زایمان دارند که می تواند به شدت آسیب ببیند و ریسک ابتلا به این بیماری را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It also helped her to learn about, give a name to, and normalize this postpartum condition.
[ترجمه گوگل]همچنین به او کمک کرد تا این وضعیت پس از زایمان را بیاموزد، نامی بگذارد و عادی کند
[ترجمه ترگمان]همچنین به او کمک کرد تا در مورد آن یاد بگیرد، یک نام به او بدهد و این وضعیت پس از خونریزی را نرمال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Almost all hospitals have regularly scheduled tours of the labor and delivery area and the postpartum divisions.
[ترجمه گوگل]تقریباً همه بیمارستان ها به طور منظم تورهای منطقه زایمان و زایمان و بخش های پس از زایمان را برنامه ریزی کرده اند
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه بیمارستان ها مرتبا تورهای کار و زایمان و پس از زایمان را برنامه ریزی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[علوم دامی] بعد از زایش

انگلیسی به انگلیسی

• occurring after childbirth, following childbirth

پیشنهاد کاربران

تازه زا . در مورد گاوشیری
[پزشکی] پس زایمانی: مربوط به چند روز اول پس از زایمان
postpartum ( علوم سلامت )
واژه مصوب: پسازادمانی
تعریف: مربوط به آنچه بعد از زادمان برای مادر اتفاق می افتد
پس از زایمان؛ پسازایمانی

بپرس